eitaa logo
حسینیه هنر قم
502 دنبال‌کننده
715 عکس
160 ویدیو
21 فایل
🏡حسینیه هنر، خانه‌‌ی اهالی هنر، اندیشه و رسانه 📍خیابان عطاران، کوچه ۸، پلاک ۳۷ 🟠انتقادات و پیشنهادات👇🏻 @hhonar_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 فکر نکنم کسی بتونه جای رئیسی بیاد 🔹محمد نورا اهل نیجریه، میگه: «وقتی خبر سقوط رو شنیدیم سر کلاس بودیم و درس رو تعطیل کردیم. آقای رئیسی خیلی به فکر مستضعفین بود، من فکر نکنم کسی بتونه جایی رئیسی بیاد. وقتی خبر شهادت شنیدم زنگ زدم به پدر و مادرم در نیجریه اون‌ها هم خیلی ناراحت بودند و گفتند آقای زکزاکی دستور داده که برای آقای رئیسی عزاداری کنیم. 🎙️ گفت‌وگو: حسین عزیزی 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
🔶 با زبان آذریِ شیرین از ماجرایی تلخ 🔹 پیرمرد برای خودش نشسته بود توی ایوان کنار مسجد. انگار برای خودش روضه بخواند. سرش را تکان می‌داد. صورت سفیدش توی آفتاب برق می‌زد. گونه‌هایش سرخ شده بود. پیرمرد خوب نمی‌شنید اما انگار دلش می‌خواست حرف بزند.با زبان آذریِ شیرین از ماجرایی تلخ. "غم دارم. تا صبح نخوابیدم. خدا می‌داند هی تلویزیون را روشن کردم. هی کانال را جابه‌جا کردم. آقای آل هاشم از تن من بود.من هم اهل تبریزم. " به اینجا که رسید بغضش گرفت. آقای رئیسی را خیلی دوست داشتم. خیلی ناراحتم. آقای امیرعبدالهیان را هم می‌شناختم." توی چشم‌هایش نگاه کردم. برق اشک افتاده بود. پرسیدم حاج آقا فکر می‌کنید ایران بعد شهادت آرام می‌ماند؟ سرش را بالا گرفت. "با خون این‌ها ادامه می‌دهیم." 🎙️گفت‌وگو: فاطمه رمضانی 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
🔶 روز اول 🔹 مرد، چوب پرش را توی هوا تکان داد و چند قدم آمد جلو. با خنده‌ی تلخی گفت: «روزِ اول خادم بودنم هست. حرم همه‌جایش قشنگ است. همه‌ی آدابش. گل‌آرایی، تعویض پرچم. اما فکر نمی‌کردم وقتی روزِ ولادت می‌آیم حرم، پرچم‌های روی دیوار را بردارند و پرچم شهادت نصب کنند. آن هم چه کسی؟ رئیس جمهور. آدم شوک می‌شود. روز اولم هست باید خوشحال باشم. ولی غمگینم. 🎙️گفت‌وگو: فاطمه رمضانی 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
🔶 دقیقا مثل آن‌ها بود 🔹معلم بازنشسته است و 58 سال سن دارد، اهل لرستان بود و دو سالی هست که به قم آمده. وقتی نزدیکش شدم و درمورد شهادت آقای رئیسی پرسیدم بغضش ترکید، اشک بر گونه‌اش جاری شد، صبر کردم تا آرام شود و شروع به سخن گفتن کند. آرام‌تر که شد شروع کرد: «وقتی خبر سانحه را شنیدم حرم بودم، اذان مغرب که اعلام کردند شوکه شدم و تا صبح اخبار را پیگیری می‌کردیم. تا اینکه خبر شهادت را شنیدیم، هنوزم باورمان نمی‌شود. یاد 40 سال پیش افتادم زمانی که رجائی و بهشتی شهید شدند، یاد همان حال و هوا افتادم دقیقا مثل آن‌ها بود، منشش مثل آن‌ها بود. یادم است خودمان در دهه 60، منطقه حاج عمران عملیات زدیم خیلی رفیق هایمان شهید شدند. آقای رئیسی قدر این مملکت و انقلاب را می‌دانست ولی متاسفانه گل به خودی در مملکت ما زیاد است با آمدن آقای رئیسی دیگر خفاش ها جایی برای عرض اندام نداشتند امیدواریم از این به بعد نیز نداشته باشند. 🎙️ گفت‌وگو: علیرضا زارعیان 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
16.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔶 سلام رئیسی 🔹سلام سیدم خیلی می‌سوزم شهید شدی خوشحالم تورو خدا شفاعتم کن با لهجه‌ی قشنگش و با گریه این‌ها رو میگفت و ادامه می‌داد: از وقتی شنیدم دارم گریه می‌کنم،شوهرم میگه بسه گریه نکن ولی دارم می‌سوزم، با اینکه زمان خدمتش تموم نشده، خودش دیگه نیست. چه کردی سیدنا با دل این مردم😔 🎙️راوی: زینب جهان‌شاهی 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
🔶 روز ولادت امام رضا جشن عروسی‌شون بود. 🔹روز ولادت امام رضا جشن عروسی‌شون بود ولی به خاطر شهادت آقای رئیسی، مراسمشون رو کنسل کردن با اینکه بعد از سه سال قرار بود برن سر خونه زندگی شون😔 دیشب کل مردم روستامون عزاداری داشتن و امشب قراره روستای ما مجلس ختمی برای شهدای خدمت برگزار بشه. 🎙️ راوی: حمیده عباسی 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
🔶 انگار یتیم شدیم! 🔹تازه دو سال است آمدم ایران صبح‌ها درس حوزه می‌خوانم و بعدازظهرها در یک میوه فروشی کار می‌کنم وقتی خبر سانحه را شنیدم در میوه فروشی بودم خیلی ناراحت شدم، همش اخبار را پیگیری می‌کردم و دعا می‌خواندم. بالاخره آقای رئیسی خیلی مردمی و تلاشگر بود روحانی‌های دیگری هم داریم من خودم هم طلبه‌ام ولی آقای رییسی خیلی فرق داشت. خب راستش را بخواهید ما به شکلی فراری هستیم، از کشور خودمان فرار کردیم و به ایران آمدیم از وقتی آقای رئیسی، رئیس جمهور شد خیلی از همشهری‌های ما برگه شناسایی گرفتند. با اینکه هرات و خیلی شهرهای ما درگیر بمباران و انتحاری بودند، به ما پناه دادند. ما در ایران صاحب زندگی شدیم، ایشان هوای ما را خیلی داشت انگار یتیم شدیم. 🎙️گفت‌وگو: علیرضا زارعیان 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
🔶 قلبم می‌خواست بایستد 🔹 دور میدان سلام با مردم که مصاحبه می‌کردیم از دور نگاه‌مان می‌کرد و می‌گفت چه می‌کنید؟ به سمتش رفتم، از روستای بیدهن قم آمده بود و 67 سال سن داشت، شروع کرد به صحبت: «از وقتی خبر حادثه را شنیدم ضربان قلبم بالا رفت طوری‌که قلبم می‌خواست بایستد، خوابم نمی‌برد، همش پیگیر اخبار بودم تا همین الان که آمدم تشییع پیکر. کلا 3 -4 ساعت خوابیدم، خیلی آقای رئیسی را دوست داشتم، خیلی به فکر مردم بود، روستای ما جمعیتی ندارد، در مسجد روستا جمع شدیم و دست به دعا برداشتیم. بعد شهادت هم جمع شدیم عزاداری کردیم.» تشکر کردم و می‌خواستم خداحافظی کنم که رو به من کرد و گفت: «یک مطلب دیگر هم میخواهم بگویم.» با تعجب نگاه کردم گفتم بفرمایید. گفت: «امام فرمود اگر میخواید به خودتون و مملکتتون آسیبی نرسه پیرو ولایت فقیه باشید. الان من با شهادت آقای رئیسی به این نتیجه رسیدم که باید مثل شهید رئیسی پیرو ولی فقیه باشیم تا ایرانی آباد داشته باشیم.» 🎙️ راوی: علیرضا زارعیان 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
🔶 ورق برگشت 🔹پیرمرد 75 ساله که از روستاهای خمین برای تشییع آمده بود، مات و مبهوت نگاه می‌کرد. رفتم سراغش بغض گلویش را گرفته بود. می‌گفت: اتوبوس هم نبود با اتوبوس‌های کرج آمدم. شب ولادت در روستایمان شربت و شیرینی می‌دادیم که ورق برگشت همان شربت و شیرینی‌را نذر بهتر شدن آقای رئیسی کردیم. وقتی از حال و هواش موقع خبر شهادت پرسیدم، گفت خیلی ناراحت شدم. و بعد گریه کرد گفتم آقای رئیسی چه داشت که از خمین آمدی؟ گفت: دوست داشتنی بود. و باز هم گریه کرد.😢 🎙️ راوی: علیرضا زارعیان 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
🔶 مردی با پایی که جا گذاشته بود 🔹در میان هیاهوی عبور و مرور نزدیک مسجد جمکران، مردی را دیدم که با یک پا به سمت درب ورودی حرم می‌رفت. بی‌درنگ خودم را به او رساندم تا گفتگویی داشته باشیم. او از حس و حال خود می‌گفت، از آن لحظه‌ای که خبر را شنیده بود، یاد آن روزهای ده 60 افتاده بود که در مناطق غرب، خبر شهادت رجایی را به رزمندگان داده بودند. می‌گفت اکنون نیز یک رجایی دیگر را از دست داده‌ایم. از آقای رئیسی یاد کرد، از آن امیدی که در قلب مردم ایران در طی این سه سال روشن کرده بود. از آقای امیرعبداللهیان نیز گفت که چگونه قدرت دیپلماسی ایران را در منطقه و جهان تغییر داد و به امید جبهه مقاومت بدل شد. نکته جالب توجه این بود که او گفت: «ما همانطور که پس از شهادت دکتر رجایی در مناطق جنگی پای صندوق رأی آمدیم، به کسی رأی دادیم که راه و منش شهید رجایی را ادامه دهد، ان‌شاءالله دوباره نیز همین کار را خواهیم کرد.» 🎙️راوی: محمد ابویی 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
🔶 با ناراحتی غر می‌زد! 🔹موقع برگشت از تشییع توی ایستگاه اتوبوس نشسته بودیم، سر حرف از اونجایی باز شد که فهمیده بود امشب پردیسان اتوبوس نداره، لباس مشکی تنش بود و با ناراحتی غر می‌زد. گفت: «کی فکرشو می‌کرد با چنین مرگی از دنیابره؟!» گفتم: «مگه مرگ از این با افتخارتر هم می‌شد که در حین خدمت از دنیا بره، می‌تونست بی‌تفاوت به اوضاع مردم بشینه پشت میزش و منتظر گزارش‌های خیالی بمونه اما تا وسط میدون رفت.» فورا حرف و عوض کرد و دوباره گفت: «من زن بی سوادی‌ام اگه بخوام برم جایی حتماً شرایط جوّی اون‌جا رو درنظر می‌گیرم، چرا باید چندتا آدم مهم مملکت تو یه بالگرد وتوی همچین شرایطی پرواز کنن.» یه جورایی انگار هم غم‌خوار شهید جمهور بود و هم حسابی عصبانی، تا اومدم حرفی بزنم خانوادش اومدن دنبالش و خداحافظی کرد. من ماندم و غمی که تازه می‌شود... . 🎙️زینب جهان‌شاهی 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom
🔶 می‌گفت رئیسی رجایی بود 🔹از اصفهان آمده بودند برای تشییع، می‌گفتند قاضی است ولی خودش گفت کارمندم. گفت: وقتی خبر را شنیدیم در گروه به دوستانم گفتم ختم صلوات بکنیم، شاید نجات پیدا کنند ولی نشد. گفت: دیشب برای مراسم یادبود رفتیم گلستان شهدای اصفهان. بعدش هم با بغض می‌گفت رئیسی رجایی بود، رئیسی یک ملت بود، رئیسی بهشتی بود، رئیسی همت بود. اخر سر هم پیامی داشت به دشمنان: «دشمنان ما خوشحالی نکنند، منافقین کور دل بدانند هرکدام از ما یک رئیسی هستیم.» شاید معنی حرف‌هایش را خیلی نمی‌فهمیدم ولی امید و حماسه‌اش توأم با حزنش برایم جالب بود، آخرش گفتم یک جمله به شهید رئیسی بگو. گفت: «خیلی دلتنگشیم.» دوستش که کمی آن‌ورتر بود آمد جلو و پیشانی من و تک‌تک دوستانم را بوسید و گفت: «کارتان خیلی مهم است، امیدوارم قدرتان را بدانند.» 🎙️راوی: علیرضا زارعیان 💠 حسینیه هنر قم؛ محفل هنر، اندیشه و رسانه 🔘@hhonar_qom