eitaa logo
ImArticles
182 دنبال‌کننده
1 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اعلام خطر امام خمینی این جانب حسب وظیفه شرعیه به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر مى‏کنم. قرآن کریم و اسلام در خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد در قبضه صهیونیست‏ها که در ایران در لباس بهائى ظاهر شدند، است و مدتى نخواهد گذشت که با این قدرت مرگ‏بار، تمام اقتصاد این مملکت را با تأیید عمّال خود قبضه مى‏کنند و ملت مسلمان را از هستى در تمام شئون ساقط مى‏کنند. ... ملت مسلمان تا رفع این خطرها سکونت نمى‏کنند و اگر کسى سکوت کند در پیشگاه خداوند قاهر، مسئول، و در این عالم محکوم به زوال است. منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر https://www.iichs.ir/fa/article/24719/
ظهور و قدرت‌یابیِ یک فرقه انحرافی از همان آغاز سقوط سلسله‌ قاجار و به تخت نشستن رضاشاه، دوره‌ جدیدی در فعالیت و تبلیغات بهائیان آغاز شد. رضاشاه به دلیل کاستن از اقتدار و سیادت علمای شیعه و به انزوا کشاندن روحانیت، از ورود بهائیان به صحنه‌های اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی استقبال کرد. رشد خزنده و تدریجی بهائیت در ایران، در دوره‌ محمدرضا پهلوی روندی آشکار و شتابان به خود گرفت. بهائیان از چنین فضای مناسبی سود جسته و با وارد شدن به مشاغل مهم دولتی در راستای افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود کوشیدند. نفوذ گسترده و همه‌جانبه‌ بهائیان در ایران نگرانی و اعتراض مردم و علمای طراز اول شیعه به‌ویژه آیت‌الله بروجردی و امام خمینی را نسبت به فعالیت بهائیان برانگیخت. فرقه بهائیت، توسط میرزا حسینعلی نوری، معروف به بهاءالله ــ که جانشین سیدمحمدعلی باب شده بود ــ و با حمایت دولت‌های استعمارگر انگلستان و روسیه در اواسط دوران قاجاریه در ایران به‌وجود آمد. پس از مرگ میرزا حسینعلی، به ترتیب پسر او عباس افندی، معروف به عبدالبهاء، و سپس شوقی افندی (که خود را ولی امرالله نامید)، نوه دختری عباس افندی، که هر دو تربیت‌یافته و مورد حمایت گسترده انگلیسی‌ها بودند، به مقام رهبری بهائیان رسیدند و به تجدید حیات فرقه بهائیت پرداختند. از منظر تاریخی، ایران و به‌ویژه شهر شیراز ــ به عنوان محل ظهور سیدمحمدعلی باب ــ همواره برای بهائیان به مهد امرالله معروف و بدین لحاظ از قداست ویژه‌ای برخوردار بوده است و به همین سبب نیز بهائیان در مدت بیش از یک قرن تلاش کردند تا اسلام شیعی را مضمحل و نابود ساخته و ضمن گسترش بهائیت آن را به مذهب رسمی ایران بدل سازند. بنابر شواهد تاریخی، حیات سیاسی و اقتصادی بهائیان در ایران تا پیش از دوره پهلوی، به استثنای یک دوره کوتاه در عصر قاجاریه، چندان محسوس و قابل توجه نبوده است و فقط در دوره پهلوی و با روی کار آمدن شوقی افندی شبکه بهائیت از تشکیلات و سازمان­های گسترده­ای در سراسر جهان برخوردار شد و به‌ویژه پایگاه سیاسی و اقتصادی قدرتمندی در ایران به‌دست آورد. نکته مهم این است که قدرت بهائیت در دوره پهلوی و به‌ویژه در زمان محمدرضاشاه، روند رو به رشدی داشت. بعد از مرگ شوقی افندی و فعالیت‌های تشکیلات منسجم و منظم بیت‌العدل، که از سوی حکومت وقت و افراد زیادی از صاحب‌منصبان حمایت می‌شد، افزایش یافت. در واقع، رژیم محمدرضاشاه به عنوان دولتی مدرن تحت تأثیر ایدئولوژی سکولاریسم و ساختار متمرکز قدرت به طراحی و تنظیم سیاست‌هایی همچون همکاری، اعطای منافع و پایگاه قدرت در حوزه‌های اقتصاد، سیاست و امنیت در قبال این فرقه پرداخت که زمینه‌های نفوذ روزافزون آنان در لایه‌های مختلف سیاست و جامعه ایرانی را فراهم می‌ساخت. مستندات تاریخی اثبات می‌کند که از دوران قاجار تا اواخر دوره پهلوى، فرقه بهائیت همواره به عنوان عامل استعمار ایفاى نقش نموده و به عنوان اهرم فشار در مقابل اسلام و روحانیت قرار گرفته است. علما نیز از همان آغاز مواجهه با این فرقه، با شناختى که از ماهیت و وابستگى آنها به استعمار داشتند، مخالفت و مبارزه برضد آنان را در اشکال مختلف انجام دادند. کسانى چون شیخ فضل‌‏اللّه‏ نورى، نواب صفوى، آیت‏اللّه‏ بروجردى و حجت‌الاسلام‏ فلسفى همواره بهائیان را به عنوان دشمن مسلمانان و عاملان استعمار شناخته و خطر آنها را به مسلمانان گوشزد مى‏کردند. منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر https://www.iichs.ir/fa/article/24719/
ملکه و شکنجه‌های وحشیانه یمنی‌ها تنها کشورهای آفریقایی نبودند که به عنوان مستعمره کشور انگلستان، با غارت و چپاول و جنایت مواجه شدند، بلکه ساکنان مستعمرات انگلیس در قاره آسیا نیز با همان سیاست‌های استعماری روبه‌رو بودند. یکی از این کشورهای شدیدا آسیب‌دیده از خروش استعماری بریتانیا، کشور «یمن» بود، اما جالب است که بخشی از جنایت‌بارترین رفتارهای استعمار انگلستان با مردم یمن، در زمان ملکه الیزابت دوم اتفاق افتاده است. جنوب یمن و به‌ویژه استان عدن از سال 1839م (1218ش و هم‌زمان با سال‌های ابتدایی پادشاهی ناصرالدین‌شاه در ایران)، تحت کنترل نیروهای بریتانیایی قرار گرفت. چند دهه بعد کل سرزمین یمن، به اشغال استعمارگران انگلیسی درآمد. به این ترتیب غارتگری نفت، منابع معدنی و طبیعی کشور یمن، در طول چندین دهه توسط انگلیسی‌ها دنبال شد، اما با ادامه سلطه استعماران انگلیسی بر یمن، حرکت‌های ضداستعماری یمنی‌ها هم آغاز شد. البته شیعیان زیدی با تأثیر از حرکت‌های چپ، راه مبارزه مارکسیستی را در پیش گرفتند و مبارزان شافعی‌مذهب، به دنبال جمهوری‌خواهی و ملی‌گرایی بودند و از این راه می‌خواستند با استعمار مبارزه کنند. به این شکل حکومت شوروی که در آن زمان خروشچف رهبر آن بود، سیاست حمایت از امامان زیدی و چپ‌گراها را در پیش گرفت و در مقابل هم دولت استعمارگر انگلیس همراه با حکومت عربستان سعودی، شروع به حمایت از سلطنت‌طلبانِ ملی‌گرای یمن شمالی کردند؛ اقدامی غیرانسانی که باعث شعله‌ور شدن آتش جنگ داخلی در یمن شد و در نهایت به تجزیه یمن به دو بخش یمن شمالی و یمن جنوبی انجامید. با همه اینها مبارزات مردم یمن با اشغالگران انگلیسی، مراحل گوناگونی را پشت سر گذاشت تا اینکه مبارزات آنان در سال 1963م (1342ش) و درحالی‌که ملکه انگلیس 37 ساله بود و بیش از ده سال از به قدرت رسیدنش می‌گذشت، علیه استعمارگران انگلیسی به اوج خود رسید. در این سال تعدادی از معترضان در فرودگاه عدن، به طرف تعدادی از انگلیسی‌ها نارنجک پرتاب کردند. اشغالگران انگلیسی برای کنترل اعتراض‌ها، در عدن و مناطق اطراف وضعیت فوق‌العاده اعلام کردند. در مقابل یمنی‌ها برای در دست گرفتن بندرگاه یمن، دست به کار شدند. در آن شرایط انگلیسی‌ها بهترین راه سرکوب مخالفان را در ایجاد شکنجه‌گاه‌های مخوف دیدند. نگهداری مخالفان در سلول‌های یخچالی با تن کاملا برهنه، موجب شد بسیاری از آنها ذات‌الریه بگیرند و بمیرند! سوزاندن بدن‌ها با سیگار، نشاندن زندانیان برهنه روی نیزه و تجاوز جنسی، از دیگر شکنجه‌های این مراکز بود؛ جنایاتی که تا سه سال بعد، یعنی 1966م (1345ش) ادامه پیدا کرد، اما با رسانه‌ای شدن آنها، اعتراضات جهانی به سیاست‌های جنایتکارانه انگلیس به اوج خود رسید. این همه در حالی بود که سرکار ملکه، با وجود اطلاع از سیاست‌های کشورش در عدن، نه تنها هیچ اعتراضی به آن جنایات نکرد، که با توشیح حکم ارتشیان بلندپایه مسئول در یمن و با امضای مصوبات دولت درباره سرکوب مخالفان در آن کشور، به عامل اصلی وقوع آن جنایات تبدیل شد. منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر https://www.iichs.ir/fa/article/24155/
اخبار قدیمی انگلیس در عدن نیرو پیاده کرد ۱۳ اردیبهشت ۱۳۴۳ به دنبال تشدید جنگ‌های قبیله‌ای در مرزهای عدن و یمن، به تقاضای دولت فدراسیون عربستان جنوبی انگلیس در عدن نیرو پیاده کرد. در جنگ‌های عدن شصت تن از جمله چند سرباز انگلیسی کشته شدند. جت‌های جنگنده انگلیسی در عملیات نظامی علیه نبردهای قبایل شرکت کردند. بر اساس گزارش جراید داخلی، سرعت عمل انگلیس در فرستادن نیرو به عدن نشان می‌دهد که دولت مذکور از حوادث این کشور سخت نگران شده است. منبع: https://www.iichs.ir/fa/news/10848/ دانشجویان یمنی به تهران می‌آیند ۲۴ خرداد ۱۳۴۳ امروز کسب اطلاع شد که عده‌ای از دانشجویان یمنی با استفاده از چند بورس که از طرف ایالات متحده آمریکا در اختیار آنان قرار گرفته برای تحصیل در دانشسرای عالی صنعتی به تهران می‌آیند. این محصلین در خوابگاهی که به گنجایش چهارصد دانشجو ایجاد خواهد شد اقامت نموده و تحصیلات خود را در دانشسرای عالی دنبال خواهند نمود. منبع: https://www.iichs.ir/fa/news/11936/ انگلیس به عدن ناوگان جنگی فرستاد ۶ مهر ۱۳۴۴ روزنامه «اطلاعات» نوشت: به دنبال تشدیل وخامت اوضاع عدن شب گذشته انگلیس به این منطقه ناوگان جنگی فرستاد. ناو هواپیمابر عقاب و دو کشتی دیگر با 2400 سرباز رهسپار سواحل عدن شدند. در سراسر عدن تظاهرات دامنه‌داری علیه سیاست انگلستان آغاز شده است. نخست‌وزیر معزول عدن بحران کشور خویش را در سازمان ملل متحد مطرح می‌کند. محافل سیاسی نگران تصادم خونین نیروهای انگلیسی و انقلابیون یمن هستند. منبع: https://www.iichs.ir/fa/news/20270/ اعلامیه مشترک مصر و سوریه ۱۷ آبان ۱۳۴۵ یک اعلامیه مشترک توسط دولت سوریه و مصر نیمه‌شب گذشته در یک زمان در دمشق و قاهره منتشر گردید. این اعلامیه در زمینه مذاکرات نظامی و سیاسی رهبران دو کشور از 2 الی 7 نوامبر در قاهره است. ریاست هیئت نمایندگی سوریه در این مذاکرات با دکتر یوسف زعین و ریاست هیئت مصر با محمد صدیق سلیمان، نخست‌وزیر مصر، بود. در اعلامیه گفته شده است: دو کشور سوریه و مصر جهت اجرای تفاهم و آرامش بین نیروهای ترقی‌خواه تعهد کردند فعالیت سیاسی دو کشور هماهنگ گردد و یک قرارداد دفاع مشترک امضا کردند. به موجب این قرارداد جهت در هم شکستن هر گونه تجاوزی یک نیروى واحد از دو کشور به‌وجود می‌آید. این نیرو تجاوز به هر یک از دو کشور سوریه و مصر را که از طرف ارتجاع با همکاری امپریالیسم و صهیونیسم صورت گیرد از بین خواهد برد. این تعرض و تجاوز در به‌اصطلاح اتحاد اسلامی نمایان شده است. کشورهای سوریه و مصر معتقدند نبرد آزاد ساختن فلسطین هدف اولیه و اساسی است که باید موجب تجمع و هماهنگی فعالیت تمام ملت غرب گردد. این حق توده‌های ملت عرب فلسطین است که صف مقدم این نبرد عادلانه را تشکیل دهند. کشورهای سوریه و مصر اعلام می‌دارند که عزم راسخ در کمک به ملت قهرمان جنوب یمن دارند تا امپریالیسم در این ناحیه از جهان از بین برود. در اعلامیه سپس اضافه شده است دو کشور با مانورهای امپریالیسم و سیاست امپریالیستی که تلاش می‌کند با استقرار بیگانگان در خلیج خصوصیت عربی خلیج را از بین ببرد نبرد می‌کند. منبع: https://www.iichs.ir/fa/news/24268/ سه فرزند نخست‌وزیر سابق عدن کشته شدند ۹ اسفند ۱۳۴۵ امروز سه پسر عبد القوی مکاوی، نخست‌وزیر سابق عدن، و دو نفر پلیس در اثر انفجاری که خانه مکاوی را ویران ساخت کشته شدند. مکاوی تا سال ١٩٦٥ نخست‌وزیر عدن بود و در این سال به علت درافتادن با انگلیس‌ها برکنار شد. پلیس اعلام کرد یک جسد تکه‌تکه‌شده، که ظاهرا متعلق به سرایدار خانه بوده، نیز به‌دست آمده است. خود مکاوی، که اکنون رهبری سازمان نجات عربستان جنوبی را به عهده دارد، گاهی به این خانه رفت‌وآمد می‌کرد، اما اکثرا در خانه نبوده است. سه فرزند مکاوی، جلال ٢٣ ساله، عدیل ۲۰ ساله و سمیر ۹ ساله بوده‌اند. ظاهرا در خانه قبلا دینامیت کار گذاشته شده بوده است، و پلیس عدن مشغول تحقیق در این قضیه می‌باشد. مقامات رسمی گفتند که مکاوی فعلا در «تعز» پایتخت دوم یمن است. جسد سه فرزند مکاوی در جویی از خون در کنار خانه افتاده بود. این سومین‌بار است که به رهبران سازمان نجات حمله می‌شود. منبع: https://www.iichs.ir/fa/news/24574/
آتش اختلافات مسلمانان و هندوها چگونه شعله‌ور شد؟ در مورد چرایی اختلافات بین مسلمانان و هندوها، که درنهایت به جدایی سرزمین پاکستان از هند و تأسیس این کشور در سال 1947م منجر شد، نظریه‌‌های متعددی وجود دارد، اما یکی از عوامل مهم اختلاف بین مسلمانان و هندوها، سیاست انگلستان بود. برآمدن بورژوازی و گسترش تجارت و صنعت در سده‌‌های هفدهم و هجدهم میلادی به‌تدریج باعث ایجاد دور باطل مصرف/ تولید شد و تولید بیشتر و اشباع کشور از تولیدات جدید، نیاز به یافتن بازارهای جدید را اولویت نخست سیاست خارجی انگلستان قرار داد. هندوستان یکی از مناطق حاصلخیز، هم از نظر محصولات اولیه خام و هم بازار مصرف بود؛ ازهمین‌رو در کانون توجه استعماری انگلستان قرار گرفت، اما حضور فرادستی و شیوه‌‌ نامناسب حکمرانی آنها و از آن‌طرف، خودآگاهی مردم بومی هند (هندوها و مسلمانان) سبب شد در سال 1857م، این مردم علیه استعمار انگلیس قیام کنند، اما این قیام را حاکمان انگلیسی سرکوب کردند. دولت انگلستان مسلمانان هند را عامل اصلی این قیام قلمداد کرد. هرچند «این شورش بهانه لازم را برای انحلال کامل و رسمی کمپانی هند شرقی داد، اما از این پس سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن برای تضعیف مسلمانان و هندوهایِ ساکن هند آغاز شد» که ماحصل آن تجزیه و جنگ‌‌های فرقه‌‌ای بود. این حقیقت که «ملت مسلمان، به‌موجب طبیعت آیین خود، دشمن سرسخت استعمارگران است» انگلیسی‌ها را بر اجرای طرح «پس‌‌زدن مسلمانان و جلب خشنودی هندوها، مصمم‌‌تر و راسخ‌‌تر ساخت». انگلستان پیش از طرح «سیاست تفرقه‌اندازی»، تمهیدات نظری و تأسیسات عملی لازم را جهت برخورد مذهبی ایجاد کرد. یکی از این اقدامات، ایجاد مدارس جدید و مسئله زبان بود. بدبینی مسلمانان به مدارس جدید ناشی از آن بود که به شیوه غربی اداره می‌‌شد و به همین دلیل مسلمانان از فرستادن فرزندان خود به این مدارس انگلیسی خودداری می‌‌کردند. از آن‌طرف، استعمار مدارس مسلمانان را که با بودجه اوقاف اسلامی تأمین می‌‌شد در تصرف خود درآورد و از این لحاظ مدارس اسلامی بسته شد و دانش و فرهنگ به حال تعطیل درآمد. از طرف دیگر، هندوها جذب مدارس جدید شدند و همین عامل سبب شد پست‌‌های اداری و سایر خدمات دولتی در دست این عده قرار گیرد. جدا از این مسئله، تأسیس این مدارس به مسئله «زبان» دامن زد. نهضت هندوها بر ضد زبان «اردو»، که مسلمانان آن را به‌وجود آورده بودند و مانند زبان فارسی‌زبان رسمی و فرهنگی شمرده می‌‌شد، بلند شد و احیای زبان «هندی» و پیرایش آن از لغات عربی و فارسی را مطالبه کرد. هندوها می‌خواستند با ممنوعیت یا محدودیت زبان اردو، از شکوه و عظمت دوباره امپراتوری مسلمانان جلوگیری کنند؛ چراکه در کتاب‌های تاریخی منتشرشده توسط استعمار انگلستان، زمامدارانِ مسلمانِ شبه‌قاره هند، به صورت حکامى متعصب، جلاد و دیکتاتور مجسم شدند و از این راه بذر نفرت از مسلمانان در دل هندوها کاشته شد. به‌تدریج تقابل‌‌های جدیدی بین هندوها و مسلمانان شکل گرفت که هم جنبه سیاسی داشت و هم نشانه‌‌های مذهبی در آن دیده می‌‌شد. استعمار انگلستان برای آنکه هر دو طرف هندوها و مسلمانان را درگیر مسائل فرقه‌‌ای و سیاسی کند، نهادهایی مانند «کنگره» را به‌وجود آورد. انگلیسی‌‌ها با عینیت‌‌یابی سیستم انتخاباتی پارلمانی و مسئله مُسلم و هندو کاری کردند تا نگذارند این دو به فکر درمان درد مشترک خود، که همانا وجود استعمار و حکومت انگلستان است، باشند. نخستین اقدام تقسیم بنگال بود. لرد کرزن در سال 1905م، استان بنگال را به دو بخش مسلمان‌نشین و هندو‌‌نشین تقسیم کرد. با تمام اختلاف‌ها مسلمانان طی چندین سال با هدایت رهبرانشان قیام‌های متعددی علیه استعمار شکل دادند. همین تلاش‌ها بود که موجب شد گاندی نیز در سال ۱۹۱۹ به صف مبارزان بپیوندد و نهضت «عدم همکاری» و «نافرمانی» را شکل دهد. نکته جالب توجه این است که در صف اول این نهضت، مسلمانان و به‌ویژه «جنبش خلافت» قرار گرفتند. دوره استقلال هند اوج همکاری مسلمانان و هندوها علیه انگلیس بود، اما تعصب مذهبی هندوها دوباره وحدت را نشانه گرفت. آزار و اذیت مسلمانان و تضییع حقوق آنها توسط هندوها باعث شد سرانجام محمدعلی جناح، که بیش از سی سال در زمینه وحدت مسلمانان و هندوها کوشیده بود، دیدگاه خود را تغییر دهد و ایده تشکیل پاکستان را که علامه اقبال لاهوری در سال ۱۹۳۰م مطرح کرده بود، در سال ۱۹۴۰ پیگیری کند. زمانی که گزاره «تفرقه بنداز و حکومت کن» انگلستان با تعصب مذهبی همراه شد، مردمی را که صدها سال در صلح و آرامش در کنار یکدیگر زندگی کرده بودند، متفرق کرد و راه نفوذ آسان‌تر را در هر دو کشور گشود. منبع: پژوهشکده تاریخ معاصر https://www.iichs.ir/fa/article/25171/
پیشینه پلیس امنیتی در ایران در دوره رضا شاه، فعالیت‌های مضره (فعالیت‌های خرابکارانه و به‌هم‌زننده نظم و امنیت کشور) مورد رسیدگی قرار گرفت. نظمیه با تمام توان خود به انجام این وظیفه پرداخت و در زمان ریاست سرپاس مختاری حتی به درون خانواده‌ها نیز راه یافت. با قدرت یافتن رضا شاه و تثبیت پایه‌های رژیم او، قدرت نظمیه نیز افزایش یافت. رضا شاه و اطرافیان او نظمیه را جهت برقراری نظم و امنیت و سرکوب مخالفان و به اصطلاح جلوگیری از جنایات و تعدیات و دسیسه‌های عمال بیگانه و در واقع برای حفظ رژیم لازم و ضروری می‌دانستند و به همین دلیل در حفظ و تقویت آن می‌کوشیدند. یکی از ارکان نظمیه در زمان رضا شاه «دایره سیاسی» بود که همان شعبه پلیس مخفی دوره سوئدی‌ها (در زمان وزارت جنگ رضا خان) است. این دایره مستقیماً زیر نظر رییس کل نظمیه اداره می‌شد. علاوه بر نظمیه و دایره سیاسی آن، در ارتش رکن دو، وظیفه اطلاعات و ضد اطلاعات را بر عهده داشت. رکن دو، اطلاعات را از کشورهای مورد نظر به وسیله وابسته‌های نظامی دریافت می‌کرد. در لشکرها نیز رکن دو وجود داشت که به فرمانده لشکر گزارش می‌دادند نه به رکن دو. در هنگ‌ها هم یک افسر وجود داشت که وظیفه رکن دو را انجام می‌داد ولی به این نام خوانده نمی‌شد و جزء افسران هنگ به شمار می‌آمد. در آن زمان، رییس رکن دو ستاد ارتش مهم‌ترین مقام اطلاعاتی کشور به شمار می‌رفت و از نظر اطلاعات نظامی و حتی غیرنظامی برجسته و یکه‌تاز بود.  اما با این وجود، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و گسترش جو وحشت ناشی از اقدامات شهربانی در مسائل اطلاعاتی در جامعه، نقش اصلی را اطلاعات انگلیسی‌ها ایفا می‌کرد که به قول فردوست در موارد مهم به رضا شاه کمک می‌کردند.  با برکناری رضا شاه و محاکمه مختاری و نیز تبلیغاتی که علیه شهربانی راه افتاد، شهربانی قدرت و اعتبار پیشین خود را از دست داد. رؤسای شهربانی در سال‌های بعد از شهریور ۱۳۲۰، هم به دلیل برقراری حکومت نظامی که قسمت اعظم اختیارات شهربانی را به خود اختصاص داده بود و هم به سبب حالت انفعالی که در افسران و ماموران شهربانی به وجود آمده بود، قدرت و اختیار زیادی نداشتند. آخرین رییس نظمیه قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که در دوران محمد مصدق نقش سیاسی مهمی ایفا کرد، سرتیپ افشار طوس بود که روز اول اردیبهشت ۱۳۳۲ با توطئه مخالفان مصدق ربوده و به قتل رسید. منبع: https://fa.wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9
تشکیل ساواک پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با وجود همکاری ارتش و شهربانی برای ایجاد امنیت و حفظ ثبات پایه‌های رژیم، هنوز رابطه‌ای منسجم و سازمان‌یافته بین تمام ارگان‌های ضد مردمی و سرکوبگر ـ که از دید رژیم لازم به نظر می‌رسید ـ به وجود نیامده بود، از این‌رو محمدرضا شاه در صدد تثبیت پایه‌های حکومت خود برآمد. از طرف دیگر انگلیس و ایالات متحده آمریکا ـ که منافع عمده‌ای در ایران و منطقه داشتند ـ حفظ امنیت و تثبیت حکومت دیکتاتوری و استبدادی محمدرضا شاه را ضروری می‌دانستند. لذا با همکاری رژیم به تشکیل و تقویت نیروهای پلیس و امنیتی آن همت گماشتند، ساواک مهم‌ترین نهاد امنیتی و اطلاعاتی بود که در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۳۵ توسط آمریکا تاسیس شد و پس از تصویب قانون آن در مجلس سنا و مجلس شورای ملی، کار خود را رسما از سال ۱۳۳۶ آغاز کرد.  روز دهم مهر ۱۳۳۵ اولین تشکل اطلاعاتی در ایران که نطفه تاسیس ساواک شد تحت عنوان «سازمان امنیت» در هیات دولت به تصویب رسید و کار خود را در فرمانداری نظامی آغاز کرد. در آخرین روزهای زمامداری حسین علاء، لایحه تشکیل «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» (س. ا. و. ا. ک) به تصویب مجلسین رسید. قبل از ساواک، بختیار فرماندار نظامی تهران دو سازمان اطلاعاتی در اختیار داشت: «رکن دو ارتش»، که وظیفه‌اش تصفیه مخالفین رژیم در ارتش بود و «کارآگاهی»، که در کشف جریان‌های سیاسی مخالف عمل می‌کرد و نیروهای شهربانی را هم در اختیار داشت. آغاز به کار سازمان امنیت ابتدا پس از تصویب هیئت دولت در دهم مهرماه ۱۳۳۵ بود که به نوشته مطبوعات از آن تاریخ «معاونین سازمان امنیت در فرمانداری نظامی مشغول کار شدند.» و اعلام شد که «تشکیل سازمان امنیت احتیاجی به اجازه مجلسین ندارد زیرا یک اداره عمومی است که اجازه تشکیل آن با هیئت وزیران است.» لایحه قانونی که متضمن «وظایف و اختیارات» سازمان مزبور است نیازمند تصویب و رسمیت قانونی بود. در ۱۹ آبان ۱۳۳۵ خبر دیگری انتشار یافت که «مقدمات تاسیس سازمان امنیت فراهم شد و محل آن در خیابان ایرانشهر استقرار یافت و ۳۵ نفر از افسران و درجه‌داران ستاد ارتش در اختیار این سازمان قرار گرفتند.» در واقع ساواک پیش از تصویب لایحه قانونی عملاً فعالیت خود را آغاز کرد. لایحه مزبور، که به موجب آن رییس سازمان مذکور معاون نخست ‌وزیر بود و بودجه آن نیز جزء بودجه «نخست ‌وزیری «محاسبه می‌شد، در ۱۰ بهمن ۱۳۳۵ به تصویب سنا رسید. در ۲۳ اسفند نیز مجلس شورای ملی، بدون بحث و مخالفت، قانون تشکیل ساواک را که سنا تصویب کرده بود، تصویب نمود. علاوه بر ساواک، واحدهایِ پلیسی شهربانی، گارد شاهنشاهی، ژاندارمری و نیز واحدهای اطلاعاتی و سرّی رکن دوم ارتش، بازرسی شاهنشاهی و دفتر ویژه اطلاعات، وظیفه حفظ امنیت در قلمرو و حکومت شاهنشاهی ایرانی را عهده‌دار شدند. ‌سازمان بازرسی شاهنشاهی در سال ۱۳۳۷ پس از کشف کودتای نافرجام قرنی و دفتر ویژه اطلاعات در سال ۱۳۳۸ با هماهنگی «شاپورچی» به دستور انگلیسی‌ها تاسیس شد. منبع: ویکی فقه https://fa.wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9
اهداف تشکیل ساواک علت و هدف اصلی از تشکیل ساواک را تامین امنیت و حفظ ثبات رژیم پهلوی می‌توان دانست. مادّه‌ اول قانون تشکیل ساواک، هدف از تاسیس آن سازمان را این‌گونه بیان می‌کند: «برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هر گونه توطئه که مضرّ به منافع عمومی است، سازمانی به نام اطلاعات و امنیت کشور ـ ‌وابسته به نخست‌وزیری‌ ـ تشکیل می‌شود و رئیس ساواک سمت معاونت نخست‌وزیر را داشته و به فرمان اعلی‌حضرت همایون شاهنشاهی منصوب خواهد شد.» بخش امنیت داخلی ساواک (اداره کلّ سوم) مهم‌ترین بخش سازمانی در سراسر این دستگاه سرکوبگر بود و گروه‌ها و سازمان‌های مختلف، همچون: حزب توده، جبهه ملی، روحانیان و نیز افکار عمومی و نهادهای همگانی چون: دانشگاه‌ها، آموزشگاه‌ها و... ‌را زیر نظر داشت. ‌نقش داخلی ساواک از اختناق و اعمال فشار محض، بسیار فراتر می‌رفت. شاه بنا به خواست آمریکا ـ که به طور طبیعی مخالف کمونیسم بود ـ از ساواک برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم به ایران استفاده می‌کرد.  آمریکا با همین حربه تبلیغاتی (طرح مسئله خطر کمونیسم‌) ساواک را در ایران تاسیس کرد. شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» خود، علت تاسیس ساواک را جنگیدن با خرابکاری کمونیست‌ها و پایان‌دادن به فعالیت‌های مخرب حزبی در داخل و خارج ذکر کرده است. ‌در واقع، مسئله خطر کمونیسم، توجیه‌کننده حضور سیاسی، نظامی، اقتصادی آمریکا در ایران و کشورهای منطقه بود. هدف از تشکیل این سازمان، مبارزه علیه کمونیسم، ایجاد امنیت و تمرکز نیروهای امنیتی عنوان شد ولی ساواک در عمل پا را از حدود وظایف قانونی خود فراتر نهاد و با ایجاد رعب و وحشت و حاکم کردن جو خفقان و سرکوب، سعی داشت از فروپاشی پایه‌های نظام دیکتاتوری شاه جلوگیری کند، لذا با کنترل و زیر نظر گرفتن دولت‌مردان و کارکنان و کارمندان ادارت، نمایندگان مجلس شورای ملی، سناتورهای مجلس سنا و احزاب دولتی سعی داشت از رسوخ نیروهای مخالف رژیم در بدنه دولت جلوگیری به عمل آورد و هر مخالفتی را در نطفه خفه کند. ساواک حتی تلاش داشت به انحاء مختلف در تصمیم‌گیری‌ها و برنامه‌ریزی‌های وزراء و رؤسای سازمان‌ها، نمایندگان مجلس، سناتورها و نیز احزاب دولتی دخالت کند و به همین منظور سعی می‌کرد نیروهای مورد قبول خود را در پست‌های کلیدی وزارت‌خانه‌ها و سازمان‌ها و... بگمارد. ساواک همچنین بر آن بود تا با در دست گرفتن رسانه‌های گروهی، از جمله صدا و سیما و مطبوعات و نیز کنترل و نظارت بر چاپ کتاب، افکار عمومی را به نفع رژیم تغییر دهد و به همین منظور سانسور شدیدی در مورد آنها اعمال می‌کرد، از این‌رو تولیدات فرهنگی بیش از پیش دولتی شده بودند. یکی از وظایف مهمی که بر عهده ساواک گذاشته شده بود، سرکوب گروه‌های مخالف رژیم بود. نیروهای چپ، گروه‌های چریکی، جبهه ملی و روحانیون از جمله گروه‌های مخالف رژیم شاه بودند که ساواک برای مقابله با هر کدام حربه‌ای را در نظر گرفته بود. حفظ استعمار در ایران و خاورمیانه، تامین منافع امپریالیسم و نیز حفظ منافع دربار و سرمایه‌داران از اهداف دیگر ساواک بود؛ زیرا آنها روحانیت، روشنفکران مبارز، کارگران و دهقانان را مانعی در راه رسیدن به اهداف خود می‌دیدند. سرکوب شدیدِ فرهنگ ملی ‌ـ ‌مذهبی و ضد امپریالیستی، بعد از کودتای ۲۸ مرداد به دستِ ساواک ـ که با خفقان و سانسور همراه بود ـ نشان‌دهنده یورش سیا و سایر سازمان‌های جاسوسی غرب به سنّت‌های اصیل مذهبی‌ ـ‌ ملی و انقلابی جامعه بود. ‌ساواک، وظیفه سرکوب فرهنگ ضد استعماری و انقلابی مردم را بر عهده گرفت و تمام تلاش خود را در اشاعه فرهنگ بی‌بند و باری به کار برد. منبع: ویکی فقه https://fa.wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9
همکاری ساواک با سیستم جاسوسی آمریکا، انگلیس و اسرائیل ساواک از ابتدا زیر نظر مستقیم شاه قرار گرفت و به گفته فردوست، «هیچ مقامی به جز محمدرضا حق دخالت در امور... ساواک را نداشت حتی نخست ‌وزیر.» «ساواک» علاوه بر همکاری با سازمان‌های اطلاعاتی ‌ـ‌ امنیتی داخلی با سازمان‌های جاسوسی دنیا خصوصاً سازمان جاسوسی آمریکا (سیا (C. I. A.)) و سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) نیز همکاری داشت. ‌بعد از تشکیل ساواک، نیروهای سیا به ساواک آمدند و کارکنان و مسئولانش را آموزش دادند. ‌سیا و ساواک، همکاری‌های دیگری نیز با هم داشتند. ‌فردوست می‌نویسد: «از سال ۱۳۳۵، ساواک توسط ۱۰ مستشار آمریکایی طبق قواره سازمان خودشان سازماندهی شده است... ساواک دو وظیفه اطلاعاتی (خارجی) و امنیتی (داخلی) را به عهده داشت و تلفیقی بود از دو سازمان «سیا» و «اف. بی. آی (F. B. I)» سیا، ساواک را در مشت خود داشت و هر چه به آنها مخابره می‌کرد، بدون چون و چرا انجام می‌شد. ‌رئیس سیا در تهران، مرتب با شاه، رئیس ساواک و نمایندگانش ارتباط داشت. ‌ساواک نیز در آمریکا نماینده داشت و به عنوان یکی از اعضای نمایندگی ایران در سازمان ملل فعالیت می‌کرد. ‌همچنین این دو سازمان، اخبار و اطلاعات لازم را به یکدیگر می‌دادند. در دهه ۵۰ روابط این دو بیشتر شد. ‌در سال ۱۳۵۲ سیا مرکز فرماندهی خود را در خاورمیانه به ایران منتقل کرد. ‌به این ترتیب، سیا حضور خود را در ایران افزایش داد. ‌پیروزی انقلاب اسلامی ایران و اشغال لانه جاسوسی آمریکا، ارتباط گسترده سیا و ساواک و نیز دخالت سیا و آمریکا در امور کشور را آشکار کرد. ‌ علاوه بر سازمان جاسوسی آمریکا (سیا)، سازمان جاسوسی اسرائیل (موساد) نیز در رژیم گذشته با ساواک همکاری داشت. ‌در سال ۱۳۳۹ گروهی از ماموران موساد برای آموزش کارکنان ساواک به ایران آمدند. ‌همچنین آنان (ماموران موساد) در موارد دیگر مانند: فروش وسایل جاسوسی، تبادل اخبار لازم و مورد نظر با ساواک همکاری داشتند. آمریکا، انگلیس و اسرائیل در سازماندهی، آموزش و تجهیز ساواک از ابتدای شکل‌گیری نقش اساسی را دارا بودند و در واقع این سازمان را به یکی از ابزارهای اصلی تداوم وابستگی رژیم شاه به غرب تبدیل کردند. منبع: ویکی فقه https://fa.wikifeqh.ir/%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9