پرونده سازی به روش ساواک
به گزارش مشرق، صفحه اینستاگرام مرکز اسناد انقلاب اسلامی متنی با عنوان "پروندهسازی به روش «ساواک»" منتشر کرد.
آیا میدانید ساواک به عنوان نهاد امنیتی رژیم پهلوی وظیفه داشت به شیوهها و بهانههای مختلف برای افراد پروندهسازی کند؟ مثلا ساواک افرادی را که به دلیل حمایت از نهضت اسلامی و امام خمینی دستگیر میشدند، مخل نظم کشور معرفی میکرد و دستور میداد در پروندههایشان هم با عنوان "اخلالگر" معرفی شوند.
در یکی از دستورهای ساواک آمده بود: «مقرر است افرادی که به اتهام فعالیت و یا دادن شعار به نفع [امام] روحالله خمینی بازداشت میشوند در هنگام ارجاع پروندههای آنان به دادگستری، اتهام فعالیت به نفع خمینی ذکر نشود و اتهام این قبیل افراد، اخلال در نظم و امنیت و غیره عنوان گردد.»
https://www.mashreghnews.ir/news/1039391/
عربستان ده ها ساواکی را دستگیر کرد!
تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۹۵
یک روزنامۀ سعودی، در گزارشی، از دستگیری ده ها تن از عناصر ساواک توسط دستگاه امنیت عربستان خبرداد!
به گزارش پایگاه خبری العالم، روزنامۀ عکاظ عربستان با انتشار مطلبی مدعی شد که دستگاه امنیتی عربستان، در سال های 2009 تا 2012، 33 جاسوس مرتبط با "ساواک"(!) ایران و "موساد" اسرائیل را دستگیر کرده است.
عکاظ، به نقل از مسئولان امنیتی عربستان، اعلام کرده است که 30 تن از این 33 جاسوس عربستانی، یک نفر ایرانی، یک نفر اردنی و یک نفر افغان بوده اند. در این میان، به جز جاسوس اردنی که مستقیما با نخست وزیر اسرائیل در ارتباط بوده (!) و برای موساد جاسوسی می کرده است، 32 نفر دیگر جاسوس ایران بوده اند!
ادعای عربستان دربارۀ جاسوسی اسرائیل از این کشور، با هدف ضربه زدن به امنیت و ثبات عربستان، در حالی مطرح می شود که در سال های اخیر، روابط حسنۀ آل سعود با رژیم صهیونیستی روز به روز علنی تر شده و هر دو کشور، یک دیگر را همپیمانی قابل اعتماد برای خود معرفی کرده اند.
اما بخش مضحک تر ادعای عربستان دستگیر کردن عناصر ساواک است! ظاهرا کسی که این سناریوی تخیلی را برای انتشار در رسانه های سعودی آماده کرده، اطلاع نداشته است که "ساواک" بیش از 37 سال پیش از میان رفته است!
نکتۀ قابل توجه دیگر اینکه از 33 جاسوس دستگیر شده، 32 نفر برای ایران و تنها یک نفر برای اسرائیل جاسوسی می کرده اند! به نظر می رسد نویسندۀ این داستان (!) تلاش داشته است به مخاطبان ساده باور خود القا کند که دشمنی ایران با عربستان ده ها برابر دشمنی اسرائیل با این کشور – بر فرض وجود این دشمنی – است! نشانۀ این دشمنی هم اینکه تعداد جاسوسان ایرانی به اسرائیلی، 32 به 1 است!
https://fa.alalamtv.net/news/1825391/
عملیات برون مرزی ساواک: ساواک و افغانستان
افغانستان مرزهای طولانی با ایران دارد و به رغم آن كه حكومتهای وقت این كشور، به ندرت مشكلات جدی با حكومت پهلوی داشتند، اما وجود اشرار و قاچاقچیان افغانی در مرزهای دو كشور همواره مشكلاتی برای حكومتها به وجود میآورد. ساواك برای فعالیت در افغانستان كمتر مشكل داشت. در دوران حكومت ظاهرشاه در افغانستان، كه روابط حسنهای با شاه داشت و حكومت ایران نیز كمكهای مالی قابلاعتنایی به او میكرد، ساواك در فعالیتهای اطلاعاتی ـ امنیتی خود در افغانستان با گشادهدستی تمام عمل میكرد. از مهمترین نگرانیهای ساواك در دوران سلطنت ظاهرشاه، گسترش نفوذ شوروی در این كشور بود. همه ساله تعداد بسیاری از افسران و درجهداران افغانی برای فراگیری مهارتهای نظامی راهی شوروی میشدند و ایدئولوژی كمونیسم به تدریج در میان ارتش رشد میكرد.
نمایندگی ساواك در افغانستان همواره گزارشاتی در این باره به تهران منعكس میكرد. اما به دلایل عدیده كه مهمترین آن سیاستهای ویژه دولت امریكا بود، چندان وقعی به گزارشات و نگرانیهای ساواك نهاده نمیشد. نمایندگی سیا و سفارت امریكا در كابل، علاقمند بودند با درگیر كردن شوروی در افغانستان، از فعالیت و نفوذ این كشور از نقاط دیگر جهان بكاهند. ساواك درباره خطر بالقوه و بالفعل نفوذ تدریجی شوروی در افغانستان هشدارهای لازم را به مسئولان در تهران داده و به احتمال سقوط قریبالوقوع افغانستان در دامن شوروی اشارات آشكاری كرده بود؛ اما واكنش رژیم پهلوی و همپیمانان امریكاییاش چندان جدی نمینمود و سرانجام هم كمونیستها طی كودتایی كمهزینه ظاهرشاه را از سریر سلطنت به زیر كشیدند. درگیریهای مرزی پراكنده بین اشرار و نیز برخی واحدهای نظامی افغانی با ژاندارمری و نیروهای امنیتی ـ اطلاعاتی ساواك هم هر از گاه روی میداد كه تلفاتی برای طرفین داشت. و پس از سقوط ظاهرشاه نیز افزایش یافت.
http://22bahman.ir/show.php?page=post&id=14821
تغییر شریک عمده تجاری بسیاری از کشورها از آمریکا (رنگ آبی) به چین (رنگ قرمز) در فاصله سالهای ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۸ میلادی
در لینک زیر این تغییر را می توانید بصورت تایم لپس در گیف مربوطه مشاهده کنید
https://howmuch.net/articles/trade-timelapse-usa-china
همچنین در ۲۰۲۰، چین از آمریکا بعنوان بزرگترین شریک تجاری اتحادیه اروپا پیشی گرفت
https://www.bbc.com/news/business-56093378
نگاهی به ساواک؛ سازمان جهنمی
ساواک برخوردار از هزاران نفر مخبر حقوقبگیر بود. مجله نیوزویک گزارشى داده بود که بودجه رسمى ساواک در سال 1972م 225میلیون دلار و در سال 1973 310میلیون دلار بوده است، ولى این رقم بسیار کم است؛ زیرا منافع عظیم دیگرى در بودجههاى سرّى دیگر بخشهاى امنیتى وجود داشته است.
کنترل احزاب دولتى از طریق ساواک انجام مىگرفت و تمامى گزارشهایى که ساواک درباره این احزاب تهیه کرده گواه این مدعاست. اغلب گزارشها در اداره کل سوم ساواک تهیه مىشد. اداره امنیت داخلى ساواک، که اداره سوم هم نامیده مىشد و مهمترین جزء کل دستگاه سرکوب و شکنجهگر بود، به پنج بخش تقسیم مىگشت که بخش نخستین آن، تحقیقات و عملیات در مورد چند گروه و سازمان کلیدى مخالف را برعهده داشت: حزب توده، جبهه ملى و احزاب مربوط به آن، دانشجویان و ایرانیان خارج از کشور، اقلیتهاى قومی متأثر از جریانهای فرامرزی و روحانیت.
بخش دوم درباره افکار عمومى و نهادهاى همگانى کار مىکرد و شامل مطبوعات، عشایر، سازمانهاى کارگرى و دهقانى، احزاب سیاسى وابسته به دولت، مدارس و دانشگاهها و دستگاههاى دولتى بود. بخش سوم اسناد بخش امنیت داخلى را نگهدارى مىکرد. بخش چهارم مسئول فعالیتهاى ویژهاى چون سانسور، ترویج افکار، آموزش و عملیات ویژه و مسائل حقوقى از قبیل بازجویى بود. اداره امنیت داخلى، بر چهار زندان نیز مدیریت داشت از جمله زندان معروف باغ مهران که گفته مىشود داراى اتاقهاى شکنجه و حیاط اعدام بود.
ساواک مهمترین نقش را در سرکوب سازمانهای سیاسی مخالف شاه و تحرکات ضد رژیمی مردم داشت و در این راه به شکنجههاى قرون وسطى و ایجاد ارعاب و وحشت عموم مبادرت میکرد. عمر ساواک از 1335 تا 1357، 22 سال به طول انجامید و در مدت استقرار فضایی آکنده از خفقان را بر کشور حاکم کرد و یکی از مهمترین دلایل وقوع انقلاب، انباشت توده انبوه نارضایتی مردم از سرکوبهای این نهاد بود.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-18386/%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D9%87%D9%86%D9%85%DB%8C/?id=18386
ساواک
ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) این سازمان از اواخر سال 1335 هـ .ش کار خود را آغاز کرد.
در شکل گیری ساواک آمریکا و اسرائیل نقش عمدهای داشتند. این سازمان به ویژه در دورة حاکمیت نصیری (دوره نخست وزیر هویدا) به یاری هزاران مأمور رسمی و انبوه خبرچینان و شیوههای متنوع شکنجه و سرکوب، کار کنترل تمامی محافل، سازمانها، نهادها، مراکز و افراد مظنون را برعهده داشت.
بدین ترتیب، ساواک در تمام روزنامهها حضور داشت و برای آنها سر مقاله مینوشت یا مطالب را دیکته میکرد. در ادارات همه زیر نظر بودند؛ در ضیافتها هر کس به فرد مجاور خود بدگمان میشد. در اتاقهای هتلها میکروفون کار گذاشته بودند؛ کتابها و حتی نامههایی که از خارج میرسید کنترل میشد. نامهها با بیدقتی بسیار باز و بعد با سنجاق دوخته میشد.
ساواک گاه برای دستگیری یک گروه کوچک، برای آنکه فرد یا افراد مورد نظر نگریزند، دهها نفر را دستگیر می کرد. ایجاد کمیته مشترک ضد خرابکاری به کمک شهربانی در سال 1350 به ساواک حضور آشکار بیشتری بخشید. بدین ترتیب ساواک توانسته بود جز تعدادی از رهبران مذهبی و برخی از روشنفکران و تبعید شدگان به خارج، همه را بترساند.
ساواک در راستای کنترل مخالفان در خارج از کشور پولهای هنگفتی برای رؤسای ساواک درخارج ارسال میکرد و به اشخاص داخلی یا سیاستمداران و نشریههای خارجی مبالغ بسیاری حق السکوت میداد.
به طور کلی القای ترس مفرط به تنفر عمومی انجامید. هنگامیکه با تحولات انقلابی در سال 1356 و 1357 در این ترس تزلزل ایجاد شد و روحیة انقلابی پدید آمد، مأموران ساواک آماج حملات انقلابیون قرار گرفتند و افشای گستردة اعمال و شکنجههای روحی و جسمی ساواک بر طغیانهای عمومی افزود.
منبع:
دانشنامه رشد
http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%d8%b3%d8%a7%d9%88%d8%a7%da%a9&SSOReturnPage=Check&Rand=0
ساواک و شکنجه های سریالی در داخل یا خارج زندان!!
با تأسیس ساواک در سال 1335 شکنجه عریانتر و مدرنتر شد. یکی از حربههایی که ساواک برای خارج کردن افراد از صحنه فعالیت و مبارزه علیه رژیم به کار میبرد، پخش شایعه در مورد آنها برای بیاعتبار کردن تشکیلات و افراد در بین مردم و هواداران آنها بود؛ برای نمونه ساواک برای بی اعتبار کردن هرچه بیشتر نیروهای حزب توده، شایعاتی پراکنده میکرد مبنی بر اینکه حزب توده در کودتای 28 مرداد 1332 در تشویق افسران طرفدار شاه برای براندازی دولت مصدق دست داشته است. همچنین ساواک در بعضی از موارد با انتساب بعضی از اعضای حزب به خود و اعلام همکاری آنها بعد از آزادی از زندان با ساواک یا پخش شایعهای مبنی بر اینکه بعضی افسران حزب توده که به شوروی فرار کردهاند، به گونهای از روسها سرخورده شده و خواستار بازگشت به ایران گردیده و شورویها چند تن از این افراد را به دولت ایران تحویل داده و در ایران به جوخه اعدام سپرده شدهاند، تلاش میکرد از گرایش جامعه به جریان چپ و فعالیت هواداران حزب جلوگیری کند.
میتوان گفت که دژخیمان پهلوی تحت آموزش آمریکاییها و اسرائیلیها شکنجههای سریالی را به جای شکنجههایی بهکار بردند که به راحتی به مرگ منتهی میشد. این شکل جدید شکنجه که هم صدمات بیشتر به بدن و هم شرایط دشوار عصبی را ایجاد میکرد شکنجههای «سریالی» بود که باید دائم تا «حصول نتیجه» ادامه پیدا میکرد.
پس از بهدست گرفتنِ قدرت توسط رضاشاه، اصلاحاتی در دستگاه قضایی اعمال شد که شکل شکنجه را تا حدودی تغییر داد و آن کمرنگ شدن خشونتهای علنی و بدنی زندانیان بود. این تغییر باعث تسلط بیشتر حکومت پهلوی بر زندانیان در زندانهای مدرن نظیر زندان قصر شد. پس از سقوط رضاشاه و تا پیش از ایجاد ساواک الگوهای شکنجه رضاشاه در دوره پسرش ادامه یافت، اما تأسیس ساواک نقطه گسست جدی در الگوهای شکنجه است. نکته حائز اهمیت در این فرایند در حال تغییر، اهمیت یافتنِ شکنجه سریالی، مدرن و حتی خارج از زندان در دوره پهلوی دوم است که طی آن دستیابی به اطلاعات برای نظام سیاسی نسبت به از بین بردنِ زندانی اهمیت بیشتری داشت. میتوان گفت که اگر در دوره رضاشاه زندانِ مدرن به محل وحشت تبدیل شده بود، در دوره محمدرضا پهلوی شاهد حکومتِ وحشت هستیم که شکنجهها حتی در بیرون از زندان و با نقشآفرینی ویژه ساواک دنبال میشد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-20203/%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%90-%D9%88%D8%AD%D8%B4%D8%AA-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%DA%A9%D9%88%D9%85%D8%AA%D9%90-%D9%88%D8%AD%D8%B4%D8%AA/?id=20203
چرا اسلامآباد از پیمان سنتو خارج شد؟
در مجموع آنچه از روابط ایران و پاکستان در دوره پهلوی میتوان مشاهده کرد این است که اسلامآباد هنگامی که مشاهده کرد پیمانی همچون سنتو اهداف و منافع کشورهای منطقه و بهخصوص پاکستان را مد نظر ندارد و صرفا منافع و اهداف ایالات متحده در رقابت با اتحاد جماهیر شوروی را ملحوظ مینماید از آن کنار کشید. در واقع در عمل دو جنگ هند و پاکستان بر سر مسائل مرزی نشان داد که پیمانهای منطقهای همچون سیتو و سنتو صرفا در راستای محدود کردن نفوذ کمونیسم است و منافع کشورهای منطقه را تأمین نمیکند؛ درسی که شاه ایران آن را فرا نگرفت و تلاش کرد منافع ایران را با تکیه بر همراهی با آمریکا تأمین نماید؛ امری که در نهایت به از دست رفتن سلطنتش منتهی شد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-17256/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%E2%80%8C%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%86%D8%AA%D9%88-%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC-%D8%B4%D8%AF%D8%9F/?id=17256
نگاه سفارت ینگیدنیا به ساواک چگونه بود؟
ساواک با اختیار تام و کامل، وظیفه شناسایی مخالفان و دستگیری آنان را بر عهده داشت. البته این نهاد اطلاعاتی قدرتمند، در شناسایی هر آنچه میتوانست قدرت سیاسی شاه و رژیم را خدشهدار نماید نیز فعال بود و مانع از فعالیت آزاد افراد، گروههای سیاسی و مطبوعات میگردید. ساواک با بسیاری از نهادهای اطلاعاتی و جاسوسی غرب نیز در ارتباط بود و از آنها بهره میگرفت. البته در مقابل، عملکرد این دستگاه اطلاعاتی برای غرب بهخصوص آمریکا نیز مهم بود؛ ازاینرو شاهد هستیم که در اسناد جاسوسی آمریکا، بارها و بارها به عملکرد ساواک اشاره شده و بدان پرداخته شده است. با این مقدمه، به تبیین ساواک، وظایف و عملکرد آن با توجه به منابع موجود از جمله اسناد لانه جاسوسی پرداخته میشود.
ساواک به بهانههای مختلف مخالفان را دستگیر میکرد و اگر به فرد یا گروهی سوءظن داشت با حربههای گوناگون به خدشهدار کردن منزلت و شخصیت آنان در میان مردم مبادرت میکرد؛ چنانکه گاه، برخی از مأموران ساواک با متهم نمودن برخی از روحانیون به کارهایی خلاف واقع به شکنجه و یا تخریب آنان میپرداختند، اما بعدها مشخص میشد که این اقدام تلهای بیش نبوده و تنها در راستای مقاصد سیاسی صورت گرفته است. در برخی از اسناد به نمونههایی از این دست اشاره شده است و جالب است که آن اسناد نیز به بیگناهی متهم اذعان داشتهاند. در نمونهای که در یکی از اسناد آمده است گفته شده «یک مأمور ساواک کشیدهای به یک ملا زد و بعدا ادعا کرد که او دو بطری شراب با خودش داشت در صورتی که او کاری نکرده بود». البته علاوه بر روحانیون سایر نهادها و گروهها نیز زیر تیغ تیز نظارت و کنترل ساواک قرار داشتند که در بیشتر مواقع با توسل به زور، شکنجه و گاه «خبرچینی» انجام میگرفت. البته گاه برخی از وظایف و اقدامات ساواک در راستای نمایشهای دروغین جهت بزرگنمایی شاه و اقدامات او بود.
ساواک با روشهای مختلفی به ارعاب مخالفان و به دست آوردن اطلاعات از مردم میپرداخت. علاوه بر روشهای معمول شکنجه و قتل، استفاده از خبرچینها از دیگر روشهای خاص ساواک در کسب اطلاعات بود؛ چنانکه طبق برخی از آمارها، تعداد خبرچینهای ساواک در سال 1349 بین بیست تا سیهزار نفر نیز برآورد شده است؛ البته گاه برخی از افراد سیا نیز مأمور ایفای این نقش، یعنی خبرچینی، بودند و همین عامل باعث شده بود بسیاری از مردم، به آمریکاییهای حاضر در ایران، نگاهی تردیدآمیز داشته باشند. بازتاب این تردید و ترس را میتوان به عنوان نمونه در ملاقات مهندسی به نام توکلی با یک آمریکایی به نام استمپل دید. «در سراسر ملاقات آشکار بود که سوءظنی اساسی از طرف توکلی در این مورد که استمپل یا خبرچین ساواک است و یا جاسوس سیا، وجود داشت.»
ساواک، یکی از قدرتمندترین نهادهای اطلاعاتی و امنیتی شاه بود که در همه جا حضور داشت و در طول فعالیت خود بسیاری از مخالفان رژیم را شناسایی و دستگیر نمود. این سازمان با ارتباطات گسترده و پیچیده خود با نهادهای مشابه غربی همچون سیا و موساد، از همکاری آنان در اجرای اهداف و عملیات خود بهره میگرفت. این ارتباط به حدی گسترده و پیچیده بود که حتی شاه نیز در اواخر حکومت خود در توهماتی توطئهنگرانه به فعالیتهای آن مظنون شده بود و ساواک و سیا را عامل براندازی خود تلقی میکرد؛ درحالیکه واقعیت آن است که ساواک تا آخرین لحظه حیات سیاسی خود به شاه و رژیم وفادار بود و در محاسباتی اشتباه، نتوانست مخالفان واقعی رژیم را شناسایی کند و با آنها مقابله نماید.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-8096/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%B3%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%AA-%DB%8C%D9%86%DA%AF%DB%8C%E2%80%8C%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%B3%D8%A7%D9%88%D8%A7%DA%A9-%DA%86%DA%AF%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D8%9F/?id=8096
شکنجه سفید
از ابزارهای دیگر ساواک شکنجه سفید بود. شکنجه سفید نوعی شکنجه روانشناختی مبتنی بر «محرومیت حسی» شخص است. شکنجه سفید سبب تخریب «هویت شخصی» شکنجهشونده و کاهش بسیار «محصولات فکری» او میشود. اگرچه چنین شکنجههایی در زندان انجام میشود، ساواک با توجه به محبوبیت و اهمیت افراد که مانع زندانی کردن آنها میشد، در تلاش بود این نوع شکنجه را در بیرون از زندان نیز پیگیری کند. ابوالحسن ابتهاج، رئیس بانک ملی ایران (1321-1329)، مدیرعامل سازمان برنامه (1333-1337) و مؤسس بانک خصوصی، در خاطرات خود با بیان وضعیت ساواک و تلاش این نهاد برای شکنجه سفید در داخل و خارجِ زندان، نکات ماروین زونیس در کتاب «نخبگان سیاسی ایران» را تایید کرده است.
به عقیده زونیس و ابتهاج، رژیم شاه، از تحمل کسانی که آنان را «مخالفان» خود میدانست، سر باز میزد؛ نتیجه اینکه فعالان جذبنشده یا جذبنشدنی در دستگاه از طرف رژیم تحتفشار دائم قرار میگرفتند. در این شرایط، مخالفان راه چندانی نداشتند و اغلب یا روحیه خود را بهطورکلی از دست میدهند یا از سیاست دست میشستند. درعینحال، توقیف موقت به اتهام فساد ازجمله روشهای نشان دادن «عدم رضایت همایونی» محسوب میشد؛ حالآنکه اتهامشان درواقع ماهیتی سیاسی داشت.
ابتهاج مدتی بعد زندانی شد، اما پس از اثبات نشدن اتهاماتش، از زندان آزاد شد. اتهاماتی مانند «فساد مالی» و «اتلاف منابع اقتصادی» یکی از نمونههای اجرای «شکنجه سفید» بود. این اتهامات به دلیل سخنرانی ابتهاج در «کنفرانس بینالمللی صنایع» در سانفرانسیسکو و تأکید بر ضرورت برنامهریزی دولتی و وجود یک بخش خصوصی قوی در جوامع درحالتوسعه بهوجود آمده بود. وی برنامههای یکجانبه کمکهای اقتصادی در گذشته را نقد و اعلام کرده بود که کمکهای مالی یک کشور به کشور دیگر موجب میشود منابع مالی مزبور بر اساس ملاحظات نظامی و سیاسی خرج شوند و به کار توسعه نیایند که ایران در این زمینه نمونه خوبی است.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-6679/%D8%AC%D8%AF%D8%A7%D9%84%D9%90-%D8%B4%DA%A9%D9%86%D8%AC%D9%87-%D9%88-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%88%D9%85%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C/?id=6679
فساد سیستمی یعنی چه؟
در دهه 1340 و بعد از ایجاد فضای اختناق در کشور، محمدرضا پهلوی در حوزه اقتصاد تلاش کرد با استفاده از مدیرانی که گرایشهای تکنوکرات داشتند و بیشتر آنها در دانشگاههای خارج از کشور تحصیل کرده بودند، برنامههای خود را به اجرا درآورد. هرچند بیتوجهی به فرهنگ داخلی، غربزدگی و توسعه نامتوازن از جمله انتقاداتی است که به عملکرد مدیران اقتصاد در دهههای 1340 و 1350 وارد است، بااینحال بازخوانی خاطرات این افراد که از نزدیک شاهد اقدامات شاه بودند و او را در این زمینه یاری میدادند، میتواند به روشنتر شدن روند سقوط رژیم پهلوی کمک شایان توجهی کند.
ابوالحسن ابتهاج، مسئول سازمان برنامه معتقد است که شیوه هزینهکرد درآمدهای نفتی به شکلی بود که اعتماد عمومی را مخدوش میکرد و سبب زوال سرمایه اجتماعی حاکمیت شده بود. ابتهاج معتقد است در آن زمان هدر رفتن منابع زیاد بود و شاه هم حاضر نبود این مسئله را بپذیرد.
رضا نیازمند، مدیرعامل و رئیس هیئتمدیره سازمان مدیریت صنعتی در دهه 1340، فساد اقتصادی در کشور را بهعنوان یکی از مشکلات دوران مسئولیت خود عنوان کرده و دراینباره گفته است: «[...] برادران فولادی با استفاده از رابطه با دربار، باتریسازی ارتش را خریده بودند. باتری بهتر و ارزان تر نصیرپور بازار را گرفته بود. فولادیها به دربار شکایت کردند و چندین مرتبه نامه فرستادند که از کار نصیرپور جلوگیری شود. درنهایت با دستور دربار کارخانه نصیرپور مهروموم شد».
محمد یگانه، که در دوران پهلوی دوم، رئیس بانک مرکزی و وزیر آبادانی و مسکن بوده، نیز به فسادهای آن دوران اشاره کرده و گفته است که در یک شرکت ایر تاکسی تیمسار خادمی، همسر فاطمه پهلوی، رشوه کلانی دریافت کرده بود. بعد هم مشخص میشود که اشراف پهلوی هم در این رشوهگیری نقش داشته است. همچنین در پرونده دیگری نیز یکی از منسوبان به درباره هفتمیلیون دلار رشوه دریافت کرده است. او درباره بنیاد پهلوی میگوید: «بنیاد پهلوی گرفتاریهایی داشت و به اسم بنیاد کارهایی داشتند انجام میدادند که کاملا جرم بود؛ یعنی سوءاستفاده بود».
عبدالمجید مجیدی، وزیر کار و رئیس سازمان برنامه در دوران پهلوی دوم، هم درباره فساد اقتصادی گفته است که در آن زمان فساد به حدی گسترده شده بود که برخی از افرادی که به دربار نزدیک بودند، اگر طرحی قرار بود به اجرا درآید باید 5 تا 10درصد و حتی بیشتر از بودجه آن را بهعنوان حقالحساب دریافت میکردند تا بگذارند آن طرح به اجرا درآید.
علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد (1341 تا 1348)، هم معتقد است که بیبرنامگی در حوزه اقتصاد سبب شد قیمت کالاها در اواسط دهه 1350 افزایش زیادی یابد و همین مسئله بر نارضایتی مردم افزود. او میگوید: «قیمتها رفت بالا برای اینکه درآمدها بالا رفته بود؛ یعنی پولی که توی بازار ریخته میشد، زیاد شده بود. بعد هم یک مقدار طرحهایی که حقش نبود آن موقع انجام دهند را اجرا کردند؛ ... درنتیجه تورم در سال 1975 فکر میکنم به بیستوچند درصد رسید. سالهای بعد هم همینطور بود... بعد از طرف دیگر چون قیمتها بالا رفته بود و شاه ناراحت بود، برداشت و این را جزء اصول انقلاب سفید گذاشت که قیمتها نباید تغییر کند؛ یعنی از آن کارهایی که در هیچ دیوانهخانهای کسی نمیکند».
بر اساس گزارشهای ساواک، شریفامامی، که در دوران پهلوی، رئیس سازمان برنامه، وزیر صنایع و معادن و رئیس مجلس سنا بوده است، از اواخر 1354، در محافل خصوصی از وضعیت کشور انتقاد میکرد. او یکبار گفته بود: «من اوضاع را خیلی بد میبینم. تمام مردم در حد انفجار هستند. من که همهچیز را دارم میبینم...». همچنین شریفامامی درباره نفت هم گفته است: «وضع را روشن نمیبینم و فایدهای ندارد که 24میلیارد دلار به ما پول دادند. بیستمیلیارد آن را پس دادیم و حتی به انگلستان وام دادیم و چهارمیلیارد بقیه هم بهدست عوامل اجرایی از بین میرود و میخورند. اگر پول نمیدادند، بهتر بود؛ لااقل دلمان نمیسوخت».
هوشنگ نهاوندی، که مدتی وزیر آبادانی و مسکن بوده است، میگوید که فقدان ارتباط میان دولت با مردم و تورم بالا و اقدامات ساواک و برنامههای عمرانی نمایشی، وعدههای دروغ مأموران بلندپایه مانند نخستوزیر و وزیران بر نارضایتی مردم افزوده بود. همه این موارد در گزارشهایی به شاه اطلاع داده شد، اما در عمل برای حل این مشکلات اقدامی انجام نشد.
درمجموع مرور خاطرات مسئولان اقتصادی دوره پهلوی دوم نشان میدهد که نابسامانی و بیلیاقتی در اداره امور و از طرفی نبود گوش شنوا برای حل مشکلات سبب شد ایران در دهه 1350 به آتش زیر خاکستری تبدیل شود که سرانجام این آتش در سال 1356 شعلهور و به سرنگونی رژیم دیکتاتوری پهلوی در سال 1357 منجر شد.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-19726/
از بیحزبی تا کوکاکولا و پپسیکولا!!
مقایسه رویکرد رضاشاه و پسر او نسبت به احزاب بدون بررسی بافتارمند و در زمانی قابل تحلیل نیست. بافتاری که رضاشاه در آن قدرت را بهدست گرفت نیازمند یک قدرت متمرکز برای سامان بخشیدن به جامعه بود. در چنین شرایطی که هرجومرج حتی آرمانهای مشروطیت را به حاشیه رانده بود فرصت مناسب برای رضاشاه مهیا شد تا خود را تبلور نظام سیاسی در ایران بداند. او حتی به تیمورتاش، که از مهمترین یارانش بود، اجازه فعالیت حزبی را نداد و تقریبا در دوره رضاشاه حزبی پا نگرفت. بافتارِ به قدرت رسیدنِ محمدرضا پهلوی و فعالیت نیروهای سیاسی در بین سالهای 1320-1332 متفاوت از رضاشاه بود. در این سالها احزاب سیاسی و گروهها فعالیتهای گستردهای داشتند و شاه، اگرچه همانند پدر به احزاب اعتقادی نداشت، نمیتوانست به یکباره اساس آنها را برچیند. البته او از فرصتهای پیشآمده برای سرکوب احزاب استفاده کرد و در نهایت و هنگامیکه دید امکان برچیدن احزاب فراهم نیست (برخلاف دوره رضاشاه) به تهی ساختن هستی احزاب روی آورد. تشکیل دو حزب ملّیون و مردم و در مرحله آخر تشکیل حزب رستاخیز از مهمترین اقدامات او برای مقابله با چیزی بود که نمیتوانست آن را از صحنه سیاست ایران برچیند. در سخن نهایی باید چنین گفت که پهلوی پدر و پسر نگاهی یکسان به احزاب داشتند و جایگاهی در سیاست برای آن قائل نبودند، اما بافتاری که در آن به سلطنت رسیده بودند کنشهای آنها در جهت مقابله با احزاب را متفاوت ساخته بود.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
http://www.iichs.ir/News-19652/%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%DB%8C%E2%80%8C%D8%AD%D8%B2%D8%A8%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%DA%A9%D9%88%DA%A9%D8%A7%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7-%D9%88-%D9%BE%D9%BE%D8%B3%DB%8C%E2%80%8C%DA%A9%D9%88%D9%84%D8%A7!!/?id=19652