eitaa logo
ImArticles
182 دنبال‌کننده
1 عکس
1 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
طراحان صحنه دوم فعالیت سیاسی سیدضیاء چه کسانی بودند؟ سیدضیاءالدین طباطبایی بعد از دو دهه حاشیه‌نشینی، بلافاصله پس از ورود به ایران، در اواسط 1322، وارد متن سیاست شد، اما با چهره‌ای که او در صحنه نخست فعالیت سیاسی‌اش داشت چگونه توانست به‌سرعت وارد این عرصه شود؟ زوال قدرت پهلوی اول در سال 1320ش، سبب شد کشور ایران یکی از مهیج‌ترین و پُرتلاطم‌ترین مقاطع تاریخی را طی دویست سال اخیر در نیمه اول دهه 1320 تجربه کند؛ چرا که آزادی مطلق سیاسی بر کشور حکم‌فرما بود و همه اشخاص، گروه‌ها و جناح‌های سیاسی و حتّی فکری تحرّکات فراوانی از خود نشان می‌دادند. یکی از اینها، اعضای خانواده رشیدیان بودند که با نظر به سرسپردگی و وابستگی به انگلستان، طی این سال‌ها فعالیت‌های زیادی در عرصه سیاسی و اقتصادی در راستای منافع شخصی خود و البتّه بریتانیا انجام دادند.   انگلیسی‌ها برای معارضه و رویارویی با عامل اصلی نفوذ شوروی در ایران، یعنی حزب توده، که قشرهای ندار و فرودست جامعه، به‌ویژه کارگران، یکی از کانون‌های فعالیت آنها به‌شمار می‌آمد، سعی نمودند نفوذ خود را در بین قشرهای دارا و مرفّه تحکیم بخشند و آنان را به سوی خود جلب کنند؛ چنان‌که اعضای سفارت انگلیس در همان زمان مدّعی بودند عدم محبوبیت بریتانیا در ایران، مانع از قدرت نفوذ این کشور در ایران نشده است؛ چرا که اکثر افراد طبقه بالا و همچنین رجال متنفّذ، به انگلستان گرایش دارند و می‌توان از این حربه بهره برد.   در چنین شرایطی، مقامات سیاسی انگلیس در ایران به تکاپو افتادند و به بسیج و سازمان‌دهی عناصر فرمانبردار و عوامل سرسپرده خود در درون کشور ایران پرداختند تا مانع رخنه و نفوذ شوروی از طریق حزب توده، در ساختار سیاسی و حتّی بافت اجتماعی ایران شوند. در این میان، اعضای خانواده رشیدیان در کنار خانواده‌هایی مانند مسعودی، ذوالفقاری، جلیلی، طاهری و امامی خوئی، از مهره‌های قابل اتّکا و بازیگران فعّال در این عرصه بودند که نطفه فعّالیت‌های آینده و دسیسه‌چینی‌های بعدی در راستای سیاست انگلیس را بستند. یکی از افسران نسبتا بلندپایه ارتش در دهه 1320ش، ضمن خاطراتش درباره اوایل دهه یادشده، به نقش کلیدی و محسوس رشیدیان‌ها، در راستای ایجاد ارتباط بین مقامات لشکری و حتّی کشوری ایران با سفارت انگلیس، و رخنه قابل توجّه انگلیسی‌ها بر ساختار قدرت در ایران، طی آن برهه زمانی بحرانی و پُرتلاطم اشاره نموده است.   انگلیسی‌ها، که به عنوان امپریالیست کهنه‌کار، تجربه و شمِّ سیاسی بالایی داشتند، طبیعتا به این نکته واقف بودند که برای ایستادگی در برابر یک سازمان سیاسی منسجم و دارای برنامه همچون حزب کمونیستی توده، نمی‌توان روی رشیدیان، ذوالفقاری، مسعودی و امثالهم حساب باز کرد، بلکه باید یک مهره سیاسی نام‌آشنا، متبحّر و باتجربه را که البتّه برای انگلستان، مطمئن و قابل اعتماد باشد وارد صحنه سیاسی ایران نمود تا وابستگان به انگلیس را در یک مبارزه سیاسی علنی بر ضد کمونیست گِرد خود آورَد. سیدضیاء در این برهه زمانی، دارای شخصیتی محتاط با افکار ارتجاعی و واپس‌گرایانه بود و این سبب می‌شد قشرهای محافظه‌کار و کهنه‌گرا مانند ملّاکین، رؤسای عشایر، تجّار متموّل، اعیان و اشراف و گروه‌های وابسته به دربار، که در زمره طبقات بالای جامعه محسوب می‌شدند، به منظور حفظ منافع خود در برابر جریان تندرو و رادیکال حزب توده، به سوی سیدضیاء سوق پیدا کنند. براساس مطالب یکی از نشریات در سال 1323ش، «مهم‌ترین حربه تبلیغ رشیدیان و یاران سیدضیاء موضوع مبارزه با حزب توده است. رشیدیان و عمّال سیدضیاء هرکجا سرمایه‌داری بی‌سواد و نادانی نظیر خود دیدند، فورا موضوع حزب توده و خطر کمونیستی ایران را پیش کشیده و با آب‌وتاب تمام به آنها می‌گویند: توده‌ای‌های کمونیست و لامذهب خیال دارند اموال شما را غارت کنند».  بنابراین انگلیسی‌ها زمینه را برای بازگشت سیدضیاءالدین طباطبایی به کشور فراهم نمودند تا او بعد از دو دهه حاشیه‌نشینی، بلافاصله بعد از ورود به ایران، در اواسط سال 1322ش، وارد متن سیاست شود. حتّی قبل از ورود سیدضیاء‌الدین به ایران، خانواده رشیدیان از سوی انگلیسی‌ها، دستورِ قرارگرفتن در کنار او را دریافت نمودند تا زمینه را برای او، به‌ویژه از منظر تهیه و تدارک امکانات و تسهیلات مالی، به منظور یک نمایش باشکوه در مبارزه سیاسی فراهم کنند. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-7899/%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D9%86-%D8%B5%D8%AD%D9%86%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D8%B6%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86%D8%AF%D8%9F/?id=7899
بررسی فعالیت شبکه بدامن در ایران یکی از زمینه‌های اصلی نفوذ قدرت‌های بزرگ در کشورهای کوچک‌تر ورود سازمان‌های جاسوسی و فعالیت این سازمان‌ها در این کشورهاست. این سازمان‌ها تلاش می‌کنند در ابعاد مختلف، منافع ملی قدرت‌های بزرگ را تأمین‌کنند. این فعالیت‌ها از جاسوسی تا خبرچینی و انجام عملیات جنگ روانی را شامل می‌شود. از جمله سازمان‌هایی که در این زمینه فعالیت می‌کنند سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و سرویس جاسوسی بریتانیاست. این سازمان‌ها در یکی، دو قرن گذشته، در کشورهای مختلف از جمله ایران فعالیت‌های بسیاری را سازماندهی کرده‌اند. در فضای جنگ سرد و روابط میان دو ابرقدرت، آمریکا طرحی را در دست اقدام قرار داد که نام آن «بدامن» بود. در این طرح قرار بر این بود به کمونیسم‌هراسی در کشورهایی که آمریکا در آن صاحب منافع است دامن زده شود. بر این اساس سازمانی به‌وجود آمد که وظیفه‌اش ایجاد جنگ روانی و مرعوب ساختن آحاد مردم از کمونیسم بود. این سازمان مستقیما توسط سازمان سیا اداره می‌شد و بودجه سالانه آن یک‌میلیون دلار بود. شیوه کارش به نحوی بود که در میان قشرهای مختلف جامعه، که از نفوذ و جایگاه برخوردار بودند، رخنه کند و برنامه‌های خود را بر این اساس عملیاتی سازد.   بدامن در ایران، در دوران حکومت محمدرضا پهلوی و به‌ویژه در مقطع منتهی به کودتای 28 مرداد 1332 فعال شد. فعالیت این شبکه در میان روزنامه‌نگاران جایگاه ویژه‌ای یافت. مشهورترین آنها برادران مسعودی و عباس شاهنده بودند. شاپور ریپورتر نیز واسط آنها با سفارت آمریکا محسوب می‌شد. در همین ارتباط آثار بسیاری در قالب کتاب، مقاله و حتی کاریکاتور به چاپ رسید. یکی از مهمترین این آثار کتاب خاطرات ابوالقاسم لاهوتی است.   نفوذ این شبکه به قدری بود که در میان افسران ارتش نیز جایگاه ویژه‌ای داشت. آنها حتی با بخش فرهنگی سفارت فرانسه نیز در ارتباط بودند. البته از ذکر این نکته نیز نباید غافل بود که شبکه بدامن یک شبکه صرفا آمریکایی نبود، بلکه سرویس اطلاعاتی و امنیتی بریتانیا نیز در این پروژه همکاری داشت؛ پروژه‌ای که همان‌‎گونه که پیش از این گفته شد با مدیریت شاپور ریپورتر در ایران اجرا شد. مضاف بر این، دو شخص که در اسناد سازمان سیا با اسم رمز «نرن» و «سیلی» شناخته می‌شدند در این طرح همکاری داشتند.   در عین حال قسمتی از محرمانه‌ترین اسناد شرکت نفت انگلیس در ایران را می‌توان گواه دیگری دال بر فعالیت این شبکه گسترده دانست؛ اسنادی که به «اسرار خانه سدان» معروف شد و توسط اسمائیل رائین به رشته تحریر درآمد. بر اساس این اسناد می‌توان دریافت چگونه برخی از ایرانیان و به‌ویژه مقام‌های دولتی کشورمان با بیگانگان و استعمارگران همدست شده بودند؛ همچنین می‌توان متوجه شد که چگونه انگلیسی‌ها از طریق دادن رشوه و مستمری با نام کمک‌های خیریه، کمک‌های مطبوعاتی، خریدن مدیران و نویسندگان پاره‌ای از جراید و دادن هدایا به افراد از طبقات مختلف پایگاه استواری در ایران به‌وجود آورده بودند. اسمائیل رائین در بخشی از کتاب خود درباره این شبکه به‌تفصیل بحث کرده است. او ابتدا به اداره انتشارات و تبلیغات شرکت نفت ایران و انگلیس اشاره کرده و مبدأ و آغازکننده همه حوادث را از این شرکت دانسته است. رائین در کتاب خود به نقل از وزارت امور خارجه وقت گفته است: این شرکت در اوج مبارزات مردم ایران برای ملی شدن صنعت نفت از یک سازمان عریض و طویل خرابکاری و تبلیغاتی تشکیل شده است. در این گزارش همچنین به این موضوع اشاره شده است که شرکت سابق نفت ایران و انگلیس دستگاه تبلیغات و اداره مطبوعات عریض و طویلی دارد که سال‌های بسیار مشغول کار بوده و بودجه و تشکیلات مفصلی دارد و یکی از وظایف آن این است که نظریات شرکت سابق را در دفاع از منافع و حقانیت خود از کانال مطبوعات و سایر رسانه‌های جمعی به اطلاع جامعه هدف خود برساند. این اداره انتشارات دارای یک شعبه در تهران و یک شعبه در آبادان است. یکی دیگر از مباحث مورد بحث اسمائیل رائین بنگاهی است که به وسیله آن فیلم‌های مربوط به شرکت نفت برای عموم اهالی در تهران روی پرده می‌رود. مضاف بر این باید گفت که برخی از فیلم‌ها به طور خاص برای اشخاص متنفذ و صاحب نفوذ سیاسی نشان داده می‌شود. وی همچنین به مطبوعات و امور خیریه اشاره می‌کند. در واقع با تطمیع روزنامه‌ها و پرداخت مبالغی در ازای بالا بردن شماره تیراژ روزنامه‌ها شرکت توانسته است نظر برخی از روزنامه‌های داخلی را به خود جلب کند. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-7855/%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%A3%D9%85%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%B4-%DA%A9%D9%85%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85%E2%80%8C%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF/?id=7855
کودتای 28 مرداد و نقش بی‌بدیل شبکه بدامن در طرح‌ریزی آن درحالی‌که مذاکرات برای جلوگیری از ملی شدن صنعت نفت به جایی نرسید و ایران از حق خود در این زمینه کوتاه نیامد طرح کودتا علیه دولت قانونی وقت، یعنی دولت محمد مصدق، ریخته شد. اجرای چنین طرحی نیاز به فراهم کردن مقدمات داشت. به عبارت دیگر برای عملیاتی کردن چنین طرحی به ایجاد فضای روانی مناسب نیاز بود؛ فضایی که باید توسط پروژه بدامن به منصه ظهور می‌رسید. در نتیجه دو کشور انگلستان و آمریکا از طرح بدامن علیه مصدق استفاده کردند. آنها فضا را به سمتی بردند که گویی تداوم دولت مصدق به روی کار آمدن چپی‌ها و در نهایت کمونیسم در ایران یاری می‌رساند. بر همین اساس بود که مبالغ هنگفتی به نشریات و نویسندگان مطرح پرداخته و تلاش شد رسانه‌ها به شکلی تبلیغ کنند که کاهش قدرت انگلستان در ایران خطر قدرت گرفتن حزب توده و روی کار آمدن کمونیسم را در ایران هموار خواهد کرد تا به این ترتیب علاوه بر مهیا کردن زمینه‌های کودتا اذهان جامعه بین‌الملل را مهیای کودتا سازند.   این در حالی بود که مصدق تمایلات چپی نداشت و هیچ اتحادی میان وی و حزب توده در جهت ملی کردن صنعت نفت و سیاست خودکفایی وجود نداشت؛ بااین‌حال همان‌گونه که پیش از این گفته شد، در طرح تبلیغاتی بدامن عوامل داخلی و خارجی او را حامی کمونیسم به تصویر کشیدند. تصویرسازی فضا به این صورت بود که در تهران حزب کمونیست چیزی نزدیک به صدهزار نیرو را داراست و به‌زودی ایران را خواهد بلعید و به شوروی این امکان را خواهند داد آن‌گونه که چکسلواکی را ضمیمه خود کرد ایران را به خود ضمیمه کند و به اشغال درآورد. در آن صورت کمونیسم منطقه خاورمیانه را زیر سلطه خود خواهد برد. پس از فضاسازی رسانه‌ای و تلاش در جهت اقناع و توجیه افکار عمومی، در ادامه این‌گونه عنوان ‌شد که نمی‌توان با رژیم مصدق کنار آمد و باید هرچه زودتر برنامه‌هایی برای سرنگونی دولت او تهیه شود. در مورد عملیاتی کردن کودتای 28 مرداد 1332 باید گفت که شبکه بدامن نقش مهمی در آن داشت. در اجرایی کردن این نقشه نقش برادران بزرگمهر کمتر بررسی شده است. اسفندیار بزرگمهر و برادرش جمشید از سال‌های پس از جنگ جهانی دوم برای سیا کار می‌کردند و در کودتا بسیار فعال بودند. این امر به‌ویژه در مورد اسفندیار صادق بود؛ به نحوی که در روز پس از کودتا، او معاون نخست‌وزیر و رئیس اداره کل انتشارات و تبلیغات دولت کودتا شد؛ شغلی که با عقبه او به عنوان روزنامه‌نگار قرابت داشت. در کنار این برادران به دو برادر دیگر نیز باید اشاره کرد که در حوادث منتهی به کودتای 28 مرداد با شبکه بدامن در ارتباط بسیار نزدیک بودند. آنها کسی نیستند جز برادران رشیدیان که در کودتای28  مرداد نقش بسزایی داشتند. منبع اصلی قدرت این برادران اوباش جنوب شهر تهران بودند. در واقع برادران رشیدیان نفوذی انکارناپذیر در میان به‌اصطلاح لمپن‌ها داشتند. برادران رشیدیان تنها افرادی نبودند که در این گروه‎های سیاه نفوذ داشتند، اما بی‌تردید دامنه نفوذ هیچ گروهی به اندازه آنها نبود. علت این امر نیز آن بود که برخی افراد سرشناس محلات تهران و نیز رؤسای اصناف، دستجات، گروه‌ها و مأموران انتظامی از رشیدیان‌ها حرف‌شنوی داشتند.   تعداد بسیاری از اراذل و اوباش‌ محلات مختلف تهران با این شبکه ارتباطی تنگاتنگ داشتند. علاوه بر اینها باید از تعدادی از پاسبانان و سربازان وظیفه نیز نام برد که از راه باجگیری و تهدید، به مبالغ هنگفتی دست پیدا کردند. آنها در همین راستا در مواقع ضروری نیز قدرت خود را در کنار باندهای مخوف و به‌اصطلاح سیاه برای بحرانی نشان دادن اوضاع سیاسی ایران به‌کار ‌می‌گرفتند و در خدمت گروه‌های سیاسی قرار ‌می‌دادند؛ گروه‌هایی که به دنبال انتقام از رقبای خود بودند.   در نهایت باید گفت که همین شبکه بود که در کودتای 28 مرداد اوباش و اراذل را به حرکت درآورد و در نهایت جنبش ملی شدن صنعت نفت را عقیم ساخت. بدین‌ترتیب در مجموع، شبکه گسترده‌ای از افراد، سازمان‌ها و اصحاب جراید و رسانه تحت حمایت شبکه بدامن نقش مهمی در کودتای 28 مرداد 1332 ایفا کردند. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-7855/%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%A3%D9%85%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%AA%D8%B4-%DA%A9%D9%85%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85%E2%80%8C%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF/?id=7855
بخشش تسلیحات و نفت ملت ایران به اسرائیل در سال‌های 1352 به بعد جنگ بین اسرائیل و اعراب در مهرماه 1352 بار دیگر آغاز شد و در آبان‌ماه به اوج خود رسید و ازآنجاکه برتری با ارتش‌های عربی بود، شاه بلافاصله با پول بیت‌المال مردم ایران به کمک اسرائیل آمد. ابتدا محمدرضا مقادیر معتنابهی مهمات نظامی از قبیل «گلوله‌ توپ و وسایل جنگ الکترونیک» که به‌تازگی از خود اسرائیل با پول ملت ایران خریداری کرده بود، به‌صورت کمک بلاعوض ارسال کرد و بعد به‌رغم تحریم نفتی اسرائیل و هم‌پیمانانش از سوی کشورهای اسلامی، نه‌تنها نفت اسرائیل را تأمین کرد، بلکه مقادیر زیادی از نفت ملت ایران را مجانی در همان زمان به هم‌پیمانان اسرائیل ارسال نمود. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-6846/%D9%87%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%88%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D9%BE%D9%86%D9%87%D8%A7%D9%86%DB%8C/?id=6846
جنبشی که نقطه عطف حیات سیاسی ایران به‌شمار می‌آید هنگامی‌که ناصرالدین‌شاه در رجب 1307ق پس از بازگشت از سومین سفر خود از اروپا، قرارداد جنجالی خود را با تالبوت و کمپانی رژی انگلیس منعقد می‌کرد و امتیاز تجارت توتون و تنباکو را از مرحله کشت تا پایان به مدت پنجاه سال به وی واگذار می‌کرد، هرگز گمان نمی‌کرد مردم و روحانیانی که وی آنها را «فضول»، «یاغی»، «اشرار» و «الواط» می‌خواند، سنگ بنای نهضتی را بگذارند که شالوده اقتدارطلبی وی را و چه بسا جان او و نیز طومار سلطنت خاندان وی را در هم بپیچند. قیام تنباکو، اگرچه متوجه «نفوذ اقتصادی بیگانه» بود، در حقیقت «ظلم داخلی» و اصلاح نظام سیاسی و نیز جلوگیری از سلطه فرهنگی، سیاسی و اجتماعی بیگانه را نیز نشانه رفته بود، به‌ویژه که کارگزاران کمپانی در آغاز، بیشتر از اروپاییان و کشورهای مستعمره بودند که همراه کار اقتصادی، تلاش مجدانه‌ای را نیز در جهت ایجاد پایگاه‌های دینی و فرهنگی آغاز کرده بودند که از جمله مهیا کردن بسیاری از زیربنا‌های خوشگذرانی و نیز فعالیت‌های تبلیغی از مصادیق آن بود. به تعبیر حامد الگار «انگلیسی‌ها مانند یک کشور مغلوب به ایران قدم گذاشتند. آنان مأمورانِ خود را به هر محله‌ای فرستادند. با اتباع ایران به خشونت رفتار می‌کردند و در هیچ جا به حکومت اعتنایی نمی‌کردند».   به این ترتیب به نظر می‌رسد مردم ایران به رهبری روحانیان و در تعامل با رجال آگاه و روزنامه‌ها، این قرارداد را در برابر ایمان دینی، غرور ملّی و منافع اقتصادی کشور خود دانستند و با آن به مقابله برخاستند و همین جرقه‌ها آموزه‌های تازه‌ای را پیش راه آنان نهاد که حرکت‌های بعدی آنان را با صلابت کرد. از نکات عجیب قیام، شکل‌گیری هسته اصلی قیام در شهرهای شیراز، اصفهان، مشهد و تبریز بود. شیراز نخستین شهری بود که حرکت کرد، اصفهان نخستین شهری بود که تحریم را بنا نهاد و تبریز نخستین شهری بود که کمپانی بساطش را جمع کرد. در مشهد تجار به مجتهدان متوسل شدند و فروشندگان تنباکو در حرم بست نشستند و مردم در خیابان‌ها جمع شدند. «در مشهد نه تنها استعمال تنباکو، بلکه کشت آن نیز حرام شمرده شد.» در اصفهان «تظاهرات بزرگی به رهبری آقای نجفی و برادرش شیخ محمد بر پا شده بود و آن دو به امتیازات اروپاییان تاخته و اعلام کرده بودند تنباکو نجس است ... و خواستار تحریم بنگاه‌های انگلیسی شدند».   حکم تحریم حتی دربار شاه و اندرون و حرمسرای شاه را نیز در برگرفت، به نحوی که در آبدارخانه و حرمسرای ناصرالدین‌شاه، خواجه‌ها و غلامان قلیان‌ها و سرقلیان‌ها را شکستند و برای اطلاع شاه در جلو خوابگاه همه را جمع کردند. اما نقطه عطف ماجرا و آنچه زلزله‌ای در کار کرد ورود میرزای شیرازی به نفع مردم، تجار و نیز استقلال ایران بود. پناه بردن علمای شهرهای بزرگ به میرزای شیرازی، آن پیرمرد ریزاندام را ابتدا به رایزنی با دولتمردان وادار کرد، ولی هنگامی‌که هشدارها و چانه‌زنی‌ها به ثمر نرسید و شاه و دولتمردان در پی وقت‌کشی برآمدند و در تهران زمین را با خون تظاهرکنندگان زن و مرد آغشته کردند، میرزای شیرازی هر گونه استعمال تنباکو را حرام و در حکم مبارزه با امام زمان اعلام کرد و این ‌گونه زلزله‌ای در کشور و جان پیروانش پدید آورد که نزدیک بود بنای سلطنت شاه را در همان سال‌ها در هم پیچد، اما بالاخره ناصرالدین‌شاه به‌تدریج کوتاه آمد و سرانجام پذیرای الغای کامل قرارداد و پرداخت خسارات سنگین ناشی از ابطال آن شد. حقیقت این است که قیام تحریم تنباکو یک تحول ریشه‌دار فکری و عملی برای انقلاب مشروطه ایجاد کرد. مردم دریافتند که اگر همه منابع اجتماعی خود را با هم به‌کار گیرند، پیروزی بر استبداد داخلی و استعمار خارجی نیز ممکن خواهد بود. جنبش تنباکو به تعبیری عصر بی‌خبری یا بی‌حرکتی ایرانیان را جراحی کرد و مبارزه مردم را که از سوی بسیاری از نخبگان خارج و داخل سال‌ها پیگیری می‌شد وارد جریانی ریشه‌دار و اصیل کرد و به تعبیر خود میرزای شیرازی، پیروزی جنبش موجب «اعلای کلمه ملّت» شد.   این پیروزی اسطوره شکست‌ناپذیری حاکمیت را فرو ریخت. خلاصه اینکه جنبش تنباکو نخستین جنبش گسترده مردم ایران در تحولات و حوادث کلان تاریخ معاصر ایران بود که پایه‌گذار فکری و عملی بسیاری از قیام‌ها و حوادث نوساز بعد از خود، همچون نهضت مشروطیت و ملّی شدن نفت گردید! منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-6780/%D8%AC%D9%86%D8%A8%D8%B4%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D9%86%D9%82%D8%B7%D9%87-%D8%B9%D8%B7%D9%81-%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%87%E2%80%8C%D8%B4%D9%85%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C%E2%80%8C%D8%A2%DB%8C%D8%AF/?id=6780
چرا بحرین از ایران جدا شد؟ از سال‌های آغازین قرن نوزدهم میلادی، با حضور بلامنازع دولت سلطه‌گر انگلستان در منطقه خلیج فارس، بحرین از ضمائم ایران از طریق رژیم‌های حقوقی امپریالیستی به تحت‌الحمایگی انگلستان درآمد. از آن به بعد این موضوع همواره مورد مناقشه ایران و انگلستان بود. در دوران پهلوی اول برای تأمین منافع بریتانیا در بحرین، دولت وقت ایران پیشنهاد کرد دولت‌های ایران و انگلستان هر دو استقلال بحرین و حق حاکمیت شیخ حاکم را به رسمیت بشناسند و در عوض انگلستان چندین واحد شناور دریایی از قبیل شش فروند ناوچه توپدار دویست‌تنی و چهار فروند ناوچه توپدار صد تنی برای جلوگیری از قاچاق کالا از بحرین، به ایران هدیه دهد. انگلیسی‌ها مغرور و گستاخ از عقب‌نشینی‌های دولتمردان ایران، حتی با حداقل خواسته حکومت ایران، یعنی انتصاب یک کنسول ایرانی در بحرین، نیز مخالفت کردند. هرچند این اقدام ایران به گونه‌ای شناسایی استقلال شیخ بحرین تلقی می‌گردید، مأموران انگلیسی که از مدت‌ها پیش اقدامات ویژه‌ای با هدف تضعیف موقعیت و کاهش شمار ایرانیان مقیم بحرین تدارک دیده بودند، حضور یک دیپلمات ایرانی در آن جزیره را مغایر با سیاست پیش‌گفته تلقی کردند و آن را دستاویزی برای تقویت جایگاه ایرانیان آن سرزمین تصور ‌نمودند و ازهمین‌رو، تقاضای ناچیز حاکمان ایران را هم نپذیرفتند. پس از کودتای 28 مرداد 1332، انگلیسی‌ها دیگر هیچ‌گاه نتوانستند موقعیت سابق خود را در ایران باز یابند و ناچار شدند به تقسیم نفوذ و منافع با هم‌پیمان خود، یعنی آمریکا، رضایت دهند. اما از سال 1342 به بعد آمریکایی‌ها مقام برتر را به‌دست آوردند و انگلیسی‌ها را به مقام دوم تنزل دادند. در چنین شرایطی امپراتوری انگلستان با توجه به کاهش توان نظامی و اقتصادی خود تصمیم گرفتند منطقه خلیج فارس را ترک کنند. تصمیم قطعی بین وزیران خارجه آمریکا و انگلستان گرفته شد و قرار بود وظیفه پر کردن خلاء ناشی از خروج انگلستان در انتهای دهه 1960م را برای تأمین منافع دولت‌های آمریکا و بریتانیا در وهله نخست به دولت دست‌نشانده ایران در قالب دکترین نیکسون واگذار کنند. دولت ایران بی‌درنگ برای کسب کمک‌های اقتصادی و نظامی از دولت سلطه‌گر آمریکا، آمادگی خود را برای عهده‌دار شدن این وظیفه اعلام کرد. در همین راستا زمینه تقویت بنیه نظامی‌اش از جانب دولت‌های غربی و سلطه‌گر آماده شد، اما در عین حال با شروط رابطه با کشورهای عربی خلیج فارس و متحد آمریکا مواجه گشت. در آن مقطع زمانی، حداقل سه اصل ضروری و مهم برای دیپلماسی درازمدت ایالات متحده در خلیج فارس مورد توجه بود: 1. استقلال کشورهای عربی تازه به استقلال رسیده توسط ایران باید دست نخورده باقی بماند؛ 2. دستیابی آزاد کشورهای غرب به ذخایر نفتی خلیج فارس باید ممکن باشد؛ 3. برتری نظامی و دیپلماتیک ایران به عنوان ضامن اصلی و اساسی ثبات منطقه ادامه خواهد داشت.   ازاین‌رو در یک کنفرانس مطبوعاتی در 14 دی‌ماه 1347 در دهلی نو، شاه به طور ناگهانی از ادعای دیرینه ایران بر بحرین چشم پوشید و گفت: «اگر اهالی بحرین نمی‌خواهند به کشور من ملحق شوند ایران ادعای ارضی خود را در مورد این مجمع‌الجزایر پس می‌گیرد و خواسته‌ اهالی بحرین را اگر از نظر بین‌المللی مورد قبول قرار بگیرد می‌پذیرد». در منازعه طولانی ایران و انگلستان بر سر مالکیت و حاکمیت مجمع‌الجزایر بحرین، این اولین بار بود که بالاترین مقام رسمی ایران باصراحت اعلام می‌کرد که ایران از حقوق خود نسبت به بحرین چشم‌پوشی می‌کند. باید یادآور شد که حل سریع این اختلافات به علت نزدیک شدن تاریخ خروج انگلیسی‌ها از خلیج فارس و فشارهایی بود که آمریکا و انگلستان به رژیم دست‌نشانده شاه وارد می‌کرد تا منافع آنان را در منطقه تأمین کند. شاه قانع شده بود که چنانچه ایران از ادعایش بر بحرین چشم بپوشد، می‌تواند زودتر جای انگلستان را در منطقه بگیرد و خود را در راستای دکترین نیکسون به عنوان ژاندارم منطقه معرفی کند و از مزایایی همچون حمایت مالی و نظامی آمریکا بهره‌مند شود. نکته مهم در جدایی بحرین از ایران اعلان انصراف ناگهانی و سریع حکومت ایران از دعاوی تاریخی خود نسبت به بحرین، آن هم در آستانه خروج نیروهای انگلیسی از منطقه خلیج فارس برای تأمین منافع آمریکاست که بدون درک نظریه دولت دست‌نشانده نمی‌توان درکی از چرایی این ماجرا داشت؛ درحالی‌که در شرایط طبیعی ایران نباید به جدایی این سرزمین رضایت می‌داد.  منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-6777/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AC%D8%AF%D8%A7-%D8%B4%D8%AF%D8%9F/?id=6777
استراتژی عدم تعهد؛ از ملی شدن صنعت نفت تا انقلاب اسلامی استراتژی عدم تعهد، هم از بابت نظری و هم از جنبه کاربردی سنخیت و سازگاری عمیقی با سیاستِ موازنه منفی دارد. بر اساس این استراتژی، یک حکومت توانایی‌های نظامی و فرهنگی و سیاسی خود را برای مقاصد و منافع حکومت‌های بیگانه به‌کار نمی‌برد. درواقع شکلِ متداول عدم تعهد در میان حکومت‌هایی مشاهده می‌شود که به ابتکار خود، از قبولِ تعهدات نظامی و اقتصادی که تأمین‌کننده منافع بیگانگان است امتناع می‌ورزند. بدین دلیل خواسته‌ها و اهداف سیاست داخلی و خارجی این نوع دولت‌ها با منافع و خواسته‌های قدرت‌های بزرگ در تعارض است. استراتژی عدم تعهد هدفی جز طرد سلطه و تأمین حاکمیت ملی از طریق برقراری رابطه‌ای عدمی و ایجاد توازن سیاسی بین قدرت‌ها ندارد. دکتر محمد مصدق سیاستمداری است که ایده «موازنه منفی» را طرح کرد. مصدق موازنه منفی را ترجیح می‌داد. موضع او در قبال قدرت‌های خارجی در ایران، شاید بیش از آنکه وجهی کلان و راهبردی داشته باشد، از رویکردی اخلاقی و حیثیتی متأثر بود؛ رویکردی که بر اساس آن صرف حضور نیروهای خارجی در کشور به معنای مخدوش شدنِ حسِ شرافت و شخصیت ایرانی تلقی می‌شد. یک طرف دوگانه ملی‌گرایی او، غیر ایرانی یا به قول خودش، اجنبی بود و هیچ فرقی نمی‌کرد که مصداق آن روس و انگلیس باشند یا آلمان و عثمانی.   ملی شدن صنعت نفت توسط دکتر مصدق و جبهه ملی مرحله عملیاتی سیاستِ موازانه منفی بود. مصدق با به‌کارگیری استراتژی‌هایی مانند تظاهرات خیابانی و مطالبات توانست یک جنبش مردمی را به‌منظور ملی شدن صنعت نفت شکل دهد. طرفداران مصدق عمدتا عبارت بودند از: روشنفکران، دانشجویان و استادان دانشگاه؛ البته حمایت آیت‌الله کاشانی اهمیت بسیاری در این جنبش داشت. مصدق با استفاده از اعتصابات عمومی طی اردیبهشت‌ماه 1330، توانست مجلس را برای پذیرش لایحه ملی شدن صنعت نفت و اعطای رأی لازم برای نخست‌وزیری خود جهت اجرای قانون ملی شدن نفت زیر فشار قرار دهد. پس از آن، او شرکت ملی نفت ایران(NIOC)  را تأسیس و مذاکره با شرکت نفت ایران و انگلیس را برای انتقال آرام کنترل مدیریت و منابع آغاز کرد و در واکنش به مقاومت انگلیسی‌ها، به شرکت ملی نفت دستور داد تأسیسات شرکت پیشین ازجمله چاه‌های نفتی و خطوط انتقال و همچنین پالایشگاه و کلیه دفاتر آن در سراسر کشور را به تصرف درآورد. مطرح کردن استراتژی عدم تعهد و سیاستِ موازنه منفی از جانب دکتر مصدق تنها در مرحله ملی شدن صنعت نفت متوقف نشد. پس از پایان جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورهای جهان در برابر این پرسش قرار گرفتند که با وجود آنکه آنان در آغاز، ادامه و پایان جنگ، تمایل یا نقشی آگاهانه نداشته‌اند، علت تحمیل آن همه تلفات و خسارات سنگین بر آنها چه بود. برخی از کشورها، پاسخ این پرسش را در وابستگی و انقیاد نظامی خواسته یا ناخواسته به سردمدارانِ جنگ، چه در جبهه دول محور و چه در جبهه متفقین، یافتند. با توجه به ماهیت نظام بین‌الملل و دوقطبی آشتی‌ناپذیر در دهه‌های 1950 و 1960م و شرایط سیاسی مناسب داخلی کشورهای جنوب در مبارزه با قدرت‌های استعماری و کسب استقلال، برگزیدن استراتژی عدم تعهد از جانب این کشورها به‌عنوان کارسازترین نوع موازنه قوا در سیاست خارجی بود. بدین خاطر در آوریل 1955م، در باندونگ و سپتامبر 1961م در بلگراد، بسیاری از کشورهای جنوب گرد هم جمع شدند و در مقابل دو بلوک غرب و شرق، سازمان جدیدی با عنوان «نهضت عدم تعهد» تشکیل دادند. شرکت‌کنندگان در این کنفرانس‌ها، استراتژی عدم تعهد را با اصول سیاستِ موازنه منفی که محمد مصدق در سال‌های نهضت ملی کردن صنعت نفت اتخاذ و تعقیب نمود، یکسان گرفتند و نصب‌العین خود قرار دادند تا استراتژی عدم تعهد از عرصه داخلی ایران فراتر رود و به یک گفتمان در عرصه بین‌الملل تبدیل شود که هدف آن جلوگیری از تصاحب کشورهای بی‌طرف به‌وسیله بلوک شرق و غرب بود. نقطه پیوند انقلاب اسلامی و استراتژی عدم تعهد را می‌توان در سیاستِ «نه شرقی و نه غربی» رهگیری کرد. منظور از سیاستِ «نه شرقی و نه غربی» احراز استقلال همه‌جانبه ایران در برابر بیگانگان و ابرقدرت‌ها و عدم اتکا به بلوک‌های شرق و غرب، چه به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی و چه به لحاظ اخذ و اقتباس ایدئولوژی از مکاتب مارکسیستی و کاپیتالیستی است. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-6696/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%AA%DA%98%DB%8C-%D8%B9%D8%AF%D9%85-%D8%AA%D8%B9%D9%87%D8%AF%D8%9B-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C/?id=6696
علت مهاجرت روستاییان در دو دهه پایانی ‌عصر پهلوی یک برنامه‌ مناسب باید در تمام زمینه‌ها، بخش‌ها، نهادها و زیرساخت‌ها متوازن و رشد آن هماهنگ باشد؛ اگر برنامه موجب رشد قسمتی شود و قسمتی دیگر ثابت بماند، قسمت رشدیافته موجب فشار بی‌حد به قسمت رشدنیافته می‌گردد و قسمت ر‌شدنیافته موجب کندی و نارسایی می‌شود و در نتیجه رشد اقتصادی و توسعه کشور بی‌ثمر و بی‌خاصیت می‌گردد و تمام سرمایه‌گذاری بیهوده می‌شود.   با توجه به مقدمه گفته‌شده برنامه اقتصادی رژیم شاه بسیار نامتوازن بود و درحالی‌که مناطق شهری و مرکزی رشد سریعی می‌کردند و مصرف در آنها بالاتر می‌رفت، مناطق حاشیه‌ای و روستایی در معرض کمبود امکانات، بی‌سوادی، وضع بد بهداشتی و ... قرار داشتند. برنامه دولت از لحاظ بهداشتی نه تنها کافی و مثمر ثمر نبود، بلکه حتی کاملا بین مرکز و پیرامون کشور نامتوازن تقسیم شده بود. برای درک بهتر این توسعه نامتوازن در سراسر کشور، نسبت جمعیت به هر تخت بیمارستانی در سال 1346، 940 نفر بود، ولی تخت‌های بیمارستانی در استان‌های مختلف کاملا غیرمنطقی تقسیم شده بود؛ مثلا در استان مرکزی، 2556 تخت و در شهر تهران 1089 تخت، درحالی‌که در فرمانداری کل ایلام 15 تخت و استان‌های لرستان 175 تخت و سیستان و بلوچستان 105 تخت وجود داشت. در سایر استان‌ها تعداد تخت‌ها کمتر بود؛ بدین ترتیب می‌توان حدس زد که چه تمرکزی از پزشک، بیمارستان و تخت بیمارستانی در استان مرکزی و تهران وجود داشته است؛ همچنین این نسبت آمار تخت نسبت به روستاها بسیار فاحش‌تر و بغرنج‌تر بود. وضعیت در بخش آموزش عمومی نیز همچون بهداشت، متناسب با نیازهای هر منطقه و جمعیت آن توسعه نیافت و میزان باسوادان و امکانات آموزشی در شهرهای بزرگ به مراتب بیشتر و بهتر از شهرهای حاشیه‌ای و روستاها بود.  وضع بسیار نامطلوب اقتصاد روستایی از یک طرف و جاذبه‌های روزافزون شهرهای بزرگ و مرکزی به سبب رونق فعالیت‌های اقتصادی و خدماتی، موجب تسریع مهاجرت نیروهای روستایی به شهرها گردید. در مورد علت مهاجرت روستاییان به شهرها در سال‌های 1342 تا 1352 باید بیشتر بر مسئله توسعه‌نیافتگی روستاها و شهرهای کوچک و در مقابل، توسعه و رونق مرکز و تهران و عواملی همچون بیکاری دائم، دستمزد کم فعالیت‌های زراعی، ناعادلانه بودن توزیع درآمد‌ها، غیراقتصادی بودن امکانات کشاورزی و تحقیر اجتماعی روستاییان توجه نمود.   بدین ترتیب تمرکز امکانات بهداشتی، اقتصادی و آموزشی در شهرهای بزرگ، تأثیر عمیقی بر مهاجرت روستاییان به شهرها گذاشت؛ براساس سرشماری عمومی کشور در سال 1355، شمار مهاجران از مناطق روستایی سالانه به 380 هزار نفر می‌رسید که 97 درصد از آنان وارد شهرهای بزرگ و توسعه‌یافته می‌شدند. در میان این شهرهای بزرگ تهران و حومه با پذیرش 50 درصد کل مهاجران، مقام اول را به‌دست آورد. در سال‌های 1345 تا 1355 حدود 65 درصد کل مهاجرت به نقاط شهری به دو شهر تهران و مشهد انجام شد که علت اصلی آن جذب در مشاغل خدماتی است. افزایش فوق‌العاده جمعیت شهر تهران به‌خوبی نشان‌دهنده تبعیت این شهر از قانون تقدم و تسلط تک‌شهری در نظام شهری رژیم شاه است. علاوه بر این تمرکز جمعیت و استفاده از امکانات وسیع و همه‌جانبه فرهنگی، اقتصادی و صنعتی شهر تهران «به هیچ روی با آهنگ کلی توسعه کشور و رشد صنعتی همخوانی نداشت و تهران در جریان توسعه خود به سوی کلان‌شهر ازخودبیگانه و فاقد هویت ره سپرده بود و به عنوان ایستگاه اصلی انتقال ثروت کشور به خارج عمل می‌کرده است». منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-6653/%D8%B9%D9%84%D8%AA-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%AA-%D8%B1%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88-%D8%AF%D9%87%D9%87-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C-%E2%80%8C%D8%B9%D8%B5%D8%B1-%D9%BE%D9%87%D9%84%D9%88%DB%8C/?id=6653
چرا اصلاحات ارضی باعث کاهش ضریب امنیت غذایی در ایران شد؟ در مدت اجرای اصلاحات ارضی دولت حدود 1/2 میلیارد دلار به بخش کشاورزی اختصاص داد. دولت تلاش می‌کرد این بودجه را در زمینه احیای اراضی و پرداخت یارانه برای استفاده از تراکتور، کود شیمیایی و از بین بردن آفتهای زارعی هزینه کند. در سالهای 1342 تا 1356 با اجرای طرحهای آبیاری بیش از 240 هزار هکتار زمین به زیر کشت رفت، شماره تراکتورها از سه‌هزار به پنجاه‌هزار دستگاه رسید. آمارها نشان می‌دهد که در مدت اجرای اصلاحات ارضی، 7640 شرکت بزرگ زارعی به تقلید از آمریکا شکل گرفت. وام پرداختی به کشاورزان نیز شتابی بی‌سابقه به خود گرفت و جمعا به 2/2 میلیون فقره وام به ارزش 11/1 میلیارد ریال رسید. این عملکرد در مقایسه با عملکرد بانک کشاورزی در تمام سی سال قبل، از نظر تعداد 4/7 برابر و از نظر مبلغ 37 درصد افزایش نشان می‌داد.   بعد از اجرای اصلاحات ارضی، دولت مدعی شد که تولید محصولات کشاورزی 100 درصد رشد داشته است، اما برآوردهای کارشناسان مستقل اعداد دیگری را نشان می‌داد. براین اساس گراهام، نرخ رشد را 2 درصد، کدی،2 تا 2/5 درصد، کاتوزیان 2 تا 3 درصد، سیف‌الهی 3 درصد دانسته‌اند. اگر این ارقام را با نرخ رشد 3 درصدی جمعیت مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم که نرخ رشد تولیدات کشاورزی از نرخ رشد جمعیت بعد از اصلاحات ارضی عقب افتاد. در این زمان با وجود نرخ رشد حدود 3 درصد تولیدات کشاورزی، نرخ رشد مصرف سالانه 12 درصد بود. پیشی گرفتن نرخ رشد مصرف از تولید محصولات کشاورزی باعث شد کشور برای تأمین امنیت غذایی به واردات متکی شود. در سالهای 1352 تا 1356 حدود 5/5 میلیارد دلار ارز فقط بابت واردات مواد غذایی هزینه شد. این سؤال به‌وجود می‌آید که چرا اصلاحات ارضی با وجود هزینه‌های مالی زیادی که برای اجرایش شد به چنین نتایجی منجر شد؟ آمار نشان می‌دهد از مجموع 2 میلیون و 800 هزار خانوار روستایی، که در مدت اصلاحات ارضی صاحب زمین شدند، زمین دریافتی یک‌میلیون و 850 هزار خانوار (65 درصد) کمتر از حداقل میزان لازم برای یک زندگی مناسب در اکثر مناطق بود. این مسئله باعث شد تا بعد از اصلاحات ارضی کشاورزان زیادی به دلیل کاهش درآمد از روستاها به شهر مهاجرت کنند. اجرای اصلاحات ارضی سبب شد در دهه‌های 1340 و 1350 نرخ رشد سالانه تولیدات کشاورزی به دلیل کوچک شدن زمینها کاهش یابد و به 2/5 درصد رسد. با احتساب این عدد میانگین نرخ رشد بازدهی کشاورزی به صفر رسید. در همین دوران شاخص بازدهی زمین در بخش کشاورزی منفی شد؛ مسئله‌ای که نشان می‌دهد در عمل، سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی بعد از اصلاحات ارضی غیراقتصادی شده و امکان تشکیل سرمایه ثابت از این بخش گرفته شده است؛ همچنین در دوران اجرای اصلاحات ارضی، یکی از مواردی که حکومت بر روی آن تبلیغات می‌کرد، استفاده گسترده از کود شیمیایی و تراکتور در زمینها بود، اما بررسیها نشان می‌دهد که به دلیل استفاده نادرست نه تنها این مسئله کمکی به افزایش تولید نکرد، بلکه در برخی موارد تولید را کاهش داد. به دنبال اصلاحات ارضی، بخش زیادی از کشاورزان به امید یافتن شغل به شهرها مهاجرت کردند. در این زمان مهاجرت گسترده روستاییها به شهرها باعث شد سهم اشتغال کشاورزی در کل اشتغال کشور، از 56 درصد در سال 1335 به 46 درصد در سال 1345 سقوط کند. روند مهاجرت به شهرها در دهه 1340 به حدی بود که برای مثال سهم مهاجران به نسبت جمعیت شهر تهران به ۳۳ درصد رسید. این آمار نشان می‌دهد بخش زیادی از جمعیتی که تا پیش از این تولیدکننده و تأمین‌کننده محصولات کشاورزی بودند، در اواخر دهه 1340 به مصرف‌کننده مواد غذایی تبدیل شدند. بررسی نتایج اصلاحات ارضی نشان می‌دهد به‌رغم تبلیغات رژیم پهلوی مبنی بر افزایش عدالت اجتماعی و سطح رفاه خانوارهای روستایی، نه‌تنها این مسئله محقق نشد، بلکه شیوه اشتباه اجرای این اصلاحات باعث کاهش درآمد بسیاری از خانوارهای روستایی و مهاجرت آنها به شهرها شد؛ همچنین اصلاحات ارضی در عمل به‌جای اینکه به توسعه کشاورزی در کشور کمک کند ایران را به کشوری وابسته به واردات مواد غذایی تبدیل کرد. بسیاری از کارشناسان اعتقاد دارند که هدف اصلی از اصلاحات ارضی نه بهبود وضعیت کشاورزی کشور، بلکه بسترسازی برای حل شدن ایران در اقتصاد کشورهای سرمایه‌داری بوده است تا از این طریق آنها بتوانند برای ده‌ها سال به بازار مصرف رو به گسترش ایران دسترسی داشته باشند. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-6638/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D8%B1%D8%B6%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%B9%D8%AB-%DA%A9%D8%A7%D9%87%D8%B4-%D8%B6%D8%B1%DB%8C%D8%A8-%D8%A7%D9%85%D9%86%DB%8C%D8%AA-%D8%BA%D8%B0%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%AF%D8%9F/?id=6638
ارتباط پنهان ساواک با سرویس جاسوسی انگلیس هرچند اسناد شفاف و گویای موجود درباب رابطه سازمان جاسوسی انگلیس با ساواک، بسیار محدود و کم‌یاب می‌باشد ولی آنچنان که مشخص است باید گفت ارتباط بین ساواک و اینتلیجنت سرویس بسیار گسترده و دارای ابعاد گوناگون بوده است. این محدودیت اسناد به دلیل اعتقاد انگلیسی‌ها به تشکیلات غیرعلنی و به ظاهر کوچک بوده است. هرچند که پس از کودتای ۲۸ مرداد، انگلیس جایگاه سیاسی  خود را در منطقه به آمریکا داد اما این بدان معنا نیست که به طور کلی از منطقه خارج و غیر فعال  شد، بلکه روابط سیاسی خود را با ایران کماکان حفظ و رونق بخشید. منابع سرشار و موقعیت استراتژیک ایران و هم مرز بودن با شوروی و از سوی دیگر با خلیج فارس و کشورهای عربی موقعیت ممتازی برای ایران فراهم کرد که رابطه با ایران را برای هر کشوری  از جمله انگلستان جذاب می‌کرد. از جمله مهمترین اقدامات جاسوسی انگلیس در ایران، تأسیس شبکه اطلاعاتی ـ جاسوسی ماهوتیان در استان‌های شمالی کشور بود که طی آن نیروهایی از ساواک به سرپرستی سرتیپ ماهوتیان از معاونین ساواک فعالیت اطلاعاتی مستقلی را با هدایت مستقیم MI۶ در در ایران انجام می‌دادند. مأموران شبکه ماهوتیان عمدتاً در هیأت مغازه‌ دارانی فعالیت می‌کردند که تمام امکانات آن از سوی  MI۶ اینتلیجنس سرویس و ساواک تامین میشد و فعالیت اصلی و مستقیم این شبکه بر ضد عوامل شوروی و سرویس کا.گ.ب در استان‌های شمالی ایران تعریف شده و نتیجه گزارش‌های آن‌ها نیز در اختیار سرویس جاسوسی انگلیس قرار می‌گرفت. همچنین انگلیسی‌ها با نفوذ در دفتر ویژه اطلاعات و شخص حسین فردوست اطلاعات ذی قیمتی را حاصل و بدست می آوردند و در پی آن خواسته‌ها و ایده‌های خود را با شاه در میان و بکار می‌بستند. منبع: خبرآنلاین https://www.khabaronline.ir/amp/1382247/
اشرف و رجال شدیدا وابسته به انگلیس پس از مصدق تا انقلاب، اشرف برای خود یک شاخه سیاسی ایجاد کرده بود و تمام رجال سیاسی که توسط محمدرضا از کار برکنار می‌شدند ـ مانند نخست‌وزیر، وزیر، امیرارتش و سایر افراد مؤثر ـ همه را پیرامون خود جمع می‌کرد. به عبارت دیگر، هر فردی که توسط محمدرضا دفع می‌شد توسط اشرف جذب می‌شد. محمدرضا هیچ‌گاه از او ایراد نمی‌گرفت که چرا این افراد را دور خود گرد آورده است. برخی از این افراد هفته‌ای یک بار به ملاقات اشرف می‌آمدند. اگر لیست ملاقات‌های روزانه اشرف بررسی شود، مشاهده می‌گردد که در روز حداقل ۷ ـ ۸ نفر از رجال درجه یک کشور منزل او بودند. ۹۰ درصد این افراد عناصر شدیداً وابسته به انگلیس بودند. این افراد پس از مدتی مجدداً به مشاغل مهم می‌رسیدند و معاون وزیر یا سفیر می‌شدند و راهشان برای ترقی آتی باز می‌شد. درخواست اشرف برای انتصاب این افراد توسط وزراء به اطلاع محمدرضا می‌رسید و او پاسخ می‌داد: «انجام دهید، بی‌ایراد است!» منبع: روزنامه دنیای اقتصاد تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۲ ۰۸:۴۴  شماره خبر: ۳۸۳۹۰۵۸ https://donya-e-eqtesad.com/
به نامِ کودتا به کامِ دولتِ مطلقه رخدادِ کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت پیروزمندانه محمدرضا پهلوی به قدرت، با اتکا به وفاداریِ ارتش، زمینه را برای افزایش نقش و مداخله نظامیان در سیاست ایران فراهم کرد. با وجود این، شاه به‌موازات گسترش قدرت ارتش شیوه‌های نظارت بر آن را شدیدتر کرد که «رکن۲» ستاد ارتش به فرماندهی سرلشکر ولی‌الله قرنی نمود بارز آن بود. در نتیجهِ حذف مصدق از قدرت، ‌محمدرضا پهلوی کوشید با افزایش تمرکز قدرت، که به ایجاد محدودیت‌های سیاسی می‌انجامید، حضور خود را به‌عنوان شاهنشاه ایران تثبیت کند. در دوره پس از کودتا ساختار و سیاست نظام سیاسی در ایران دچار دگرگونی جدی شد. از این تاریخ به بعد، دو جهت‌گیری عمده سیاسی وجه مشخصه رژیم شاه بود: 1. تلاش نظام‌یافته برای بر حذر داشتن همه طبقات تحت سلطه از مواضع سیاسی عمده؛ 2. اتخاذ استراتژی اقتصادی که موجب ترویج توسعه سرمایه‌داری وابسته می‌شد.   این سیاست‌ها به ایجاد یک نظام دیوان‌‎سالارانه متکی به دستگاه سرکوب قدرتمند و رشد دولت بوروکراتیک ـ اقتدارگرا منجر شد. در برابر این تمرکز قدرت که با خود محدودیت آزادی‌های سیاسی و ناآرامی‌های فزاینده را به همراه آورده بود،‌ واکنش‌هایی صورت گرفت که می‌توان به کودتای سرلشگر قرنی از این زاویه توجه نمود. ولی‌الله قرنی یکی از فعالان کودتای ۲۸ مرداد، از افسران مورد اعتماد شاه و به‌منزله چشم و گوش وی بود. طرح تیمسار قرنی این بود که منوچهر اقبال از نخست‌وزیری برکنار و شاه وادار شود به‌عنوان پادشاه یک کشورِ مشروطه «سلطنت کند و نه حکومت».   قرنی خیلی زود متوجه رشد فساد و سرکوب‌های بعد از کودتا و نیز ناکامی دولت در اعمال اصلاحات شد و به این نتیجه رسید که این مشکلات، پیامد استیلای مستمر و دیرپای طبقه فرادست سنتی است. راه‌حلی که وی برای این مشکلات ارائه کرد ‌کودتایی بود که می‌توانست به‌مثابه پادزهر کودتای ۲۸ مرداد،‌ آنچه را درنتیجه تمرکز قدرت از دست رفته بود احیا کند. اقدام سرلشکر قرنی، کودتا بود و ظاهرا از همه جوانب هم شرایط فراهم‌شده بود، اما در شگفتی تمام کودتا «لو» رفت و اغلب قریب به‌اتفاق عوامل آن، ازجمله سرلشکر قرنی دستگیر شدند. درباره چگونگی افشای طرح قرنی و اینکه چه کسی شاه را قانع کرد که توطئه قرنی واقعیت داشته است، فرضیه‌های متعدی مطرح است. نخستین فرض بر دشمنی‌ها و رقابت‌های داخلی افرادی چون بختیار، رئیس ساواک، سرلشگر حاج علی کیا و سرلشگر مهدی علوی‌مقدم، که هر سه رقیب سخت قرنی بودند و از هر فرصتی برای بی‌اعتبار کردن او استفاده می‌کردند، ‌تأکید دارد.   فرضیه دوم لو رفتن کودتا را منتسب به افشای اطلاعات توسط آمریکایی‌ها می‌داند. قرنی در سال ۱۳۳۶ توسط اسفندیار بزرگمهر، آمریکایی‌ها را در جریان کودتا می‌گذارد، اما آمریکایی‌ها تصمیم نداشتند در آن دوره تغییری در ایران انجام دهند و با قرنی که او را دقیقا نمی‌شناختند باب همکاری را باز کنند و لذا قرنی را کنار گذاشتند و کودتا را لو و به محمدرضا پهلوی خبر دادند.   فرضیه سوم نیز با توجه به نقش و تأثیر نیروهای خارجی در ایران بر احتمال نقش و تأثیر انگلیس‌ها ضمن ارتباطشان با بختیار، کیا و علوی مقدم، در ناکام ماندن طرح قرنی اشاره دارد. صرف‌نظر از اینکه صحت‌وسقم کدام‌یک از این فرضیه‌ها را می‌توان اثبات نمود، آنچه روشن و آشکار است این است که طرح کودتای قرنی با همدستی میان عوامل داخلی و خارجی ناکام ماند و پیامد مهم و مستقیم آن،‌ نظارت بیشتر بر نهادهای نظامی از یک‌سو و افزایش قدرت نهادهای امنیتی و اطلاعاتی از سوی دیگر بود. محمدرضا پهلوی با افشای کودتای قرنی،‌ مستمسکی یافت که به‌واسطه آن، هم بر دایره اختیارات خود افزود و هم توانست زمینه را برای نقش‌آفرینی نیروهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی فراهم سازد. کودتای قرنی هرچند رژیم شاه را به‌طورجدی مورد تهدید قرار داد، از جهتی باعث پراکندگی نیروهای اپوزیسیون، تمرکز بیشتر منابع قدرت، حاکمیت مطلقه شاه و ایجاد یک دولت دست‌نشانده با استقلال عمل فراوان شد. در دهه ۱۳۴۰ ارتش عملا در کنترل شاه بود و از طریق دولت، جامعه را کنترل می‌کرد؛ به همین دلیل ایران پیش از آنکه یک دیکتاتوری نظامی باشد، دیکتاتوری سلطنتی بود. سال‌های حضور سپهبد قرنی در زندان رژیم پهلوی به او این فرصت را داد که به جای تکیه بر نیروهای بیگانه جهت انجام تغییرات در کشور، به نیروهای مردمی و اصیل تکیه نماید؛ لذا با پیوستن به انقلاب جهت حفظ تمامیت ارضی ایران و کمک درصدد اصلاح ساختار ارتش و مقابله با گروهک‌های تجزیه‌طلب برآمد، اما متأسفانه به دست کوردلان تروریست به شهادت رسید. منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران http://www.iichs.ir/News-6703/%D8%A8%D9%87-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%90-%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DA%A9%D8%A7%D9%85%D9%90-%D8%AF%D9%88%D9%84%D8%AA%D9%90-%D9%85%D8%B7%D9%84%D9%82%D9%87/?id=6703