شاید بنظرتون ساده و خنده دار بیاد ولی بعنوان یک مثال واقعی امروز رفتم کافی شاپ و برای اولین بار یک چای ماسالا سفارش دادم. شاید برای کسی سوال پیش بیاد که چرا تابحال امتحانش نکرده بودم، علتش این بود که به خودم میگفتم وقتی طعم چیزیو نمیدونم، پس بهش نیازی ندارم و لازم نیست براش خرج کنم. از دید خودم این صرفه جویی محسوب میشد و باهاش دلم خوش بود. اما امروز متوجه شدم که به بهانه صرفه اقتصادی دارم خودمو از نعمت های حلال محروم میکنم و یه جورایی ناخواسته ادای مرتاضی و درویشی درمیارم!!! در یک حرکت سریع خودمو غافلگیر کردم و طعم این چای رو چشیدم. خوشحالم که تجربه جدیدی کسب کردم☺️

خوراکی های خوشمزه بین جلسات کاری باعث میشن که احساس کسالت نداشته باشیم و با حوصله به مطالبی که میشنویم دقت کنیم🧅🍆🧀🍞🧄

یکی از جلسات رو هم در هوای آزاد برگزار کردیم که از اکسیژن و طراوت و سرسبزی بهار استفاده کرده باشیم🌳

بعضی وقتا یاد اتفاقاتی در گذشته میوفتیم که در زمان خودش واقعا برامون سخت گذشته، اما الان میتونیم با خنده تعریفش کنیم...😅 شاید چون بعد از گذشت زمان کافی متوجه شدیم چیزی که نگرانش بودیم، زیاد مهم نبوده😉 شایدم چون الان چیزهایی داریم که اجر صبر مون محسوب میشن! خوشحالیم که توی اون شرایط دشوار، استقامت بخرج دادیم؛ اونقدر به تلاش ادامه دادیم تا به ثمر رسیده!😇 الحمدلله ☺️✨🌷

الانم که توی راه هدف های بزرگ بعدی هستیم، باید قوی باشیم و ادامه بدیم... شاید به قله ها خیلی خیلی نزدیک شده باشیم! 😊🌺🏔

⏳روزها و ساعت هایی که برای آدم های بی لیاقت صرف کردیم بهمون برنمیگرده، اما میتونیم تصمیم بگیریم وقت های آینده مون رو برای افراد بی‌شعور ناسپاس تلف نکنیم!😀

(چشمم به اسم یک گروه طب سنتی ه، ولی انگشتم میزنه روی گروه نویسندگان مقاومت... 😳بعد از اینکه میبینم چقدر پیام راجع به موضوعات فرهنگی و فلسطین و تجمع حمایتی و نمایشگاه کتاب توش داره، به خودم میگم چه آدم های جالبی هستن که بین توصیه های درمانی و پیشنهاد داروها به فکر بچه های غره هم هستن!)

وقت و بی وقت براشون غصه میخوریم؛ قلبمون براشون فشرده میشه، حتی اگر تحمل دیدن اون تصاویر محو شده توی اخبار تلویزیون رو هم نداشته باشیم... حاج قاسم هم مدام به فکر بچه های مظلوم دنیا بود تا آخرین لحظه... 🦋🌷🦋🌷 کاشکی مثل حاج قاسم، من به چشم تو بیام...😭 خدایا بهمون توفیق بده برای نجاتشون از هیچ تلاشی فروگذار نکنیم🤲✨🌍