eitaa logo
اتحاد اسلامی
189 دنبال‌کننده
567 عکس
608 ویدیو
31 فایل
گامی در مسیر تحقق آرمان های اسلام عزیز 🌹بیانیه گام دوم 🌹وحدت 🌹انقلاب اسلامی 🌹مسلمانان جهان 🌹تمدن نوین اسلامی
مشاهده در ایتا
دانلود
از خوردن این خوراکی به جای بستنی راضی نبودم، آخه بستنی زمستونی دیگه چیه! بستنی باید سرد سرد باشه.☃️❄️ اینو اصلا قبول نداشتم ولی چاره ای نبود 😅 🔸🔹🔸 🔷عب نداره، حالا که دیگه سالها گذشته، وقتی یادش میوفتی کامت شیرین میشه☺️
به یاد قدیما، برای میلاد امام زمان یه مقداری ازین تافی کاکائویی های جلد طلایی خریدم نزدیک حرم حضرت معصومه... بچه های الانم با ذوق میومدن از دستم میگرفتن...😀 🔸🔹🔸 🔷بله، کودکی هنوزم کودکیه؛ اگر بزرگتر ها با تجملات مدرن و توقع سازی و ناشکری، بی مزه ش نکنن 😉🍭🍬🍫🍦
کاش میتونستم با یه قایق پر از آب‌نبات و شکلات و نقل و آجیل مشکل گشا برم به ساحل غزه... 🤎🧡💛💚💙💜❤️💖🤍 💔کاش لحظه های زندگیم تبدیل میشد به دونه های رنگی اسمارتیز و پخش می‌شد بین بچه های مظلوم دنیا...
👨‍🦳چون میدیدم که پدربزرگ مهربونم باید روزی چندتا قرص بخوره، قرص خوردن توی ذهنم تصویر زیبایی بود؛ برای همینم به اسمارتیز با دید متفاوتی نسبت به بقیه خوراکی ها نگاه میکردم؛ 🤓مخصوصاً اون مدل های عصایی و عینکی که باید یکی یکی از توی جلدش خارج می کردیم و با اونایی که توی استوانه قرمز بود فرق می‌کرد. 😋برای هر یه دونه ای که انتخاب می کردم، که الان چه رنگی رو بردارم، زمانی به شادی و تصورات کودکانه می‌گذشت... 🔹🔸🔹 🔷بچه ها رفتار بزرگتر ها رو با لذت تکرار میکنن؛ وقتی اطرافمون هستن خیلی بیشتر باید حواسمون به حرکات و گفتارمون باشه!
🔷از کودکی و مدرسه برام بگو... به اول مهر که نزدیک میشی یاد چه خاطراتی میوفتی؟
سلام. من یه دوست داشتم که از بیست روز بعد تولدم باهاش آشنا شدم. 😜 خیلی روزها میومدن خونه ما یا ما میرفتیم خونه شون که بازی کنیم. روز اول مدرسه دست همدیگه رو گرفته بودیم و توی کوچه شعر میخوندیم: ما دوتا داداشیم مثل مداد تراشیم یا میرم مدرسه میرم مدرسه جیب هام پر از فندق و پسته 🔹🔸🔹 🔷چه اصراری بود که این پسته رو همش با یه چیزی قافیه میکردن که ت نداشته! یا قصه یا مدرسه😂😂 چرا خب؟
همیشه یا توپ ما میوفتاد خونه همسایه یا توپ بچه های کوچه میوفتاد توی حیاط ما. یاکریم ها هم همیشه در حال جمع کردن برگ سوزنی برای تعمیر لانه شون روی حصیر جمع شده بالای در ورودی ساختمون بودن یا غذا آوردن برای جوجه شون یا تمرین دادنش برای پرواز...صدای بغبغو شون همیشگی بود... اما یه روز عصر که توی خونه بودم متوجه یه صدای متفاوت شدم. دویدم توی حیاط، دیدم یه گنجشک افتاده توی آب سرد حوض و تقلا میکنه و بال بال میزنه. چند ثانیه مات زده نگاش کردم. میترسیدم بهش دست بزنم ولی فرصت نبود کسی رو صدا کنم. با هر زحمتی بود تونستم بگیرمش. آوردم توی خونه و مادربزرگم خشکش کرد و گذاشتش توی یه کاسه نزدیک بخاری تا گرم بشه و بتونه دوباره برگرده توی شاخه و برگ درختای نارنج، و صبح ها با جیک جیکش بیدار بشیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفتی کودکی یادم افتاد که پدرم اون قدیما برامون جوجه میخرید ولی حیف عمرشون خییییلی کم بود. آرزوم این بود که همیشه همینطور جوجه یکروزه بمونن؛ شکل و رنگ و اندازه و صدا و رفتارشون اصصصلا تغییر نکنه!🥰 بعضی وقتا توی خواب و رویا یک کارتن پر از اینا میدیدم.🤗😴 🔹🔸🔹🔸 🔷آرزو بر جوانان عیب نیست؛ بری بهشت، شاید آرزوت برآورده بشه... 🌱🐥🐣🐥🐣🌳
ما نه عروسکیم، نه عکس و نقاشی... ما یاد میگیریم، شکست میخوریم، پیروز میشیم، مریض میشیم، درمان میشیم، عاشق میشیم، تنها میشیم، بدست میاریم، از دست میدیم، بزرگ میشیم، عاقل میشیم، دلتنگ میشیم، قوی میشیم، دانا میشیم، پیر میشیم، میریم یه جای دیگه؛ یه جای خیلی متفاوت! قشنگ نیست؟ همیشه جوجه موندن که یعنی نفهمیدن! آره، فهمیدن سختی داره، مسئولیت داره، تلاش و زحمت میخواد برای حرکت به سمتی که میدونی درسته. اما بعدشم یه پرواز قشنگ در راهه! 🌤🕊☁️ ما که قرار نیست توی این دنیای پست بمونیم و رنج بکشیم. پس بذار مشکلات خودشونو نشون بدن، بذار فکرت به حرکت دربیاد، بذار قلبت پر تپش باشه... آینده زیباست و بی نهایت زیبا تر هم میشه🌷🌈🌤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا