یک اصطلاحی هست میگن کاری کن که نه سیخ بسوزه نه کباب...
گاهی هرکاری می کنم هم سیخ میسوزه هم کباب هم دستم هم دلم
با شعر حافظ خودمو دلداری میدم:
دلا بسوز که سوزِ تو کارها بکند
نیازِ نیم شبی دفعِ صد بلا بکند
هر موقع یه صدایی از بیرون یا درون، منفی بافت و منفی بافت و منفی بافت،
اگر با انواع دلایل منطقی میخواست از طریق حقی که عزم کردی منصرفت کنه،
بهش گوش نکنیا!
شهید آوینی هم دورانی که جهاد تبیین می کرد، خیلی تنها بود.
افرادی هستن که اینروزا مرتضی مرتضی میگن که خودشونو دوست نزدیک نشون بدن، ولی اون زمان خون به دلش میکردن...
اگر تنها بمونیم بخاطر ایستادگی برای دفاع از حق، به جاش امام زمانمون رو تنها نگذاشتیم.
شاید یه روز ماها رو توی خیمه شون جمع کنن،
با لبخند رضایت بهمون نگاه کنن...
مگه کم چیزیه؟
یه وقتایی آدم دلش میخواد بره با خیال راحت، ساعت ها توی حرم بشینه و کلی دعا بخونه؛
از طرفی میدونه که باید مختصرش کنه؛ تا زودتر برسه به انجام اون وظایفی که ضرورت دارن و اگر عقب بیوفته، به جامعه یا خانواده آسیبی میرسه...😔💔
خدا که میدونه چی دلمون میخواست و چرا نشد به شکل دلخواهمون انجامش بدیم؛
نیت واقعی مون رو میبینه؛ اثر حقیقی اون خواسته ی عمیق قلبی رو توی زندگی مون اعمال میکنه!😃✨
خدایا شکرت🤲
🙄اگر صلاح میدونی، بهمون توفیق حضور در جمع های نورانی رو بده تا سریعتر به سمت تو حرکت کنیم
آیتاللّه حائریشیرازی(ره):
🔸آن روزی که به ما موشک میزنند، خطرناک نیست بلکه.
در جمع ما هستند کسانی که قبل از انقلاب، گرفتار زندان و شکنجه و اینها بودند و این حرف بنده را خوب متوجه میشوند. بازجو وقتی شلاق به دست میگرفت و میزد، موقع حساس و خطرناکی نبود، اما وقتی دستور میداد چلو کباب برای آقا بیاورید خطرناک بود! وقتی میگفت تلفن در اختیارش بگذارید تا به هرکه میخواهد تلفن کند، آنوقت خطرناک بود. وقتی میگفت نامهای بنویس به خانوادهات، آنوقت خطرناک بود. وقتی نمازخوانهایشان را میآوردند -اگر نمازخوانی داشتند- که بیاید با این زندانی که نمازخوان هست صحبت کند، خطرناک بود.
ساعت خطرناک،آن زمانی بودکه این فرد باخودش میگفت: «اینها آنطور هم بدذات نیستند که ما فکر میکنیم». گفتنِ این حرف همان، و سقوط کردن همان!
یک ذره حسنظن،انسان راساقط میکرد.
افرادی بودند که باآبرو به زندان رفتند، اما بیآبرو از زندان بیرون آمدند! اصلاً عوض شدند. مشیشان تغییر پیدا کرد، اصلاً آخرش ساواکی شدند. فردی بود، مبارزه کرده بود، زندان افتاد، بعد ساواکی شد؛ چون یک ذره به آنها حسن ظن پیدا کرد؛ یک ذره فکر کرد که در آنها رحم و انسانیتی هست.
آن روزی که به این مملکت، موشک میزنند، خطرناک نیست. آن روزی که برای صلح میآیند باید دست به دعا برداشت و استغاثه کرد و خود را به خدا سپرد! این ساعتها خطرناکتر است! بمباران شهرها، علامت ضعف آنهاست، چون امت آگاهاند نمیتوانند با صحبت، مردم را تسخیر کنند ولذا چوب میزنند!
😇درخواست دوستانه
لطفا برامون این آیه رو بخونید:
💠 وَقُلْ رَبِّ أَنْزِلْنِي مُنْزَلًا مُبَارَكًا وَأَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلِينَ