eitaa logo
احادیث اهل البیت علیهم‌السّلام
5.3هزار دنبال‌کننده
38 عکس
5 ویدیو
0 فایل
 إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ "اَلثَّقَلَيْنِ" مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي "كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي" وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ   ارتباط با خادم کانال: @skhorasani1424
مشاهده در ایتا
دانلود
پرداخت بدهى اُسامة بن زيد 🛑عَمْرُو بْنُ دِينَارٍ قَالَ: دَخَلَ اَلْحُسَيْنُ عَلَى أُسَامَةَ بْنَ زَيْدٍ وَ هُوَ مَرِيضٌ وَ هُوَ يَقُولُ وَا غَمَّاهْ فَقَالَ لَهُ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ مَا غَمُّكَ يَا أَخِي قَالَ دَيْنِي وَ هُوَ سِتُّونَ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ هُوَ عَلَيَّ قَالَ إِنِّي أَخْشَى أَنْ أَمُوتَ فَقَالَ اَلْحُسَيْنُ لَنْ تَمُوتَ حَتَّى أَقْضِيَهَا عَنْكَ قَالَ فَقَضَاهَا قَبْلَ مَوْتِهِ 🔸عمرو بن دينار نقل می‌کند: امام حسين عليه‌السّلام بر اُسامة بن زيد -كه بيمار بود- وارد شد. اسامه، از اندوه مى‌ناليد. امام حسين عليه السلام فرمود: «برادر من! غمت چیست؟». اسامه گفت: بدهى‌ام كه شصت هزار درهم است. امام حسين عليه السلام فرمود: «آن با من». اسامه گفت: مى‌ترسم كه بميرم [و هنوز ادا نكرده باشى]. امام حسين عليه السلام فرمود: «نخواهى مُرد تا از جانب تو بپردازم». امام عليه السلام آن را پيش از مرگ اُسامه، پرداخت 📚المناقب ج ۴، ص ۶۵ علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
🛑وَ قِيلَ: إِنَّ عَبْدَ اَلرَّحْمَنِ اَلسُّلَمِيَّ عَلَّمَ وَلَدَ اَلْحُسَيْنِ اَلْحَمْدُ فَلَمَّا قَرَأَهَا عَلَى أَبِيهِ أَعْطَاهُ أَلْفَ دِينَارٍ وَ أَلْفَ حُلَّةٍ وَ حَشَا فَاهُ دُرّاً فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ قَالَ وَ أَيْنَ يَقَعُ هَذَا مِنْ عَطَائِهِ يَعْنِي تَعْلِيمِهِ وَ أَنْشَدَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ إِذَا جادت اَلدُّنْيَا عَلَيْكَ فَجِدَّ بِهَا عَلَى اَلنَّاسِ طُرّاً قَبْلَ أَنْ تتفلت فَلاَ اَلْجُودِ يفنيها إِذَا هِيَ أَقْبَلَتْ وَ لاَ اَلْبُخْلِ يُبْقِيهَا إِذَا مَا تَوَلَّتْ 🔰 گفته شده كه عبد الرحمان سُلَمى به فرزند امام حسين عليه السلام سورۀ حمد را آموخت. چون آن را بر پدرش قرائت كرد، امام عليه السلام به آموزگار، هزار دينار و هزار جامۀ نو عطا نمود و دهانش را از گوهر، پُر ساخت! اين را بر امام عليه السلام خُرده گرفتند. فرمود: «اين كجا و بخشش (يعنى آموزش) او كجا؟» و[نيز] امام حسين عليه السلام چنين خواند: إِذَا جادت اَلدُّنْيَا عَلَيْكَ فَجُد بِهَا عَلَى اَلنَّاسِ طُرّاً قَبْلَ أَنْ تَتَفَلّتِ فَلاَ الجُودُ يُفنيها إِذَا هِيَ أَقْبَلَتْ وَ لاَ اَلْبُخْلُ يُبْقِيهَا إِذَا مَا تَوَلَّتْ «هنگامى كه دنيا بر تو بخشید، تو هم آن را ببخش به همۀ مردم، پيش از آن كه از دستت برود كه اگر دنيا روى آورد، بخشش، آن را از ميان نمى‌برَد و چون پشت كند، بخل، حفظش نمى‌کند». 📚المناقب ج ۴، ص ۶۶ علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
تو آزادى يا بَرده‌اى‌؟ 🛑مَرَّ الحُسَينُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام بِراعٍ‌، فَأَهدَى الرّاعي إلَيهِ شاةً‌، فَقالَ لَهُ الحُسَينُ عليه السلام: حُرٌّ أنتَ أم مَملوكٌ؟ فَقالَ‌: مَملوكٌ‌، فَرَدَّهَا الحُسَينُ عليه السلام عَلَيهِ‌، فَقالَ لَهُ المَملوكُ‌: إنَّها لي، فَقَبِلَها مِنهُ‌، ثُمَّ اشتَراهُ وَاشتَرَى الغَنَمَ‌، فَأَعتَقَهُ وجَعَلَ الغَنَمَ لَهُ‌ 🔹به نقل از عبد اللّه بن شدّاد: حسين بن على عليه‌السّلام بر چوپانى گذشت. چوپان، گوسفندى به او هديه داد. حسين عليه‌السلام پرسيد: «تو آزادى يا بَرده‌؟» گفت: بَرده هستم. حسين عليه السلام گوسفند را باز گرداند. چوپان گفت: اين، مال خودم است. حسين عليه السلام پذيرفت و سپس، او و گلّه را خريد. چوپان را آزاد نمود و گلّه را به او بخشيد.۱ ۱- در المصنفِ ابن ابی شیبه بجای "حسین" "حسن" آمده است 📚المحلّی ج۸ ص۵۱۵ علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
بخشش بوستان و آنچه در آن بود 🟢 سید ولی‌الله رضوی در مجمع البحرین در مناقب السبطین از حسن بصری نقل می‌کند که: حسين عليه‌السّلام سَرورى بى‌رغبت به دنيا، پارسا، شايسته، خيرخواه و خوش‌خو بود. روزى با اصحاب خود به بوستانش🌳 رفت كه غلامى به نام «صافى» در آن بود. چون حسين عليه‌السّلام به نزديكى بوستان رسيد، ديد كه غلام، نشسته و نان مى‌خورَد. به او نگريست و پشتِ درخت خرمايى پنهان شد تا او را نبيند. غلام، هر گِردۀ نانى كه برمى‌داشت، نيمى از آن را براى سگ مى‌انداخت و نيم ديگر را مى‌خورد. حسين عليه السلام از كار غلام، شگفت‌زده شد. چون [غلام] غذايش را خورد، گفت: 🤲 ستايش، خداى را، پروردگار جهانيان! خداوندا! مرا بيامرز و سَرورم را بيامرز و برايش بركت بياور، همان گونه كه براى پدر و مادرش مبارك كردى، به رحمتت، اى مهربان‌ترينِ مهربانان! 🔻حسين عليه السلام برخاست و فرمود: «اى صافى!». غلام، ترسان برخاست و گفت: اى سَرور من و سَرور مؤمنان! شما را نديدم. مرا ببخش. حسين عليه السلام فرمود: «اى صافى! تو مرا حلال كن كه بدون اجازه‌ات وارد بوستانت شده‌ام». صافى گفت: به فضل و كَرَم و سَرورى‌ات چنين مى‌گويى، اى سَرور من! حسين عليه السلام فرمود: «تو را ديدم كه نيمى از گِردۀ نان را براى سگ مى‌اندازى و نيم ديگر را مى‌خورى. معناى آن چه بود؟». غلام گفت: اى سَرور من! هنگامى كه نان مى‌خوردم، اين سگ به من نگاه مى‌كرد و من، از نگاهش به من، خجالت مى‌كشيدم و اين، سگِ توست كه بوستانت را از دشمنان، حراست مى‌كند. من، بندۀ توام و اين، سگِ توست. پس روزى‌ات را با هم می‌خوريم. حسين عليه السلام گريست و فرمود: «تو را در راه خدا آزاد كردم و با طيبِ خاطر، دو هزار دينار💰 به تو مى‌بخشم». غلام گفت: اگر چه آزادم كردى؛ امّا كارهاى بوستانت را می‌خواهم انجام دهم. حسين عليه السلام فرمود: «مرد، اگر سخنى مى‌گويد، شایسته است كه با عملش آن را تصديق و تایید كند. من گفتم: بدون اجازه‌ات به بوستانت وارد شده‌ام و گفته‌ام را تصديق مى‌كنم. بوستان و هر چه را در آن است، به تو بخشيدم، جز آن كه اين يارانم براى ميوه و خرما خوردن آمده‌اند. آنان را ميهمان كن و به خاطر من، بزرگشان دار. خداوند، تو را روز قيامت، بزرگ بدارد و بر خوى خوش و ادبت بيفزايد!». غلام گفت: اگر بوستانت را به من بخشيدى، من هم آن را براى ياران و پيروانت وقف كردم. 📚مستدرک الوسائل ج ۷، ص ۱۹۲ علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
درو و آرد كن و بفروش 🌑به نقل از اسحاق بن يسار: بزرگى از قبيلۀ بنى سعد بن بكر، به من خبر داد كه يكى از پسر عموهايم از باديه بر من وارد شد و گفت: برادر زاده‌ام، قتل عمد كرده است؛ امّا از اولياى دم خواسته‌ام كه به ديه راضى شوند و پذيرفته‌اند كه از من، ديه بگيرند؛ امّا خويشانم مرا تنها گذاشته‌اند و حاضر نيستند بخشى از ديه را بر دوش كِشند و گفته‌اند: ما فقط در ديۀ قتل غير عمد، كمك مى‌كنيم و نه عمد. من هم آمده‌ام تا كمكى از اين تيره از قريش بگيرم. من فرمان دادم خَزيرَه (گونه‌اى آب‌گوشت) بپزند و با هم خورديم. سپس به او گفتم: با ما بيا تا به نزد بهترينِ قوم و سَرور آنان، فرزند دختر رسول خدا، حسين بن على عليه السلام برويم. بيرون آمديم و او را در خانه‌اش جويا شديم؛ امّا نيافتيم. پس خارج شديم و او را در بَلاط ديديم. گفتم: اين مرد، همان است. از ایشان خواستيم كه بِايستد. حسين عليه السلام ايستاد و به ديوار، تكيه داد. گفتم: اى فرزند دختر پيامبر خدا! برادرزاده‌ام خونى ريخته است - و او قصّۀ خود را باز گفت - [و من ادامه دادم كه]: آمده‌ام از اين تيرۀ قريش، براى پرداخت ديه، كمك بگيرم و انديشيدم كه از تو آغاز كنم. ⬅️ امام حسين عليه السلام فرمود: «به خدايى كه جان حسين به دست اوست، امروز، هيچ درهم و دينارى در خانه نداشتم و جز براى يافتن كمك‌خرجى براى برخى هزينه‌هاى ضرورى، به بازار نيامدم؛ امّا تو را مردى نيرومند مى‌بينم و الان وقت برداشت محصولم در مزرعۀ يُحَنَّس در ذى المَروَه رسيده است. به آن جا برو و سرپرست آن جا و كارگرانش شو و محصول را درو كن و آسياب كن و بفروش، كه بدهى تو را ادا مى‌كند، و از كس ديگرى چيزى مخواه». مرد گفت: پدر و مادرم فدايت باد! چنين مى‌كنم. و حسين عليه السلام به مباشرش نوشت: «فلانى كه آمد، بگذار محصول را دِرو كند، كه آن را به او بخشيده‌ام». مرد به آن جا رفت و محصول را درو كرد و آن را به بيست هزار درهم فروخت و دوازده هزار [درهم] را [براى ديه] پرداخت و هشت هزار درهم نيز اضافه آورد. 📚مکارم الاخلاق، ابن‌دنیا، ص۲۸۴ ح۴۵۱ علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
خدا، ما را اين گونه تربيت كرده 🛑وَ قَالَ أَنَسٌ: كُنْتُ عِنْدَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ‌اَلسَّلاَمُ دَخَلَتْ عَلَيْهِ جَارِيَةٌ بِيَدِهَا طَاقَةُ رَيْحَانٍ فَحَيَّتْهُ بِهَا، فَقَالَ لَهَا: أَنْتِ حُرَّةٌ لِوَجْهِ اَللَّهِ تَعَالَى. فَقُلْتُ: تُحَيِّيكَ بِطَاقَةِ رَيْحَانٍ لاَ خَطَرَ لَهَا فَتُعْتِقُهَا؟! فَقَالَ: كَذَا أَدَّبَنَا اَللَّهُ تَعَالَى، قَالَ وَ إِذٰا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا فَكَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا عِتْقُهَا 💠اَنَس نقل می‌کند که: نزد عليه‌السّلام بودم كه كنيزى با دسته گلی ریحان در دست، وارد شد و امام عليه‌السلام را با آن، تحيّت (سلام و درود) گفت. امام عليه السلام به او فرمود: «به خاطر خداى متعال، آزادى». من گفتم: با يك دسته گلْ تحيّت دادن، اين قدر نمى‌ارزد كه بدان، آزادش كنى! فرمود: «خداوند متعال، ما [اهل بیت پيامبر صلى الله عليه و آله] را چنين پرورده است. فرموده‌ است: وَ إِذٰا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهٰا أَوْ رُدُّوهٰا «و چون به شما تحيّت گفته شد، به بهتر از آن، يا به مانند آن، پاسخ دهيد»، پس بهتر از آن [تحيّت او]، آزاد كردنش بود». 📚نزهة الناظر ج ۱، ص ۸۳ ☑️ @JAMI_Alahadith
نيازت را در برگه‌اى بنويس 📜 مردى از انصار، نزد عليه‌السّلام آمد و مى‌خواست تقاضائى کند و از حضرت حاجتی بخواهد. حضرت فرمود: «اى برادر انصارى! آبرویت را از خواهش كردنِ حضورى حفظ کن و نيازت را در برگه‌اى [بنويس و] پيش من بفرست كه من، چيزى به تو مى‌دهم كه خوش‌حالت سازد، إن شاء اللّه!» مرد انصارى نوشت: اى ابا عبد اللّه! فلان شخص، پانصد دينار از من طلبكار است و در طلبش پافشارى مى‌كند. با او گفتگو كن تا وقت فراهم شدن پرداخت آن، به من مهلت دهد امام حسين عليه السلام هنگامی که برگه را خواند، به درون خانه‌اش رفت و كيسه‌اى حاوى هزار دينار💰💰، بيرون آورد و به او فرمود: «با پانصد دينار، بدهى‌ات را بپرداز و پانصد دينار ديگر را كمك‌هزينه‌ات در پيشامدهاى روزگار قرار ده. و نياز و حاجتت را جز پيش سه كس مَبَر: ديندار يا جوان‌مرد يا اصيل (خانواده‌دار)؛ زيرا ديندار، [با عطا كردن به تو] دينش را حفظ مى‌كند، و جوان‌مرد، از جوان‌مردى‌ و مردانگی‌اش شرم مى‌كند، و خانواده‌دار مى‌داند كه تو آبروى خويش را براى نيازت هزينه كرده‌اى و او آبروى تو را حفظ می‌کند و تو را بى آن كه نيازت را بر آورده كند، باز نمى‌گرداند» 📚تحف العقول ج ۱، ص ۲۴۷ ☑️ @JAMI_Alahadith
🛑أَتَيْتُ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَوَجَدْتُهُ مُتَفَكِّراً يَنْكُتُ فِي اَلْأَرْضِ فَقُلْتُ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا لِي أَرَاكَ مُتَفَكِّراً تَنْكُتُ فِي اَلْأَرْضِ أَ رَغِبْتَ فِيهَا فَقَالَ لاَ وَ اَللَّهِ مَا رَغِبْتُ فِيهَا وَ لاَ فِي اَلدُّنْيَا يَوْماً قَطُّ وَ لَكِنْ فَكَّرْتُ فِي مَوْلُودٍ يَكُونُ مِنْ ظَهْرِي اَلْحَادِيَ عَشَرَ مِنْ وُلْدِي هُوَ اَلْمَهْدِيُّ يَمْلَؤُهَا عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً 🔰اصبغ بن نباته گويد خدمت اميرالمؤمنين عليه السلام شرفیاب شدم و ديدم در حال تفکر است و انگشت به زمين مي‌كوبد، عرض كردم يا اميرالمؤمنين چه شده است كه شما را در حال تفکر می‌بينم و با انگشت به زمين ميكوبى. آيا به آن(خلافت) رغبت پیدا کرده‌ای ؟ ⬅️حضرت فرمود: نه به خدا قسم. نه به آن و نه به دنيا هیچ روزى رغبت نداشته ام. ولى در فكر مولودى هستم كه از سلاله ی من و يازدهمين فرزندم می‌باشد و او همان مهدى است كه زمين را پر از عدل می‌كند همانگونه که پر از جور و ستم شده. 📚کمال الدين و تمام النعمة ج ۱، ص ۲۸۸ علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
بهترین مردان امّت 🛑 قال رَسول‌ُ اللهِ صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌: خَيرُ الرِّجالِ مِن اُمَّتِي الَّذينَ لايَتَطاوَلونَ عَلى أهليهِم، ويَحِنّونَ عَلَيهِم ولايَظلِمونَهُم. 🔹رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌ فرمود: بهترین مردان امت من کسانی هستند با خانواده خود بدرفتاری نمی‌کنند و با آنها مهربان هستند و به آنان ظلم نمی‌کنند. 📚 مکارم‌الاخلاق ج۱ ص۲۱۶ ☑️ @JAMI_Alahadith
زنده شدن زمين با عدالت 🛑مُحَمَّدُ بنُ‌ العَبّاسِ‌ رحمه الله،عَن حَميدِ بنِ‌ زِيادٍ،عَنِ‌ الحَسَنِ‌ بنِ‌ مُحَمَّدِ بنِ‌ سَماعَةَ‌،(عَن أحمَدَ بنِ‌ الحَسَنِ‌ الميثَمِيِّ‌)،عَنِ‌ الحَسَنِ‌ بنِ‌ مَحبوبٍ‌،عَن أبي جَعفَرٍ الأَحوَلِ‌،عَن سَلامِ‌ بنِ‌ المُستَنيرِ،عَن أبي جَعفَرٍ عليه السلام،في قَولِهِ‌ عز و جل: «اِعْلَمُوا أَنَّ‌ اللّهَ‌ يُحْيِ‌ الْأَرْضَ‌ بَعْدَ مَوْتِها» -يَعني بِمَوتِها كُفرَ أهلِها-وَالكافِرُ مَيِّتٌ‌،فَيُحييهَا اللّهُ‌ بِالقائِمِ‌ (عج) فَيَعدِلُ‌ فيها، فَتَحيَا الأَرضُ‌ ويَحيا أهلُها بَعدَ مَوتِهِم. 🔰سلام بن مستنير نقل می‌کند: امام باقر عليه‌السّلام دربارۀ اين سخن خداوند عزّ و جلّ: اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ يُحْيِ اَلْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهٰا(بدانيد كه خداوند،زمين را بعد از مرگش زنده مى‌كند) فرمود: «منظور از مردن زمين، کفر اهل زمين است و کافر مرده است. و خداوند زمين را به وسيله آن قیام‌کننده(مهدی علیه‌السلام) زنده مي‌کند. در زمين به عدالت رفتار مى‌كند پس زمين زنده مى‌شود و ساکنان زمين نيز پس از مرگشان زنده می‌شوند. 📚تأويل الآيات الظاهرة ج ۱، ص ۶۳۸ علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
خوابی یا بیدار❓ 📜 در كتاب زهد على بن ابيطالب عليه السّلام از«حبّۀ عرنى»روايت شده كه گفت: وقتى من و نَوف در فضاى باز کاخ (دار الحكومه) خوابيده بوديم، ناگهان در اواخر شب امير المؤمنين عليه‌السّلام را ديديم كه مانند شخصی سرگشته دست خويش را بر ديوار گذاشته و اين آيه را تا آخر تلاوت مى‌فرمود: « إِنَّ‌ فِي خَلْقِ‌ اَلسَّمٰاوٰاتِ‌ وَ اَلْأَرْضِ‌... ». -براستى كه در آفرينش آسمانها و زمين... راوى مى‌گويد: سپس حضرت(مجددا) شروع كرد اين آيات را خواندن و همچون كسى كه هوش خود را از دست داده باشد، راه مى‌رفت. تا اينكه فرمود: اى حبّه، خوابی یا بيدار؟ _ عرض كردم: بيدارم. شما كه چنين مى‌كنيد، پس ما چگونه بايد باشيم‌؟ 🔸حضرت چشمانش پر از اشك شد و گريست سپس به من فرمود: اى حبّه، خداوند ایستگاهی دارد و ما در پیشگاه او خواهیم ایستاد و هيچ‌يك از اعمال ما از ديد او مخفى نمى‌ماند 🔸اى حبّه، خداوند به تو و من از رشتۀ رگ گردن نزديكتر است. 🔸اى حبّه، هيچ چيز نمى‌تواند من و تو را از ديد خداوند پنهان بدارد. _ سپس فرمود: اى نوف، آيا خوابيده‌اى‌؟ _ نوف عرض كرد: خير، یا امير المؤمنين، خواب نیستم. امشب بسيار گريستم. 🔹حضرت فرمود:« اى نوف، اگر در اين شب از خوف خداوند-عزّ و جلّ‌- بسیار گریستی، فردا در پيشگاه خداوند-عزّ و جلّ‌-چشمانت روشن خواهد شد 🔹اى نوف، هيچ قطره‌اى از چشم انسان به خاطر ترس از عظمت خدا نمى‌ريزد، مگر اينكه درياهاى آتش جهنّم را خاموش مى‌سازد. 🔹اى نوف، منزلت هيچ‌كس نزد خدا از كسى كه از خوف او مى‌گريد و براى او دوست مى‌دارد و براى او دشمنى مى‌كند، بالاتر نيست 🔹اى نوف! هر كس براى خدا دوست بدارد كسى را بر دوستان خدا مقدّم ندارد و هر كس براى خدا دشمن بدارد به دشمنانش خيرى نرساند، و در اين صورت، حقايق ايمان را كامل كرده‌اید». 🔺سپس حضرت آن دو را پند و اندرز داد و موعظه نمود و در اواخر گفتارش فرمود: «پس از خداوند پروا کنید كه من شما را بيم دادم.» سپس در حال عبور مى‌فرمود: «خداوندا، اى كاش مى‌دانستم كه در حال غفلتهايم آيا از من روى گردانى، يا به من مى‌نگرى‌؟ و اى كاش مى‌دانستم كه در خواب طولانى و شكر و سپاس اندكم در برابر نعمتهايت، حالم چگونه است‌؟» حبّه مى‌گويد: به خدا سوگند، حضرت پيوسته بر اين حال بود، تا اينكه سپيده دم طلوع كرد. 📚فلاح السائل ج ۱، ص ۲۶۶ ☑️ @JAMI_Alahadith
شفا از خداوند است 🛑عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ نَبِيّاً مِنَ اَلْأَنْبِيَاءِ مَرِضَ فَقَالَ لاَ أَتَدَاوَى حَتَّى يَكُونَ اَلَّذِي أَمْرَضَنِي هُوَ اَلَّذِي يَشْفِينِي فَأَوْحَى اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لاَ أَشْفِيكَ حَتَّى تَتَدَاوَى فَإِنَّ اَلشِّفَاءَ مِنِّي وَ اَلدَّوَاءَ مِنِّي فَجَعَلَ يَتَدَاوَى فَأَتَى اَلشِّفَاءَ. 🔹از حضرت صادق علیه‌السّلام روایت شده که فرمود: پيامبرى از پيامبران بيمار شد. گفت: درمان نمى‌كنم تا همان كسى كه بيمارم كرده است ، خودش، درمانم كند. سپس خداوند عزّ و جلّ وحى فرستاد: «شفايت نمى‌دهم ، مگر درمان كنى ، چراكه شفا از من و دوا نيز از من است. پس شروع به مداوا كرد و شفا يافت» 📚مکارم الأخلاق ج ۱، ص ۳۶۲ ______________________________________ 🛑أَبِي رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ اَلْبَرْقِيِّ بِإِسْنَادِهِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: كَانَ يُسَمَّى اَلطَّبِيبُ اَلْمُعَالِجَ فَقَالَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ يَا رَبِّ مِمَّنِ اَلدَّاءُ قَالَ مِنِّي قَالَ مِمَّنِ اَلدَّوَاءُ قَالَ مِنِّي قَالَ فَمَا يَصْنَعُ اَلنَّاسُ بِالْمُعَالِجِ قَالَ يُطَيِّبُ بِذَلِكَ أَنْفُسَهُمْ فَسُمِّيَ اَلطَّبِيبَ لِذَلِكَ 🔸عبد اللّٰه برقى با اسنادش به طور مرفوعه از حضرت امام صادق عليه السّلام نقل كرده كه ایشان فرمودند: در گذشته، طبیب، «معالج» ناميده مى‌شد. در آن روزگاران، موسى بن عمران عليه‌السّلام پرسيد: پروردگارا! درد از كيست‌؟ _ فرمود: «از من» پرسيد: پس درمان از كيست‌؟ _ فرمود: «از من» پرسيد: پس مردم با معالج چه مى‌كنند؟ _فرمود: «او به اين كار ، دل آنان را خوش و خرسند مى‌سازد. پس از همين روى، او را طَبيب نام نهادند» 📚علل الشرایع ج ۲، ص ۵۲۵ ☑️ @JAMI_Alahadith