➖نامۀ #امام_حسین عليهالسلام به مردم كوفه از منزلگاه حاجِر در بطنُالرُّمَّه و شهادت فرستادۀ امام علیهالسلام
🔶حسين عليه السلام به سليمان بن صُرَد و مُسَيَّب بن نَجَبه و رِفاعة بن شَدّاد و گروهى از شيعيان كوفه، نامهاى نوشت و آن را به وسيلۀ قيس بن مُسهِر صَيداوى فرستاد.
قیس چون به كوفه نزديك شد، حُصَين بن نُمَير، گماردۀ عبيد اللّه بن زياد، جلو او را گرفت و خواست او را تفتيش كند، كه او نامه را بيرون آورد و پاره كرد و از بين برد. پس حُصَين، او را نزد ابن زياد برد.
چون جلوى او قرار گرفت،[ابن زياد] به او گفت:كيستى؟
گفت:من، مردى از پيروان امير مؤمنان، على بن ابى طالب، و فرزندش هستم.
گفت:چرا نامه را پاره كردى؟
گفت:براى آن كه ندانى در درون آن چيست.
گفت:نامه از سوى چه كسى و براى كه بود؟
گفت:از حسين بن على، به گروهى از مردم كوفه كه نامشان را نمىدانم.
ابن زياد، در خشم شد و گفت: به خدا از من جدا نمىشوى، مگر نام اين مردم را به من اطّلاع دهى، يا بالاى منبر مىروى و حسين و پدر و برادرش را نفرين مىكنى، وگرنه تكّهتكّهات مىكنم.
قيس گفت: نام مردم را كه به تو نخواهم گفت؛ امّا نفرين بر حسين و پدر و برادرش را انجام مىدهم.
🔷وى، بالاى منبر رفت و خدا را سپاس گزارد و ستايش خدا گفت و بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود فرستاد و درود بسيار، نثار على و فرزندانش-كه درود خدا بر آنان باد- كرد و سپس، عبيد اللّه بن زياد، پدرش و گردنكشان بنى اميّه را لعن كرد.سپس گفت: اى مردم! من، فرستادۀ حسين بن على به سوى شمايم و او را در فلان محل، پشت سر گذاشتم. پس به او پاسخ دهيد.
ابن زياد،از اين موضوع،آگاه شد.فرمان داد او را از فراز قصر، فرو افكنند و از همان جا او را پرتاب كردند و در گذشت.
خبر مرگ او به حسين عليه السلام رسيد. بر او گريست و فرمود:«بار خدايا ! براى ما و شیعیانمان، جايگاهى والا قرار بده و ما و ايشان را در محلّ رحمت خويش،گرد آور،كه تو بر هر چيز، توانايى».
📚الملهوف ص۱۳۵
☑️@JAMI_Alahadith
➖دعوت #امام_حسین علیهالسلام از زُهَير در منزلگاه زَرود
🔰گروهى از بنى فَزاره و بَجيله مىگويند: با زُهَير بن قَين،از مكّه برمىگشتيم و با حسين عليه السلام همسفر بوديم و همسفرى با او،بر ما بسيار ناگوار بود؛ زيرا زنانش همراه او بودند و هر گاه در جايى فرود مىآمد، از او فاصله میگرفتیم و در ناحيهاى ديگر، فرود مىآمديم. يك روز در جايى فرود آمد كه چارهاى نداشتيم، مگر اين كه با او فرود بياييم. مشغول خوردن غذا بوديم كه فرستادۀ حسين عليه السلام آمد و بر ما سلام كرد و سپس گفت: اى زُهَير بن قَين! اباعبد اللّه علیهالسلام، مرا فرستاده تا تو به نزدش بروى.
(از فرط تحیر) هر يك از ما، آنچه را در دست داشت، افكند و گويا پرنده بر روى سر ما بود. همسرش، دَيلَم دختر عمرو، به او گفت: سبحان اللّه! فرزند پيامبر خدا پيغام مىدهد و تو نزد او نمىروى؟! كاش مىرفتى و به سخنش گوش فرا مىدادى !
🔺زُهَير، نزد ايشان رفت و کمی نگذشت كه نويديافته، با چهرهاى درخشان آمد و دستور داد تا خيمه و بار و بنه و كالايش را برچينند و به سوى حسين عليه السلام ببرند و به همسرش گفت: تو را طلاق دادم؛ چون نمىخواهم جز بهرۀ نيكو، از من به تو برسد. تصمیم گرفتهام با حسين عليه السلام همراه باشم تا جانم را فدايش نمايم و با جان، از او پاسدارى كنم.
⬅️ سپس دارايىِ همسرش را به او پس داد و او را به برخى پسرعموهايش سپرد كه او را به خانوادهاش برسانند. همسرش به سوى او رفت و با او خداحافظى كرد و گريست و گفت: خدا برایت خیر خواست، از تو میخواهم که مرا نزد جدّ حسین علیهالسلام در قیامت یادکنی! سپس [زُهَير] به يارانش گفت: هر يك از شما دوست دارد همراهم بيايد، وگر نه اين، آخرین ديدار من با اوست.
📚الملهوف ص ۱۳۲
#محرم
☑️@JAMI_Alahadith
➖ماه #محرم
⚫️ امام رضا عليهالسّلام فرمود: همانا #محرم ماهى است كه مردم دورۀ جاهلى جنگ و خون ريزى در آن را حرام مىدانستند ولى ريختن خونهاى ما در آن ماه روا دانسته شد و حرمت ما در آن دريده شد و كودكان و زنان ما در آن اسير شدند و خيمههاى ما را آتش زدند و هر چه در آن بود غارت كردند و در كار ما رعايت هيچ حرمتى براى رسول خدا صورت نگرفت. همانا روز (شهادت) حسين ، پلكهاى چشم ما را مجروح و اشك ما را روان كرد و عزيز ما را خوار و زبون ساخت، و تا روز رستاخيز ما را دچار کرب و بلاء (اندوه و بلا) كرد
آرى، بايد بر كسى چون حسين گريهكنندگان گريه كنند، كه همانا گريستن بر او گناهان بزرگ را فرو مىريزد
⬅️ و سپس فرمود: چون هلال #محرم آشكار مىشد، پدرم هرگز متبسم و با لبخند ديده نمىشد و اندوه بر او غلبه مییافت تا روز دهم و چون روز دهم آن ماه فرا مىرسيد، آن روز روز غم و سوگ و گريستن او بود و میفرمود: همان روزى است كه #امام_حسين عليهالسّلام در آن کشته شد.
📚الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۱۲۸
☑️ @JAMI_Alahadith
➖ روز اول #محرم و یکی از اعمالی که توصیه شده روزه است
دَخَلْتُ عَلَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ اَلْمُحَرَّمِ فَقَالَ يَا اِبْنَ شَبِيبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ قُلْتُ لاَ فَقَالَ إِنَّ هَذَا اَلْيَوْمَ هُوَ اَلْيَوْمُ اَلَّذِي دَعَا فِيهِ زَكَرِيَّا عَلَيْهِ السَّلاَمُ رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ اَلدُّعٰاءِ فَاسْتَجَابَ اَللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ اَلْمَلاَئِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا وَ هُوَ قٰائِمٌ يُصَلِّي فِي اَلْمِحْرٰابِ أَنَّ اَللّٰهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيىٰ فَمَنْ صَامَ هَذَا اَلْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اِسْتَجَابَ اَللَّهُ لَهُ كَمَا اِسْتَجَابَ اَللَّهُ لِزَكَرِيَّا
🌑 ريّان بن شبيب گويد: در اوّلين روز #محرم بخدمت امام رضا عليه السّلام رسيدم، حضرت فرمودند:آيا روزه هستى؟
عرض كردم: خير
فرمود: امروز، روزى است كه زكريّا عليه السّلام پروردگارش (عز و جل) را خواند و گفت:« رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ اَلدُّعٰاءِ »(پروردگارا! فرزندى پاك به من مرحمت فرما، همانا تو دعاى بندگان را ميشنوى-آل عمران:۳۸) و خداوند دعاى او را مستجاب كرد و به فرشتگان دستور داد ندا کردند زکریا را که در محراب ایستاده بود که خدا تو را به یحیی بشارت میدهد
🔺پس هر كس اين روز را روزه بدارد و سپس دعا كند، خداوند همان طور كه دعاى زكريّا را مستجاب كرد، دعاى او را نيز مستجاب مىكند
📚الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۱۲۹
☑️ @JAMI_Alahadith
➖خبر شهادت #مسلم_بن_عقيل علیهالسلام
⚫️به نقل از عبد اللّه بن سليمان اسدى و مُنذِر بن مُشمَعِل اسدى: آمديم تا به حسين عليه السلام-كه درود خدا بر او باد-رسيديم. با او همراهى كرديم تا اين كه شب در ثعلبيّه فرود آمد. هنگامى كه فرود آمد، نزد او آمديم و بر وى سلام كرديم و پاسخ سلام ما را داد. به او گفتيم:رحمت خدا بر تو باد! ما خبرى داريم.اگر دوست دارى، آشكارا، و اگر دوست دارى،پنهانى آن را برايت نقل كنيم.
به ما و يارانش نگريست و فرمود:«از اينان، چيزى پنهان نيست».
به او گفتيم:سوارى را كه ديشب آمد،ديدى؟
فرمود:«بله ! مىخواستم از او بپرسم».
گفتيم: به خدا كه ما خبرش را از او گرفتيم و نياز به پرسش نيست. او مردى است همتيرۀ ما، صاحبنظر، راستگو و خردمند. او به ما خبر داد كه پس از شهادت مسلم و هانى، از كوفه بيرون آمده و آنان را ديده است كه در بازار از طرف پاهايشان،بر زمين كشيده مىشوند.
فرمود: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ». رحمت خدا بر آن دو باد!»و چند بار،اين جمله را بر زبان آورد.
به او گفتيم:تو را به خدا،جان خود و خانوادهات را درياب و از اين جا باز گرد؛ چرا كه در كوفه، يار و پيروى ندارى؛ بلكه مىترسيم بر ضدّ تو باشند.
او به فرزندان عقيل نگريست و فرمود:«نظرتان چيست؟مسلم،كشته شد!».
گفتند:به خدا برنمىگرديم تا انتقام بگيريم و يا آنچه را او چشيد،بچشيم.
حسين عليه السلام رو به ما كرد و فرمود: «پس از اينان،زندگى،خيرى ندارد».
ما دانستيم كه تصميم و نظر او،بر رفتن است.به او گفتيم:خدا برايت خير بخواهد!
فرمود:«رحمت خدا بر شما باد!».
يارانش به او گفتند:به خدا سوگند، تو مانند مسلم بن عقيل نيستى. اگر به كوفه وارد شوى، مردم به سوى تو مىشتابند.
ایشان سکوت کرد و در انتظار ماند، تا بامداد كه به جوانان و نوجوانانش چنين فرمود:«آب بسيار برداريد».آنان آب بسيار برداشتند و سپس حرکت کردند تا به (منزلگاه) زباله رسيدند.
📚الارشاد، ج۲ ص۷۳
☑️ @JAMI_Alahadith
➖رسيدن خبر شهادت عبد اللّه بن يَقطُر در منزلگاه زُباله
🔰حسين عليهالسلام حركت كرد تا به زباله رسيد. پس خبر شهادت عبد اللّه بن يَقْطُر به او رسيد.
پس نامهاى📜 بيرون آورد و بر مردم خواند: «به نام خداوند بخشندۀ مهربان. امّا بعد، گزارشى دردناك و ناگوار، رسيده است: كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبد اللّه بن يَقْطُر.
شيعيانما، ما را تنها و بىياور گذاشتهاند. پس هر كس از شما مىخواهد كه باز گردد،منعى نيست. باز گردد كه حقّى بر او نداريم»
⬅️ مردم، يكباره از پيرامون وى، پراكنده شدند و راه راست و چپ گرفتند و او ماند و يارانش كه از مدينه با وى همراه بودند،و نيز تعداد اندكى از آنان كه در طول مسير به او پيوسته بودند.
امام عليه السلام اين كار را از آن رو كرد كهمىدانست باديهنشينان ،به اين پندار، از پىِ او آمدهاند كه او به سوى شهرى مىرود كه مردمش به اطاعت وى، استوارند و نخواست با وى بيايند و ندانند كجا مىروند.
📚الارشاد ج۲ ص ۷۵
#امام_حسین علیهالسلام
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖رؤياى #امام_حسين عليه السلام در منزلگاه عَقَبه
🛑 به نقل از شهاب بن عبد ربّه، از امام صادق عليه السلام-: هنگامی که حسين بن على عليه السلام بر بالاى عَقَبة البَطْن رفت، به يارانش فرمود: «نمىبينم خودم را مگر كشته شده.»
اصحاب عرضه داشتند: اين چه سخنى است كه مىفرمائيد؟
فرمود: « خوابى است كه ديدهام».
گفتند:آن خواب،چيست؟
فرمود:« سگهايى را ديدم كه بر من حمله كردند و سختترينش، از سوى سگى سياه و سفيد بود (شاید اشاره به لک و پیس داشتن قاتل ایشان باشد)
📚کامل الزيارات ج ۱، ص ۷۵
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
🔘 هیچکس به پایِ شهدای کربلا نرسید و هیچکس دیگر هم نمیتواند برسد...
در روایتی إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
روزی اميرالمؤمنين على عليهالسّلام با جماعتى از مردم از شهر خارج شده تا به يك يا دو ميلى كربلاء و به قتلگاه شهداء رسيدند
سپس فرمودند:
قُبِضَ فِيهَا مِائَتَا نَبِيٍّ وَ مِائَتَا وَصِيٍّ وَ مِائَتَا سِبْطٍ كُلُّهُمْ شُهَدَاءُ بِأَتْبَاعِهِمْ
🔻در اين مكان دويست پيغمبر و دويست وصى پيغمبر و دويست سبط پيغمبر قبض روح شده كه تمام آنها شهيد هستند
⬅️ پس از اين كلام پاى مبارك را از رکاب بيرون آورده و در حالى كه سواره بودند آن مكان را طواف كرده و در حين طواف مىفرمودند:
مُنَاخُ رِكَابٍ وَ مَصَارِعُ اَلشُّهَدَاءِ لاَ يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لاَ يَلْحَقُهُمْ مَنْ أَتَى بَعْدَهُمْ .
▪️(اینجا) محل خواباندن مركبها و قتلگاه شهدایی خواهد بود که هیچ کس از پیشینیان از آنان سبقت نگرفته و کسی از آیندگان نیز به آنان نمیرسد.
📚 کامل الزيارات ج ۱، ص ۲۷۰
#محرم
#امام_حسين عليهالسلام
☑️ @JAMI_Alahadith
➖بسته شدن راه بر #امام_حسين عليهالسلام توسط حُرّ
🔰حسين عليهالسلام به راه ادامه داد تا به نزديك حرّ بن يزيد رسيد. ياران حسين عليهالسلام، چون سپاه را از دور ديدند، تكبير گفتند.
حسين عليه السلام به آنان فرمود:« تكبير براى چيست؟»
گفتند:درخت خرما ديدهايم.
يكى از ياران گفت: به خدا سوگند، در اين مكان، درخت خرما نبوده است. گمان مىكنم كه شما سرهاى اسبان و نوك نيزهها را ديدهايد.
حسين عليه السلام فرمود:«به خدا سوگند،من نيز چنين عقيدهاى دارم».
🔻به پيش رفتند تا حرّ بن يزيد و سپاهش به آنان برخوردند. او به حسين عليهالسلام گفت: من مأمورم كه هر كجا تو را ديدم،نگه دارم و بر تو سخت بگيرم و نگذارم كه از اين جا حركت كنى.
_حسين عليه السلام فرمود: «در اين صورت، با تو نبرد مىكنم. بپرهيز از اين كه با كشتن من، بدبخت شوى، مادرت به عزايت بنشيند!».
_حُر گفت :به خدا سوگند، اگر عربى جز تو- هر كس كه بود- در چنين شرايطى كه تو دارى، اين سخن را مىگفت، من نيز همين سخن را به مادرش مىگفتم؛ ولى به خدا سوگند، نمىتوانم نام مادر تو را جز به بهترين شيوه ببَرَم.
⬅️ حسين عليه السلام به حركت ادامه داد و حُر نيز همراه او مىرفت و از بازگشت امام عليه السلام به جايى كه از آن آمده بود، جلوگيرى مىنمود و امام عليه السلام نيز از ورود به كوفه،خوددارى مىكرد، تا اين كه در روستايى نزديك كوفه به نام اقساسِ مالك، فرود آمد. حُر، جريان را براى عبيد اللّه نوشت.
📚مقاتل الطالبین ص۱۱۱
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖بسته شدن راه بر #امام_حسين عليهالسلام توسط حُرّ
به نقل از عبد اللّه بن منصور، از امام صادق،از پدرش امام باقر، از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام-:
🔰حسين عليه السلام در منزلگاه رُهَيمه فرود آمد. عبيد اللّه بن زياد، حرّ بن يزيد را با هزار سوار، در پى او فرستاد.
حُر مىگويد: وقتى از خانهام بيرون آمدم تا به سوى حسين عليه السلام روانه شوم، سه بار ندا داده شدم كه: اى حُر! تو را به بهشت،مژده باد!» به اطراف خود نگريستم؛ امّا كسى را نديدم. با خود گفتم: مادر حُر،به عزايش بنشيند! براى نبرد با پسر پيامبر مىرود و بشارت بهشت به او داده مىشود!
🔻حُر به هنگام نماز ظهر، به حسين عليه السلام رسيد. حسين عليه السلام به فرزندش دستور داد تا اذان و اقامه گفت و حسين عليه السلام برخاست و به اتّفاق هر دو گروه،نماز گزارد. چون سلام نماز را گفت،حرّ بن يزيد،برخاست و گفت: درود و رحمت و بركات خداوند بر تو باد، اى پسر پيامبر!
حسين عليه السلام پاسخ گفت و پرسيد:«اى بندۀ خدا! كيستى؟».
گفت:حرّ بن يزيد هستم.
فرمود:«اى حر! با مايى،يا بر ضدّ ما؟».
حُر گفت: به خدا سوگند-اى پسر پيامبر-كه براى نبرد با شما فرستاده شدم؛ ولى به خدا پناه مىبرم كه از قبر بيرون آيم، در حالى كه سرافكنده باشم و دستانم به گردنم بسته شده باشد و بر صورت، بر آتش افكنده شوم. اى پسر پيامبر! كجا مىروى؟ به حرم جدّت باز گرد،كه [اگر باز نگردى،] كشته مىشوى.
⬅️ حسين عليه السلام فرمود: «مىروم و مرگ براى جوانمرد، ننگ نيست، آن گاه كه قصد خير كند و از روى مسلمانى بجنگند و براى مردانِ نيك، جانفشانى كند و از تباهى و گنهكاران، دورى گزيند.
اگر بميرم، پشيمان نخواهم شد و اگر زنده بمانم، سرزنش نمىشوم.
براى خوارىِ تو، همين بس كه ذليلانه از دنيا بروى».
📚الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۱۵۰
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖يارى خواستن از عبيد اللّه بن حُر
الأمالى،صدوق- به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق،از پدرش امام باقر،از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام:
⚫️ حسين عليه السلام حركت كرد تا به قُطقُطانه رسيد. به خيمهاى افراشته نظر افكند و فرمود: «اين خيمه،از آنِ كيست؟»
گفتند: از آنِ عبيد اللّه بن حُرّ جعفى.
حسين عليه السلام برايش پيغام فرستاد و فرمود: «اى مرد! تو گنهكار و خطاكارى. همانا خداوند عز و جل، تو را بِدان كيفر مىدهد، اگر به درگاه خداوند تبارک و تعالی توبه نكنى. اگر در اين لحظات، مرا يارى رسانى، جدّم در پيشگاه خداوند، شفيع تو خواهد بود».
عبيد اللّه بن حُر گفت: اى پسر پيامبر! اگر تو را يارى كنم، نخستين كشته خواهم بود؛ ولى اين اسبم را بگيريد. به خدا سوگند،هيچ گاه سوارش نشدم و دنبال چيزى نبودم، مگر اين كه بِدان دست يافتم و كسى مرا تعقيب نكرد،مگر آن كه نجات يافتم.پس آن را بگيريد.
⬅️ حسين عليهالسلام چهره از وى برگرداند و سپس فرمود: «ما را به تو و اسبت نيازى نيست «و هيچ گاه، گمراهان را ياور نمىگيرم» ؛ولى از اين جا برو. نه با ما باش و نه بر ضدّ ما؛ زيرا هر كس فرياد ما خاندان را بشنود و پاسخ نگويد، خداوند،او را با صورت در آتش دوزخ مىافكند».
📚 الأمالى،صدوق ص۲۱۹
#امام_حسين عليهالسلام
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖يارى خواستن امام عليهالسلام از عمرو بن قيس مَشرقى
🌑 به نقل از عمرو بن قيس مَشرقى: من و پسرعمويم در قصر (منزلگاه) بنى مُقاتل بر حسين عليه السلام وارد شديم و بر او سلام كرديم. پسرعمويم به وى گفت: اى ابا عبد اللّه! آنچه مىبينم، رنگ است، يا محاسنتان چنين است؟
_فرمود: «رنگ است. پيرى در بنى هاشم، زودرس است»
آن گاه به ما رو كرد و فرمود: «براى يارى من آمدهايد؟».
_گفتم: من مردى كهنسال، بدهكار و عيالوارم و در دستم، امانتهاى مردم است و نمىدانم چه مىشود و دوست ندارم كه امانتها از دست بروند.پسرعمويم نيز همين سخن را گفت.
⬅️ به ما فرمود: «پس برويد، تا فرياد ما را نشنويد و سياهىِ [كاروانِ] ما را نبينيد؛ چرا كه هر كسى فرياد ما را بشنود و سياهىِ ما را ببيند و به ما پاسخ ندهد و يارى نرساند، بر خداوند فرض است كه او را با صورت، در آتش افكند».
📚ثواب الأعمال ج ۱، ص ۲۵۹
#امام_حسین علیهالسلام
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith