🔘 هیچکس به پایِ شهدای کربلا نرسید و هیچکس دیگر هم نمیتواند برسد...
در روایتی إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
روزی اميرالمؤمنين على عليهالسّلام با جماعتى از مردم از شهر خارج شده تا به يك يا دو ميلى كربلاء و به قتلگاه شهداء رسيدند
سپس فرمودند:
قُبِضَ فِيهَا مِائَتَا نَبِيٍّ وَ مِائَتَا وَصِيٍّ وَ مِائَتَا سِبْطٍ كُلُّهُمْ شُهَدَاءُ بِأَتْبَاعِهِمْ
🔻در اين مكان دويست پيغمبر و دويست وصى پيغمبر و دويست سبط پيغمبر قبض روح شده كه تمام آنها شهيد هستند
⬅️ پس از اين كلام پاى مبارك را از رکاب بيرون آورده و در حالى كه سواره بودند آن مكان را طواف كرده و در حين طواف مىفرمودند:
مُنَاخُ رِكَابٍ وَ مَصَارِعُ اَلشُّهَدَاءِ لاَ يَسْبِقُهُمْ مَنْ كَانَ قَبْلَهُمْ وَ لاَ يَلْحَقُهُمْ مَنْ أَتَى بَعْدَهُمْ .
▪️(اینجا) محل خواباندن مركبها و قتلگاه شهدایی خواهد بود که هیچ کس از پیشینیان از آنان سبقت نگرفته و کسی از آیندگان نیز به آنان نمیرسد.
📚 کامل الزيارات ج ۱، ص ۲۷۰
#محرم
#امام_حسين عليهالسلام
☑️ @JAMI_Alahadith
➖بسته شدن راه بر #امام_حسين عليهالسلام توسط حُرّ
🔰حسين عليهالسلام به راه ادامه داد تا به نزديك حرّ بن يزيد رسيد. ياران حسين عليهالسلام، چون سپاه را از دور ديدند، تكبير گفتند.
حسين عليه السلام به آنان فرمود:« تكبير براى چيست؟»
گفتند:درخت خرما ديدهايم.
يكى از ياران گفت: به خدا سوگند، در اين مكان، درخت خرما نبوده است. گمان مىكنم كه شما سرهاى اسبان و نوك نيزهها را ديدهايد.
حسين عليه السلام فرمود:«به خدا سوگند،من نيز چنين عقيدهاى دارم».
🔻به پيش رفتند تا حرّ بن يزيد و سپاهش به آنان برخوردند. او به حسين عليهالسلام گفت: من مأمورم كه هر كجا تو را ديدم،نگه دارم و بر تو سخت بگيرم و نگذارم كه از اين جا حركت كنى.
_حسين عليه السلام فرمود: «در اين صورت، با تو نبرد مىكنم. بپرهيز از اين كه با كشتن من، بدبخت شوى، مادرت به عزايت بنشيند!».
_حُر گفت :به خدا سوگند، اگر عربى جز تو- هر كس كه بود- در چنين شرايطى كه تو دارى، اين سخن را مىگفت، من نيز همين سخن را به مادرش مىگفتم؛ ولى به خدا سوگند، نمىتوانم نام مادر تو را جز به بهترين شيوه ببَرَم.
⬅️ حسين عليه السلام به حركت ادامه داد و حُر نيز همراه او مىرفت و از بازگشت امام عليه السلام به جايى كه از آن آمده بود، جلوگيرى مىنمود و امام عليه السلام نيز از ورود به كوفه،خوددارى مىكرد، تا اين كه در روستايى نزديك كوفه به نام اقساسِ مالك، فرود آمد. حُر، جريان را براى عبيد اللّه نوشت.
📚مقاتل الطالبین ص۱۱۱
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖بسته شدن راه بر #امام_حسين عليهالسلام توسط حُرّ
به نقل از عبد اللّه بن منصور، از امام صادق،از پدرش امام باقر، از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام-:
🔰حسين عليه السلام در منزلگاه رُهَيمه فرود آمد. عبيد اللّه بن زياد، حرّ بن يزيد را با هزار سوار، در پى او فرستاد.
حُر مىگويد: وقتى از خانهام بيرون آمدم تا به سوى حسين عليه السلام روانه شوم، سه بار ندا داده شدم كه: اى حُر! تو را به بهشت،مژده باد!» به اطراف خود نگريستم؛ امّا كسى را نديدم. با خود گفتم: مادر حُر،به عزايش بنشيند! براى نبرد با پسر پيامبر مىرود و بشارت بهشت به او داده مىشود!
🔻حُر به هنگام نماز ظهر، به حسين عليه السلام رسيد. حسين عليه السلام به فرزندش دستور داد تا اذان و اقامه گفت و حسين عليه السلام برخاست و به اتّفاق هر دو گروه،نماز گزارد. چون سلام نماز را گفت،حرّ بن يزيد،برخاست و گفت: درود و رحمت و بركات خداوند بر تو باد، اى پسر پيامبر!
حسين عليه السلام پاسخ گفت و پرسيد:«اى بندۀ خدا! كيستى؟».
گفت:حرّ بن يزيد هستم.
فرمود:«اى حر! با مايى،يا بر ضدّ ما؟».
حُر گفت: به خدا سوگند-اى پسر پيامبر-كه براى نبرد با شما فرستاده شدم؛ ولى به خدا پناه مىبرم كه از قبر بيرون آيم، در حالى كه سرافكنده باشم و دستانم به گردنم بسته شده باشد و بر صورت، بر آتش افكنده شوم. اى پسر پيامبر! كجا مىروى؟ به حرم جدّت باز گرد،كه [اگر باز نگردى،] كشته مىشوى.
⬅️ حسين عليه السلام فرمود: «مىروم و مرگ براى جوانمرد، ننگ نيست، آن گاه كه قصد خير كند و از روى مسلمانى بجنگند و براى مردانِ نيك، جانفشانى كند و از تباهى و گنهكاران، دورى گزيند.
اگر بميرم، پشيمان نخواهم شد و اگر زنده بمانم، سرزنش نمىشوم.
براى خوارىِ تو، همين بس كه ذليلانه از دنيا بروى».
📚الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۱۵۰
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖يارى خواستن از عبيد اللّه بن حُر
الأمالى،صدوق- به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق،از پدرش امام باقر،از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام:
⚫️ حسين عليه السلام حركت كرد تا به قُطقُطانه رسيد. به خيمهاى افراشته نظر افكند و فرمود: «اين خيمه،از آنِ كيست؟»
گفتند: از آنِ عبيد اللّه بن حُرّ جعفى.
حسين عليه السلام برايش پيغام فرستاد و فرمود: «اى مرد! تو گنهكار و خطاكارى. همانا خداوند عز و جل، تو را بِدان كيفر مىدهد، اگر به درگاه خداوند تبارک و تعالی توبه نكنى. اگر در اين لحظات، مرا يارى رسانى، جدّم در پيشگاه خداوند، شفيع تو خواهد بود».
عبيد اللّه بن حُر گفت: اى پسر پيامبر! اگر تو را يارى كنم، نخستين كشته خواهم بود؛ ولى اين اسبم را بگيريد. به خدا سوگند،هيچ گاه سوارش نشدم و دنبال چيزى نبودم، مگر اين كه بِدان دست يافتم و كسى مرا تعقيب نكرد،مگر آن كه نجات يافتم.پس آن را بگيريد.
⬅️ حسين عليهالسلام چهره از وى برگرداند و سپس فرمود: «ما را به تو و اسبت نيازى نيست «و هيچ گاه، گمراهان را ياور نمىگيرم» ؛ولى از اين جا برو. نه با ما باش و نه بر ضدّ ما؛ زيرا هر كس فرياد ما خاندان را بشنود و پاسخ نگويد، خداوند،او را با صورت در آتش دوزخ مىافكند».
📚 الأمالى،صدوق ص۲۱۹
#امام_حسين عليهالسلام
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖يارى خواستن امام عليهالسلام از عمرو بن قيس مَشرقى
🌑 به نقل از عمرو بن قيس مَشرقى: من و پسرعمويم در قصر (منزلگاه) بنى مُقاتل بر حسين عليه السلام وارد شديم و بر او سلام كرديم. پسرعمويم به وى گفت: اى ابا عبد اللّه! آنچه مىبينم، رنگ است، يا محاسنتان چنين است؟
_فرمود: «رنگ است. پيرى در بنى هاشم، زودرس است»
آن گاه به ما رو كرد و فرمود: «براى يارى من آمدهايد؟».
_گفتم: من مردى كهنسال، بدهكار و عيالوارم و در دستم، امانتهاى مردم است و نمىدانم چه مىشود و دوست ندارم كه امانتها از دست بروند.پسرعمويم نيز همين سخن را گفت.
⬅️ به ما فرمود: «پس برويد، تا فرياد ما را نشنويد و سياهىِ [كاروانِ] ما را نبينيد؛ چرا كه هر كسى فرياد ما را بشنود و سياهىِ ما را ببيند و به ما پاسخ ندهد و يارى نرساند، بر خداوند فرض است كه او را با صورت، در آتش افكند».
📚ثواب الأعمال ج ۱، ص ۲۵۹
#امام_حسین علیهالسلام
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖رویای شهادت
به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق،از پدرش امام باقر،از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام:
🔻حسين عليه السلام حركت كرد تا در منزل عُذَيب فرود آمد و در آن جا خواب قَيلوله (خواب پيش از ظهر) كرد. سپس با گريه از خواب،بيدار شد. فرزندش به وى گفت: پدر! چرا گريه مىكنى؟
فرمود:«فرزندم! در اين ساعت، خواب، دروغ نيست. در خواب، كسى به من پيام داد كه:"با سرعت، حركت مىكنيد و مرگ، شما را به سمت بهشت مىبرد"».
📚الأمالی(صدوق) ص۲۱۸
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖نامۀ ابن زياد به حُر، جهت سختگيرى بر #امام_حسين علیهالسلام
🔸 حسين عليهالسلام حركت كرد تا به دو منزلىِ كوفه رسيد و در آن جا به حرّ بن يزيد با هزار سوار، برخورد كرد. حسين عليه السلام به وى فرمود: «با مايى، يا بر ضدّ ما؟»
حُر گفت: بر ضدّ تو، اى ابا عبد اللّه!
حسين عليه السلام فرمود: «هیچ نيرو و توانى، جز از جانب خداوند بزرگ نيست».
🔷سخنانى ميان آنها رد و بدل شد، تا اين كه حسين عليه السلام به او فرمود: «اگر شما بر خلاف نامههايتان و خلاف فرستادگانتان رفتار مىكنيد، من به همان جايى باز مىگردم كه از آن آمدهام»؛ ولى حُر و يارانش، از اين كار ممانعت كردند.
حُر گفت:نه؛ ليكن-اى پسر پيامبر- راهى انتخاب كن كه تو را به كوفه نبَرَد و به مدينه نرساند، تا نزد عبيد اللّه بن زياد، عذر داشته باشم كه به راهى ديگر رفتهاى. آن گاه حسين عليه السلام، راه سمت چپ را انتخاب كرد تا به عُذَيب الهِجانات رسيد.
سپس نامۀ عبيد اللّه بن زياد به حُر رسيد كه او را در كار حسين عليه السلام، سرزنش مىكرد و دستور سختگيرى بر او را مىداد. در اين هنگام، حُر و يارانش متعرّض آنان شدند و از حركتشان، جلوگيرى كردند.
🔸حسين عليه السلام به حُر فرمود:«مگر تو دستور ندادى كه راهمان را كج كنيم؟»
حُر گفت: چرا؛ ولى نامۀ امير عبيد اللّه بن زياد به دستم رسيده و مرا بر سختگيرى بر تو، دستور داده است و جاسوسى را بر من گماشته كه [حتماً] اين كار را انجام دهم.
📚الملهوف ص۱۳۷
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖چهار پاداش ویژهی خداوند متعال به #امام_حسین علیهالسلام
🛑عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ وَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ) يَقُولاَنِ: إِنَّ اَللَّهَ (تَعَالَى) عَوَّضَ اَلْحُسَيْنَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) مِنْ قَتْلِهِ أَنْ جَعَلَ اَلْإِمَامَةَ فِي ذُرِّيَّتِهِ، وَ اَلشِّفَاءَ فِي تُرْبَتِهِ، وَ إِجَابَةَ اَلدُّعَاءِ عِنْدَ قَبْرِهِ، وَ لاَ تُعَدُّ أَيَّامُ زَائِرِيهِ جَائِياً وَ رَاجِعاً مِنْ عُمُرِهِ
🔰از امام باقر و امام صادق عليهما السلام روايت شده است كه میفرمودند: « خداوند متعال در عوض شهادت حسين عليهالسلام (چهار ويژگي به آن حضرت عطا فرمود)
1⃣ امامت را در ذريهی او نهاد
2⃣ شفا را در تربتش قرار داد
3⃣ اجابت دعا را در نزد قبرش قرار داد
4⃣ و اینکه روزهايى كه زائرينش[براى زيارت] مىآيند و مىروند از عمرشان محسوب نمىگردد
📚الأمالي (للطوسی) ج ۱، ص ۳۱۷
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖فرود آمدن #امام_حسين علیهالسلام در كربلا
◾️کتاب الإرشاد: روز پنجشنبه، دوم محرّم [ سال ٦١ ] هجرى،امام حسين عليه السلام،در كربلا فرود آمد.
◾️کتاب المناقب ابن شهرآشوب: روز پنجشنبه، دوم محرّم سال ٦١ هجرى، امام حسين عليه السلام لشكرش را به سوى كربلا راندند. امام عليه السلام در آن جا فرود آمد و فرمود: «اين جا،جايگاه كَرْب (رنج) و بَلاست. اين جا، جايگاه مَركبها و بار و بُنۀ ماست و [ اين جا ] قتلگاه مردانمان و جاى ريخته شدن خونمان است».
◾️کتاب المحن: لشكر سوارهنظام [ عبيد اللّه ]، حسين عليه السلام را در وادى سِباع ديدند....سپس گفتند: اى فرزند دختر پيامبر خدا ! با ما حركت كن. پيوسته به او اميد [ توافق ] داشتند و گِرداگرد او، سواره حركت كردند تا در كربلا، فرود آمدند.
☑️ @JAMI_Alahadith
➖نامۀ #امام_حسین علیهالسلام به هاشميان
🔻به نقل از مُيَسِّر بن عبد العزيز، از امام باقر عليه السلام-: حسين بن على عليه السلام از كربلا به محمّد بن حنفيه نوشت: «به نام خداوند بخشندۀ مهربان.از حسين بن على،به محمّد بن على و خويشاوندان هاشمىاش.امّا بعد،گويى كه دنيا،هيچ گاه نبوده است و آخرت،هميشه هست.
والسّلام !»
📚کاملالزيارات ص۱۵۸
☑️ @JAMI_Alahadith
➖داستان بيرون آمدن عمر بن سعد ملعون براى نبرد با #امام_حسین علیهالسلام
🛑 ابن زياد، يارانش را گِرد آورد و گفت: اى مردم! چه كسى جنگيدن با حسين بن على عليه السلام را به عهده مىگيرد و [ در عوض ] من هم فرماندارىِ هر جايى را كه بخواهد،به او بدهم؟
هيچ كس به او پاسخى نداد. ابن زياد، به عمر بن سعد بن ابى وقّاص، توجّه كرد كه چند روز پيش، فرمان حكومت رى و دَستَبى را برايش صادر كرده و فرمان جنگ با ديلم را به او داده بود و قصد راه افتادن به سوى آن جا را داشت. چون چنين شد، به او رو كرد و گفت: مىخواهم كه به سوى جنگ با حسين بن على بروى،و چون ما از گرفتارىِ او آسوده شديم،به سوى فرماندارى خود مىروى،إن شاء اللّه !
عمر به او گفت: اى امير ! اگر مىتوانى كه مرا از جنگ با حسين بن على معاف دارى، معاف دار!
ابن زياد گفت: تو را معاف داشتم. فرمانى را كه [ براى حكومت ] برايت نوشته بوديم،به ما باز گردان و در خانهات بنشين تا كسى جز تو را روانه كنيم !
عمر به او گفت: امروز را به من، مهلت بده تا در كارم بينديشم.
ابن زياد گفت:به تو مهلت مىدهم.
عمر به خانهاش باز گشت و با برخى از برادران و افراد مورد اعتماد خود، به مشورت پرداخت.هيچ كدام،جز اين نگفتند كه: از خدا پروا كن و اين كار را مكن !
حمزه، خواهرزادهاش، نزد او آمد و گفت: اى دايى ! تو را به خدا سوگند مىدهم كه مبادا به سوى حسين بن على بروى كه خدايت را نافرمانى كرده،رَحِمت را قطع كردهاى ! تو را به سلطنت زمين،چه كار؟ از خدا، پروا كن كه مبادا روز قيامت،با خون حسين پسر فاطمه،بر خدا وارد شوى !
عمر،ساكت مانْد؛ امّا محبّت مُلك رى، در دلش بود.بامداد،به سوى ابن زياد رفت و بر او وارد شد.ابن زياد گفت:چه تصميمى گرفتى،اى عمر؟
گفت: اى امير! تو اين فرماندارى را به من سپرده و اين پيمان نامه را برايم نوشتهاى و مردم، [ خبر ] آن را شنيدهاند.در شهر كوفه،بزرگانى هستند [ كه به جنگ حسين بروند ]. سپس،آنها را شِمُرد.
عبيد اللّه بن زياد،به او گفت: من،بزرگان كوفه را از تو بهتر مىشناسم و از تو،جز اين نمىخواهم كه اين گِره را بگشايى و از محبوبان و نزديكان من بشوى؛وگر نه،فرمان ما را باز گردان و در خانهات بنشين كه ما تو را مجبور نمىكنيم !
عمر،ساكت مانْد. ابن زياد به او گفت: اى پسر سعد! به خدا سوگند، اگر به سوى حسين حركت نكنى و نبرد با او را بر عهده نگيرى و آنچه او را ناراحت مىكند،براى ما نياورى،گردنت را مىزنم و اموالت را تاراج مىكنم.
عمر گفت: فردا، به يارى خدا، به سوى او حركت مىكنم.
ابن زياد،به او پاداش خوبى داد و به او انعام و عطاى فراوان داد و صِله بخشيد و چهار هزار سوار را همراهش كرد و به او گفت: حركت كن تا بر حسين بن على ،فرود آيى.
📚الفتوح ج۵ ص ۸۵
☑️ @JAMI_Alahadith
➖تلاشهاى ابن زياد لعنتاللهعليه براى حركت دادن لشكر به سوى كربلا
به نقل از عبد اللّه بن منصور،از امام صادق،از پدرش امام باقر،از جدّش امام زين العابدين عليهم السلام
⬅️ عبيد اللّه بن زياد، با لشكرش آمد تا در نُخَيله چادر زد و مردى به نام عمر بن سعد را با چهار هزار سوار به سوى حسين عليه السلام،روانه كرد.
عبد اللّه بن حُصَين تَميمى، با هزار سوار
و در پىِ او شَبَث بن رِبعى با هزار سوار
و نيز محمّد بن اشعث بن قيس كِنْدى نيز با هزار سوار آمدند
و عبيد اللّه،عمر بن سعد را فرمانده همۀ آنان نمود و به آنان فرمان داد تا گوش به فرمان و مطيع او باشند.
📚الأمالی (صدوق) ص ۲۱۹
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith