eitaa logo
احادیث اهل البیت علیهم‌السّلام
5.3هزار دنبال‌کننده
38 عکس
5 ویدیو
0 فایل
 إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ "اَلثَّقَلَيْنِ" مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي "كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي" وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ   ارتباط با خادم کانال: @skhorasani1424
مشاهده در ایتا
دانلود
نوری که از سر مبارک علیه‌السّلام تا آسمان بالا می‌رفت.. 🔻وَ عَنْ بَدَلٍ مَوْلاَةِ أَبِي مُحَمَّدٍ قَالَ: رَأَيْتُ عِنْدَ رَأْسِ أَبِي مُحَمَّدٍ نُوراً سَاطِعاً إِلَى اَلسَّمَاءِ وَ هُوَ نَائِمٌ 🔰«بَدل» غلام امام حسن عسکری علیه‌السلام می‌گوید: زمانی که امام علیه‌السلام در خواب بودند، می‌دیدم که نوری از سر مبارکش به جانب آسمان بالا می‌رود. 📚کشف الغمّة ج۲ ص۴۲۶ ☑️ @JAMI_Alahadith
چرا از دیدار ما غافلی؟ 💠محمد بن علی بن ابراهيم بن موسي بن جعفر گويد: کار ما سخت و دشوار گردید. _پدرم به من گفت: ما را نزد اين مرد يعنى ابا محمد ( عليه‌السّلام) ببر زیرا كه معروف به سخاوت است. _گفتم: او را مى‌شناسى‌؟ _گفت: نه او را مى‌شناسم و نه تاكنون او را ديده‌ام رهسپار منزل ایشان شديم _ پدرم ميان راه به من گفت: چقدر نيازمنديم كه پانصد درهم به ما ببخشد!! ۲۰۰ درهم براى لباس، ۲۰۰ درهم براى بدهی و ۱۰۰ درهم براى مخارج ديگر(هزینه‌ي زندگی) _ من هم با خود گفتم: كاش به‌من هم ۳۰۰ درهم بدهد كه با ۱۰۰ درهمش الاغى بخرم و ۱۰۰ درهمش براى خرجى و ۱۰۰ ديگرش براى لباس باشد تا به‌كوهستان (همدان و اطرافش) بروم 🔺چون به در خانه‌‌‌ی(حضرت) رسيديم، غلامشان نزد ما بيرون آمد و گفت: على بن ابراهيم و محمد پسرش وارد شوند و هنگامی که نزدشان رفتيم و سلام داديم، _به پدرم گفت: اى على، براى چه تاكنون از ما جدا بودى‌؟ _پدرم عرض کرد: اى آقاى من، خجالت کشیدم با این وضع به ملاقات شما بیایم ⬅️ چون از نزد حضرت بيرون رفتيم، غلامش نزد ما آمد و به‌پدرم كيسه‌ی پولى داد و گفت: اين ۵۰۰ درهم است كه ۲۰۰ آن براى لباس و ۲۰۰ آن براى بدهى و ۱۰۰ آن براى خرجيت باشد و كيسه‌‌اى به‌من داد و گفت: اين ۳۰۰ درهم است، ۱۰۰ درهمش را براى خريد الاغ و ۱۰۰ درهمش را براى پوشاك و ۱۰۰ درهمش را براى مخارجت قرار بده و به‌كوهستان نرو، بلكه به سوراء برو. (سوراء شهرى در اطراف حله و محلى در بغداد است) گويد: او به سورا رفت و آنجا زن گرفت و امروز درآمدش هزار دينار است و با وجود اين، واقفى مذهب است (يعنى هفت امامى است و عقيده دارد موسى بن جعفر عليه السلام نمرده و او امام قائم است) محمد بن ابراهيم كُردى كه راوى اين روايت است مى‌گويد: به او گفتم: واى بر تو! مگر دليلى روشن‌تر از اين ميخواهى‌؟!! (كه امام يازدهم از دل تو آگاه باشد و به‌مقدار احتياجت به‌تو كمك كند!) او گفت: اين امريست كه بدان عادت كرده‌ايم (يعنى كيش و مذهب خانوادگى ماست). 📚الکافي ج ۱، ص ۵۰۶ علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
شرح گوشه‌ای از جمال دلربا و‌ پُر نور حضرت أبالمهدی، علیهماالسّلام ... 🟢به نقل از کتاب مشارق الأنوار الیقین، ابوالحسن کرخی گوید: پدر من در کرخ، بَزّاز بود. مرا با مقداری پارچه به سامرا فرستاد. همین که وارد سامرا شدم، غلامی مرا با نام خود و پدرم صدا زد و گفت: پیش مولایت بیا! _گفتم: مولای من کیست؟ _ گفت: بر پیغام‌آور جز رساندن پیام چیز دیگری نیست( من پیغام آورم، هر چه به من گفته‌اند، می‌گویم) 🔹ابوالحسن کرخی گوید: من از پی او رفتم. مرا به درب خانه‌ای بُرد که یقین کردم آنجا بهشت است. وَ إِذَا رَجُلٌ جَالِسٌ عَلَی بِسَاطٍ أَخْضَرَ وَ نُورُ جَمَالِهِ یَغْشَی الْأَبْصَارَ 🔻 ناگاه دیدم مردی روی فرش سبزی نشسته و نور جمالش چشم‌ها را خیره می‌کند! به من فرمود: در میان پارچه‌هایی که آورده‌ای دو چادر است که یکی را در فلان قسمت گذاشته‌ای و دیگری در جامه‌دان فلان است. در میان هر کدام کاغذی است که قیمت خرید و سود آن نوشته شده، قیمت یکی بیست و سه دینار و سود آن دو دینار و قیمت دیگری سیزده دینار و سود آن مانند اولی است. برو هر دو را بیاور. ابوالحسن کرخی گوید: برگشتم و هر دو را آورده، مقابل آقا گذاشتم. فرمود: بنشین! فَجَلَسْتُ لَا أَسْتَطِیعُ النَّظَرَ إِلَیْهِ إِجْلَالًا لِهَیْبَتِهِ 🔻نشستم اما از جلالت و هیبت، نمی‌توانستم به آن آقا نگاه کنم. 🔹دست مبارکش را به زیر فرش برد و با اینکه آنجا چیزی نبود، یک مشت برداشت‌ و فرمود: این پول دو چادر تو با سودش است؛ خارج شدم. بیرون که آمدم شمردم، دیدم خرید و سود همان طوری است که پدرم نوشته بود؛ بدون کم و زیاد!! 📚بحار الأنوار ج ۵۰، ص ۳۱۴ ☑️ @JAMI_Alahadith
به فدای آقایی که از «تشنگی» نوکرانش هم با خبر است ... شخصی به نام «ابوالعباس» گوید: خدمت علیه‌السّلام بودم که تشنه شدم ولی نخواستم به واسطه تقاضای آب از فرمایش آن حضرت‌ محروم شوم و بر تشنگی صبر کردم. إمام علیه‌السلام مشغول صحبت بود؛ اما سخن خود را قطع کرده و فرمود: یَا غُلَامُ إسْقِ أَبَا الْعَبَّاسِ مَاءً 🔺ای‌غلام! به ابو العباس آب بده. 📚المناقب،ج۴ ص۴۳۹ ☑️ @JAMI_Alahadith
خجالت نکش! از ما هر چه میخواهی، بخواه! که به مقصودت میرسی ان‌شاءالله ... ⬅️محمد بن ابی عبدالله از اسحاق و اسحاق از اباهاشم جعفری روایت کرده که می‌گوید: شَکَوْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه‌السلام ضِیقَ الْحَبْسِ وَ کَتَلَ الْقَیْدِ 🔻به ابا محمد ( علیه‌السّلام) از سختی زندان و فشار غل و زنجیر شکایت کردم! 📜 آن حضرت در جواب من نوشت: أَنْتَ تُصَلِّی الْیَوْمَ الظُّهْرَ فِی مَنْزِلِکَ 🔻تو نماز ظهر را امروز در منزل خود خواهی خواند! همانگونه که امام علیه‌السّلام فرموده بود، موقع ظهر مرا از زندان خارج نمودند و نماز ظهر را در منزل خود خواندم. در تنگى معيشت بودم و مى‌خواستم در نامۀ خود چند درهم از آن حضرت بخواهم، خجالت کشیدم وقتی به منزل رسیدم، امام علیه السّلام برایم صد دینار💰 فرستاد و در نامه نوشته بود: إِذَا کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَلَا تَسْتَحْیِ وَ لَا تَحْتَشِمْ وَ اطْلُبْهَا فَإِنَّکَ تَرَی مَا تُحِبُّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. 🔻هر گاه احتیاجی داشتی خجالت نکش و ملاحظه مكن. درخواست خود را از ما طلب کن! زیرا آنچه را که دوست داری خواهی دید( به تو داده خواهد شد) ان شاءالله 📚الکافی ج ۱ ص ۵۰۸ علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
علیه‌السّلام، چراغ اهل بهشت 🌕 در روایتی وقتی که رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌وآله اوصیاء بعد از خود و مقامات آنان در آخرت را بیان می‌فرمودند، در اوصاف امام حسن عسکری علیه‌السّلام فرمودند: ... وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ سِرَاجُ أَهْلِ الْجَنَّةِ یَسْتَضِیئُونَ بِهِ حسن بن علی (العسکری)، چراغ بهشتیان است که از (نور) او روشنایی می‌گیرند 📚المناقب، ابن شهرآشوب، ج۱ ص۲۹۲ ☑️ @JAMI_Alahadith
🛑مُحَمَّدُ بْنُ عَيَّاشٍ قَالَ: تَذَاكَرْنَا آيَاتِ اَلْإِمَامِ فَقَالَ نَاصِبِيٌّ إِنْ أَجَابَ عَنْ كِتَابٍ بِلاَ مِدَادٍ عَلِمْتُ أَنَّهُ حَقٌّ فَكَتَبْنَا مَسَائِلَ وَ كَتَبَ اَلرَّجُلُ بِلاَ مِدَادٍ عَلَى وَرَقٍ وَ جَعَلَ فِي اَلْكُتُبِ وَ بَعَثْنَا إِلَيْهِ فَأَجَابَ عَنْ مَسَائِلِنَا وَ كَتَبَ عَلَى وَرَقِهِ اِسْمَهُ وَ اِسْمَ أَبَوَيْهِ فَدَهِشَ اَلرَّجُلُ فَلَمَّا أَفَاقَ اِعْتَقَدَ اَلْحَقَّ . 🔶محمد بن عیاش می‌گوید: ما چند نفر كنار هم در مورد آیات امام( مقامات علمي و گزارش هاي غيبی عليه السّلام) صحبت می‌کردیم يكي از ناصبي ها (گفتار ما را به مسخره گرفت و گفت: من بدون مركب و رنگ مداد نوشته ای را برای آن حضرت مي نويسم) اگر او پاسخ مسائل من در آن نوشته را داد، حقانیّت او را می‌پذیرم او مسائل خود را بدون مرکب‌ روي برگه اي نوشت، ما نيز مسائل خود را در نامه هايي نوشتيم و به محضر آن حضرت روانه كرديم. امام حسن عسكري عليه السلام پاسخ مسائل همه‌ی ما را در جواب نامه اش داد و در برگه ي مربوط به ناصبی، علاوه بر پاسخ به مسائل او، نام او و نام پدر او را نوشته بود. (وقتي كه آن فرد ناصبي، جواب نامه اش را ديد، از تعجب حيرت زده شد، به طوري كه) از هوش رفت و پس از به هوش آمدن، به حق اعتقاد پیدا کرد( وشیعه شد) 📚بحار الأنوار ج ۵۰، ص ۲۸۸ ☑️ @JAMI_Alahadith
زمین چشم تماشا شد امام عسکری آمد بهشت آرزوها شد امام عسکری آمد هوای سامره گلپوش از عطر نفسهایش گل ایمان شکوفا شد امام عسکری آمد سروش هاتف غیبی بشارت داد «هادی» را گره از کار دل وا شد امام عسکری آمد حسن خویَش حسن رویش حسن بویش تمام حُسن پیدا شد امام عسکری آمد چنان پیچید در صبح ازل گلبوی لبخندش که عقل از شوق،شیدا شد امام عسکری آمد صفا دارد سرور اهل دل در عالم معنا بساط سور بر پا شد امام عسکری آمد تجلی کرد در برق نگاهش هیبت حیدر طلوع مهر زهرا شد امام عسکری آمد صدای پای او در کوچه باغ زندگی پیچید حضورش عالم آرا شد امام عسکری آمد 🌺میلاد سراسر نور ابالمهدی، حضرت علیهماالسلام مبارک باد علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
🛑در روایتی على بن عاصم كوفى گوید: خدمت آقایم علیه‌السّلام رسيدم و به ایشان سلام كردم، آن حضرت سلام مرا جواب داد و فرمود:خوش آمدى اى پسر عاصم، بنشين، گوارايت باد اى پسر عاصم آيا مى دانى زير قدمهاى تو چيست؟ 🔹عرض كردم: مولاى من! زير قدم خود فرشى را می‌بینم كه گسترده‌اند، خداوند صاحب آن را گرامى بدارد. امام عليه السلام به من فرمود: اى پسر عاصم، بدان كه تو اكنون بر فرشى قدم نهاده اى كه بسيارى از پيامبران و رسولان الهى بر آن نشسته‌اند. 🔻عرض كردم: اى سرور من، كاش تا زمانى كه در دنيا هستم هرگز از شما جدا نشوم(همواره در خدمت شما باشم) سپس با خود گفتم: كاش چشم بينائى داشتم و این فرش را مشاهده مى كردم. 🔹پس امام عليه السلام آنچه را که در ضمیر و باطن من بود دانست و به من فرمود: نزديك بيا، وقتى نزديك رفتم دست مبارك خود را بر ديدگان من كشيد و به اذن خداوند بينا گشتم. 🔻سپس فرمود: اين، جاىِ پاى پدر ما حضرت آدم است، و اين جاى پاى هابيل است، و جاى پاى شيث، ادریس، هود، صالح، لقمان، ابراهيم، لوط، شعيب، موسى، داود، سليمان، خضر، دانيال، ذى القرنين، عدنان، عبدالمطلب، عبداللَّه، عبد مناف (سلام‌الله عليهم اجمعین) و اين، جاى پاى جدم رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله و اين جاى پاى جدم اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام است. 🔻علىّ بن عاصم گويد: فَأَهْوَیْتُ عَلَی الْأَقْدَامِ کُلِّهَا فَقَبَّلْتُهَا وَ قَبَّلْتُ یَدَ الْإِمَامِ 👈 خود را بر آن جاى قدم‌ها افكندم و آنها را بوسيدم و سپس دست مبارك امام عليه‌السّلام را بوسيدم. سپس عرض کردم: من از اينكه شما را با دست يارى كنم ضعيف و ناتوانم و جز اظهار دوستى و ولايت نسبت به شما و بيزارى از دشمنان شما و لعنت كردن آنها در تنهائى قدرت ندارم، حال من چگونه خواهد بود اى سرور من؟ 🔹امام عليه السلام فرمود: پدرم از جدّم، و او از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم نقل كرد كه آن حضرت فرمود: مَنْ ضَعُفَ عَلَی نُصْرَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ لَعَنَ فِی خَلَوَاتِهِ أَعْدَاءَنَا بَلَّغَ اللَّهُ صَوْتَهُ إِلَی جَمِیعِ الْمَلَائِکَةِ 🔻كسى كه از يارى ما اهل بيت عاجز باشد و دشمنان ما را در تنهائى‌ها لعنت كند، خداوند صداى او را به تمام فرشتگان برساند، فَکُلَّمَا لَعَنَ أَحَدُکُمْ أَعْدَاءَنَا صَاعَدَتْهُ الْمَلَائِکَةُ وَ لَعَنُوا مَنْ لَا یَلْعَنُهُمْ 🔻 پس هرگاه کسی از شما دشمنان ما را لعن كند فرشتگان آن را بالا برند و كسى كه آنها را لعنت نكند لعنت کنند و هر گاه صداى او به فرشتگان رسد براى او طلب آمرزش كنند و بر او درود فرستند و گويند: خداوندا! بر روح اين بنده ات كه در راه يارى دوستان تو تلاش كرد درود فرست، و اگر توانائى زيادترى داشت و بيشتر مى توانست يارى كند حتماً يارى مى‌كرد. در اين هنگام از طرف پروردگار ندايى رسد كه: اى فرشتگان من دعاى شما را درباره بنده‌ام اجابت كردم و صداى شما را شنيدم و بر روح او به‌همراه ارواح بندگان صالح ديگر درود فرستادم، و او را از برگزيدگان نيكو قرار دادم. 📚بحارالأنوار، ج۵۰ ص۳۱۶ ☑️ @JAMI_Alahadith
اهل معروف کسانی هستند که.... 🛑وَ مِنْهَا: مَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ سَمِعْتُهُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ يَقُولُ : إِنَّ فِي اَلْجَنَّةِ لَبَاباً يُقَالُ لَهُ اَلْمَعْرُوفُ لاَ يَدْخُلُهُ إِلاَّ أَهْلُ اَلْمَعْرُوفِ فَحَمِدْتُ اَللَّهَ فِي نَفْسِي وَ فَرِحْتُ بِمَا أَتَكَلَّفُ مِنْ حَوَائِجِ اَلنَّاسِ فَنَظَرَ إِلَيَّ وَ قَالَ نَعَمْ فَدُمْ عَلَى مَا أَنْتَ عَلَيْهِ فَإِنَّ أَهْلَ اَلْمَعْرُوفِ فِي دُنْيَاهُمْ هُمْ أَهْلُ اَلْمَعْرُوفِ فِي أُخْرَاهُمْ جَعَلَكَ اَللَّهُ مِنْهُمْ . 🔰ابو هاشم مى‌گويد: و از علیه‌السّلام شنيدم كه فرمود: در بهشت درى است كه به آن «معروف» گفته مى‌شود و تنها «اهل معروف» از آن در وارد مى‌شوند. من در قلب خود، حمد و ثناى خدا را نموده و شاد شدم از اينكه در شمار كسانى هستم كه خودم را در برآورده كردن نيازهاى مردم، به زحمت مى‌اندازم. ⬅️ حضرت رو به من نموده و فرمود: بله. بر آنچه هستى ادامه بده؛ چون اهل معروف در دنيا، در آخرت هم اهل معروف هستند. خدا تو را از آنان قرار دهد 📚الخرائج و الجرائح ج ۲، ص ۶۸۹ ☑️ @JAMI_Alahadith
فرزند، بازوی پدر 🟢عيسى بن صبيح مى‏گويد: عليه‌السّلام در زندان بر ما وارد شد و من ایشان را مى‏شناختم. به من فرمود: تو 65 سال و يك ماه و دو روز، عمر دارى. من كتاب دعايى داشتم كه تاريخ تولدم در آن نوشته شده بود، وقتى به‌كتاب دعا مراجعه كردم ديدم همان طورى است كه امام فرموده. _سپس حضرت از من پرسيد: آيا صاحب فرزندى شده ‏اى؟ _گفتم: خیر _حضرت، دعا كرد و فرمود: بار خدایا! به او فرزندی عطا کن که بازوی (توانایی) برای وی باشد؛ چراکه فرزند چه خوب بازویی است! سپس حضرت این شعر را خواندند: مَنْ کَانَ ذَا عَضُدٍ یُدْرِکْ ظُلَامَتَه إِنَّ الذَّلِیلَ الَّذِی لَیْسَتْ لَهُ عَضُدٌ  هر کس که بازویى (فرزندى) دارد، (آنچه را با ستم از او باز گرفته اند) فرزندش آن را مى‌ستاند. ذلیل کسى است که بازویی نداشته باشد _گفتم: آيا شما هم فرزندى داريد؟ _فرمود: آری سوگند به خدا، به زودی برایم فرزندی خواهد بود كه زمين را پر از عدل و داد خواهد کرد ولى اکنون نه( متولد نشده) 🔻و باز به شعر ديگر تمثّل كرد و چنين فرمود: لَعَلَّكَ يَوْماً أَنْ تَرَانِي كَأَنَّمَا بَنِيَّ حَوَالَيَّ اَلْأُسُودُ اَللَّوَابِدُ فَإِنَّ تَمِيماً قَبْلَ أَنْ يَلِدَ اَلْحَصَى أَقَامَ زَمَاناً وَ هُوَ فِي اَلنَّاسِ وَاحِدٌ شاید که روزی فرارسد تو ببینی که فرزندانم همچون شیرانی در کنارم نشسته اند.پس به راستی تمیم پیش از آن که فرزندان زیادی را به دنیا آورد روزگاری دراز در میان مردم تنها بود 📚الخرائج و الجرائح ج ۱، ص ۴۷۸ ☑️ @JAMI_Alahadith
شرورترین زندان‌بان‌ها، با نگاه‌ علیه‌السّلام، بدن‌شان به لرزه می‌افتاد... 🌕محمد بن اسماعیل می‌گوید: عده‌ای از بنی عباس بر «صالح بن وصیف» زندانبان آن حضرت (زمانی که إمام علیه‌السلام در زندان او به سر می‌برد) وارد شدند، و به او گفتند:بر حسن بن علی سخت بگیر. مبادا او را راحت بگذاری! _صالح بن وصیف گفت: چه كنم با او؟! من دو مرد از بدترين كسانى كه دسترسى داشتم بر او گماشتم، ليكن آن‌دو اكنون از لحاظ‍‌ عبادت و نماز و روزه گرفتن( و نيكوكارى) به درجۀ بسيار بزرگى رسيدند در این موقع دستور داد، آن دو نگهبان بیایند. به آن دو گفت: واى بر شما! در مورد اين مرد چه مى‌گوييد؟ _ آن دو گفتند: چه می‌توانیم بگوییم درباره‌ی شخصی که روزها روزه است و تمام شب را به عبادت می‌گذراند؟! حرف نمی‌زند و جز عبادت به کار دیگری مشغول نیست. فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْنَا ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُنَا وَ دَاخَلَنَا مَا لَا نَمْلِکُهُ مِنْ أَنْفُسِنَا 🔻هر وقت به ما نگاه می‌کند، لرزه بر اندام ما می‌افتد و حالتی به ما دست می‌دهد که دیگر نمی‌توانیم خودمان را نگه داریم. بنی عباس این حرف را که شنیدند، مأیوس و خجالت زده خارج شدند. 📚روضة الواعظین ج ۱، ص ۲۴۸ علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith