➖خبر دادن شهادت امام حسین به حضرت فاطمه علیهماالسّلام
▪️به نقل از حسن بن زيد، از امام صادق، از پدرش عليهما السلام، از امّ سلمه : رسول خدا صلّىاللهعليهوآله، فاطمه عليهاالسّلام را از كشته شدن حسين عليه السلام باخبر كرد. فاطمه عليهاالسّلام گريست. پيامبر فرمود: «اى فاطمه! صبر كن و تسليم باش».
_فرمود: صبر كردم و تسليم گشتم، اى پيامبر خدا! كشتن او كجا اتّفاق مىافتد؟
_فرمود: در سرزمينى به نام كربلا و در دوری و غربت از اهل و عشيره كشته مىشود و -اى فاطمه- گروهى او را زيارت مىكنند
📚فضل زيارة الحسين علیهالسلام، ص۳۴
#امام_حسین
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖ وداع امام حسین علیهالسلام از مدینه و حرکت به سمت مکه
🏴از امام سجاد علیهالسّلام نقل است که فرمود: هنگامی که شب فرا رسید، [#امام_حسين عليه السلام] براى وداع با قبر رسول خدا صلّىاللَّهعليهوآله به مسجدالنّبى رفت. چون نزديك قبر شد، نورى از داخل درخشيد و وى به جاى خود باز گشت.
چون دومين شب رسيد، به مسجد رفت تا با قبر، وداع كند. به نماز ايستاد و نماز را طولانى كرد. در حال سجده، خواب سبکی او را گرفت. [پيامبر صلّىاللَّهعليهوآله نزد او آمد] حسين عليهالسّلام را به آغوش گرفت و او را به سينه چسبانيد و چشمانش را بوسید و مىفرمود: «پدرم به فدايت! گویا مىبينم كه در ميان گروهى از اين امّت، در خون خود غلتيدهاى، در حالى كه اميد شفاعت مرا نيز دارند! آنان را نزد خداوند، بهره و نصيبى نيست. فرزندم! تو نزد پدر و مادر و برادرت مىآيى-و آنان مشتاق تواند- و براى تو در بهشت، درجاتى است كه جز با شهادت، بِدان دست نمىيابى»
🔺حسين عليهالسّلام درحالىكه چشمان گريانى داشت، از خواب بلند شد و نزد خانوادهاش بازگشت و خواب خويش را بازگفت و سپس وداع كرد. خواهران و دختران و برادرزاده خود قاسم بن حسن عليه السّلام را بر محمل سوار كرد و همراه با بيست و يك تن از ياران و خاندان خود از مدينه بيرون آمد
📚الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۱۵۰
#امام_حسین
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖خروج از مکه به کوفه
🌑 محمّد بن داوود قمى، با سند خود، از امام صادق عليه السلام نقل میکند که فرمود: محمّد بن حنفيّه، در آن شبى كه #امام_حسين عليهالسلام در بامداد آن، میخواست از مکه خارج شود ،نزد او آمد و گفت: برادرم! مردم كوفه، كسانىاند كه نيرنگشان را دربارهی پدر و برادرت مىشناسى. بيم دارم كه حالِ تو، همچون حال آنان باشد. پس در مكّه اقامت كن؛ چرا كه تو، گرامىترينِ مردمان حرم و والاترينِ آنهايى.
_امام فرمود:«برادرم! بيم آن دارم كه يزيد بن معاويه، در حرم(امن الهی) مرا بکشد و من، كسى باشم كه با [ريخته شدن خون] او، حرمت این بیت، شكسته شود».
_ابن حنفيّه گفت: اگر از آن مىترسى، به يَمَن يا برخى از مناطق خشك برو، كه در آن جا محفوظترى و كسى نمىتواند بر تو دست يابد.
_ امام فرمود:«در آنچه گفتى، مىنگرم».
⬅️ هنگامی که سحر فرا رسيد، حسين عليهالسّلام كوچ كرد. خبر به محمّد بن حنفيّه رسيد. نزد او آمد و لگام شترش را كه بر آن سوار بود، گرفت و گفت: اى برادرم! مگر به من وعده درنگ در درخواستم را ندادى؟
_فرمود:«چرا»
_گفت:پس چرا در رفتن، شتاب مىكنى؟
_فرمود:«پس از جدايى از تو، رسول خدا صلّیاللَّهعليهوآله نزدم آمد و فرمود: "اى حسين ! بيرون برو كه خدا خواسته است تو را كشته ببيند"»
_محمّد بن حنفيّه گفت: «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» .تو كه اينچنين بيرون مىروى، چرا اين زنان را با خود مىبرى؟
به او فرمود:«رسول خدا صلّیاللَّهعليهوآله به من فرمود: "همانا خدا، خواسته است آنان را اسير ببيند"»
آن گاه با او خداحافظى كرد و رفت.
📚الملهوف ص۱۲۷
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
🏴 از امام باقر علیهالسّلام نقل است که فرمود: هنگامی که حسين عليه السلام آمادۀ رفتن به كوفه شد، ابن عبّاس، نزد او آمد و او را به خدا و خويشاوندى، سوگند داد كه او، آن كشتۀ طَف نباشد.
_حسين عليهالسّلام فرمود: «من از قتلگاه خويش آگاهم و خواستهام از دنيا، جز جدايى از آن نيست
📚بحار الأنوار ج ۷۴، ص ۱۸۹
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖سخنرانى زیبای #امام_حسین عليهالسلام هنگام بيرون رفتن از مكّه
🌑 روايت شده كه چون حسين عليه السلام تصميم رفتن به عراق گرفت، به سخنرانى ايستاد و فرمود: «ستايش، از آنِ خداست. هر چه خدا بخواهد [،همان مىشود] و هيچ نيرويى جز از جانب خدا نيست. درود خدا بر پيامبرش باد!
🔰قلاّده مرگ بر گردن آدمیزاد، همانند گردنبندى است بر گردن دختران جوان [یعنی: مرگ همیشه همراه آدمى است]. وه چه اشتياقی به ديدار گذشتگانم دارم! همانند اشتياق يعقوب به يوسف. برايم قتلگاهى انتخاب شده كه به دیدارش خواهم رفت و گویا مىبینم گرگان درنده بیابان ـ بین نواویس و کربلا ـ بند بند تنم را جدا کرده و از من شکم هاى تهى و مشک هاى خالى خود را پر مىکنند. هيچ گریزی از روزى كه به قلم [تقدير الهی] نوشته شده، نيست.
خشنودى خدا، خشنودىِ ما اهلبیت است. بر بلایش صبر مىكنيم و [خدا] پاداش صابران را به ما مىدهد. هرگز پارهی تن رسول خدا صلّیاللهعليهوآله از وی جدا نمیشود و در حظیرة القدس [از جایگاههای والای بهشت] به او ملحق خواهد شد و چشم پيامبر صلّیاللهعليهوآله به آنان روشن خواهد گرديد و وعدۀ پيامبر دربارۀ آنان، عملى خواهد گشت.
⬅️ هر كه جانش را در راه ما مىبخشد و خود را براى ملاقات با خدا آماده كرده، با ما سفر كند. به راستى كه من فردا، حركت خواهم کرد ان شاءالله
#محرم
📚الملهوف، ص۱۲۶
☑️ @JAMI_Alahadith
➖ دعای #امام_صادق علیهالسّلام برای دوستداران و عزاداران حضرات معصومین علیهمالسلام
🛑[اَللَّهُمَّ] و ارْحَمْ تِلْكَ اَلْعُيُونَ اَلَّتِي جَرَتْ دُمُوعُهَا رَحْمَةً لَنَا وَ اِرْحَمْ تِلْكَ اَلْقُلُوبَ اَلَّتِي جَزِعَتْ وَ اِحْتَرَقَتْ لَنَا وَ اِرْحَمْ تِلْكَ اَلصَّرْخَةَ اَلَّتِي كَانَتْ لَنَا
▪️امام صادق علیهالسّلام در حال مناجات با خدای متعال بر جزع کنندگان بر#امام_حسین علیهالسّلام، چنین دعا می کرد و می فرمود: پروردگارا... آن دیدگان را که اشکهایش از سر مهر و محبّتِ ما جاری شد و آن دلهایی را که بهخاطر ما سوزان گشت و آن نالهها و شیونهایی که در راه ما بوده است را مورد رحمت قرار بده.
📚ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ج ۱، ص ۹۴
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
➖رؤياى اميرالمؤمنین علیهالسّلام در كربلا
🌑 مرحوم صدوق با سلسله اسناد خود از ابن عبّاس نقل میکند که گفت: در حركت به سوى صفّين، من همراه امير مؤمنان عليهالسّلام بودم. هنگامى كه در نينوا در [كنارۀ] رود فرات فرود آمد، با صداى بلند فرمود: «اى ابن عبّاس! آيا اين جا را مىشناسى؟».
_گفتم: اى امير مؤمنان! آن را نمىشناسم.
_فرمود: «اگر آن را مانند من مىشناختى، از آن نمىگذشتى، جز اين كه مانند من گريه مىكردى».
سپس حضرت مدّتى طولانى گريه كرد تا محاسنش خيس شد و قطرههاى اشك بر سينهاش چكيد و ما نیز با او گريستيم و او مىفرمود: أَوِّهْ أَوِّهْ مَا لِي وَ لِآلِ أَبِي سُفْيَانَ مَا لِي وَ لِآلِ حَرْبٍ حِزْبِ اَلشَّيْطَانِ وَ أَوْلِيَاءِ اَلْكُفْرِ صَبْراً يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ فَقَدْ لَقِيَ أَبُوكَ مِثْلَ اَلَّذِي تَلْقَی مِنْهُمْ: «آه،آه! مرا با آل ابو سفيان و حزب شيطان و اوليای كفر چكار؟ا اى ابا عبد اللّه! صبر داشته باش كه پدرت از آنها همان ديده كه تو از آنها خواهى ديد».
⬅️ آن گاه آبى خواست و براى نماز، وضو گرفت و بسيار نماز خواند و مانند سخن اوّلش را، تكرار كرد، جز آن كه پس از تمام شدن نمازش، به خواب سبُكى رفت و سپس بيدار شد و فرمود: «ابن عبّاس!».
گفتم: بله! من اين جا هستم.
فرمود: «آيا آنچه را هماكنون در خواب ديدم، به تو نگويم؟»
_گفتم: چشمانت به خواب رفت و خواب خوشی ديدی[خوابت خير باشد]،اى امير مؤمنان!
_فرمود: «گويى مردانى سپيد ديدم كه از آسمان فرود آمدند و پرچمهاى سفيدى همراه داشتند و شمشيرهاى سپيد و درخشان خود را از گردن، آويخته بودند و گرد اين زمين، خط كشيدند و سپس ديدم كه شاخههاى اين درختان خرما بر زمين خورد و از آنها خون تازه، جارى بود و گويا فرزند نونهال و جگرگوشهام حسين، در ميان اين خونها غرق بود و استغاثه مىكرد؛ امّا كسى به فريادش نمىرسيد، و گويا آن مردان سپيد كه از آسمان فرود آمده بودند، او را ندا دادند و گفتند: "اى خاندان پيامبر! صبر پيشه كنيد كه شما به دست بدترينْ مردمان كشته مىشويد. اى ابا عبد اللّه! اين، بهشت است كه مشتاق توست" و سپس مرا سرسلامت دادند و گفتند:" یا اباالحسن! تو را بشارت باد كه فرداى قيامت كه مردم در برابر پروردگار بر مىخيزند، خداوند به خاطر اين فرزند، چشمت را روشن مىكند" و آنگاه بيدار شدم.
🔺و سوگند به خدايى كه ما را آفريد، اينچنين است. آن راستگوى تصديق شده، ابوالقاسم صلّىاللهعليهوآله، برايم باز گفته است كه من هنگامى كه براى مقابله با متجاوزان بر ما بيرون مىروم، اين سرزمين را خواهم ديد. اين، سرزمين كرب و بلاست و حسين و هفده تن از فرزندان من و از فرزندان فاطمه، در اين مكان، دفن خواهند شد و آن در آسمانها معروف است و [آسمانيان] از سرزمين كَرب و بلا ياد مىكنند، همچنان كه از بقعههاى دو حرم [مكّه و مدينه] و بيتالمقدّس، ياد مىكنند».
📚کمال الدين و تمام النعمة ج ۲، ص ۵۳۲
#امام_حسین
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith
✍سلام خدمت مخاطبان گرامی کانال احادیث اهل البیت علیهمالسّلام
🏴 به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسّلام از امشب تا شام عاشورا، هر شب، فایل صوتی کتاب طواف عشق که خلاصهی کتاب مقتل لهوف است را در کانال منتشر خواهیم کرد. ان شاءالله
از ولادت تا قیامطواف عشق_1_0_0_0.mp3
زمان:
حجم:
16.4M
🏴خلاصه #مقتل_لهوف
▪️قسمت اول:
➖خبر دادن رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله از شهادت حسین علیهالسّلام
➖یزید از امام حسین علیهالسّلام بیعت میخواهد
➖ آگاهی امام حسین علیهالسّلام از شهادت
#امام_حسین علیهالسّلام
☑️ @JAMI_Alahadith
➖ مردم بندهی دنیا هستند...
🔶به نقل از فرزدق: #امام_حسين عليهالسّلام در مسير بازگشتم از كوفه [و حرکتم به مكّه]، با من ديدار كرد و فرمود: «اى ابو فِراس ! پشت سرت چه خبر بود؟»
گفتم: راست بگويم؟
فرمود: «راستى را مىخواهم».
گفتم: دلها با تو اند؛ ولى شمشيرها با بنى اميّه! و يارى، از جانب خداست.
فرمود:« تو را راستگو میبینم. مردم، بردگان ثروتاند و دین لَعِقی"۱" است بر سر زبانشان آن را حفظ میکنند تا مادامی که زندگیشان به وسیلهآن آرام و تامین است ؛ امّا هنگامى كه با بلاء دچار آزمون شدند، دينداران اندك مىشوند».
📚کشف الغمة، ج ۲، ص ۳۲
___________________________
✍🏼شرح کلمه لَعِق در روایت: مردم - معمولاً اين چنين اند که - دم از دين می زنند و از آن سخن می گويند، ولی اين دم زدن و سخن گفتن تنها لقلقه زبان بوده، بر دل نرسيده و با جان آنان عجين نشده و فقط همانند شیرینی ای است که انسان آن را می چشد و تا وقتی که شيرينی و حلاوتش بر زبانش باقی مانده آن را در دهان مزمزه نموده و زبانش را به آن می چرخاند تا از ته مانده آن نيز بهره و لذت ببرد. در لغت به اين حالت لعق يعنی ليسيدن میگويند. بنابراین دین مانند لیسهاى بر زبانشان است. گرچه از دین دم مىزنند اما مانند كسى كه با لیسیدن ظرف، بهره اندكى از محتواى آن مى برد، ایشان هم به اندازه لیسه اى از دین بهره برده اند. چنین كسانى اگر دین به دنیایشان كمك كند و در سایه دین به لذت هاى دنیا برسند، این لیسه را بر زبان نگه مى دارند. اما اگر براى دیندارى در مقام امتحان قرار گیرند و ضرورت این گونه اقتضا كند كه از جان و مال خود در راه دین بگذرند، در چنین شرایطى دینداران كم هستند
#محرم
☑️@JAMI_Alahadith
➖دعوت #امام_حسین علیهالسلام از زُهَير در منزلگاه زَرود
🔰گروهى از بنى فَزاره و بَجيله مىگويند: با زُهَير بن قَين، از مكّه برمىگشتيم و با حسين عليهالسّلام همسفر بوديم و همسفرى با او، بر ما بسيار ناگوار بود؛ زيرا زنانش همراه او بودند و هر گاه در جايى فرود مىآمد، از او فاصله میگرفتیم و در ناحيهاى ديگر، فرود مىآمديم. يك روز در جايى فرود آمد كه چارهاى نداشتيم، مگر اين كه با او فرود بياييم. مشغول خوردن غذا بوديم كه فرستادۀ حسين عليهالسّلام آمد و بر ما سلام كرد و سپس گفت: اى زُهَير بن قَين! اباعبد اللّه، مرا فرستاده تا تو به نزدش بروى.
(از فرط تحیر) هر يك از ما، آنچه را در دست داشت، افكند و گويا پرنده بر روى سر ما بود. همسرش، دَيلَم بنت عمرو، به او گفت: سبحان اللّه! فرزند پيامبر خدا پيغام مىدهد و تو نزد او نمىروى؟! كاش مىرفتى و به سخنش گوش فرا مىدادى !
🔺زُهَير، نزد ايشان رفت و کمی نگذشت كه نويديافته، با چهرهاى درخشان آمد و دستور داد تا خيمه و بار و بنه و كالايش را برچينند و به سوى حسين عليهالسّلام ببرند و به همسرش گفت: تو را طلاق دادم؛ چون نمىخواهم جز بهرۀ نيكو، از من به تو برسد. تصمیم گرفتهام با حسين همراه باشم تا جانم را فدايش نمايم و با جان، از او پاسدارى كنم.
⬅️ سپس دارايىِ همسرش را به او پس داد و او را به برخى پسرعموهايش سپرد كه او را به خانوادهاش برسانند. همسرش به سوى او رفت و با او خداحافظى كرد و گريست و گفت: خدا برایت خیر خواست، از تو میخواهم که مرا نزد جدّ حسین علیهالسلام در قیامت یادکنی! سپس [زُهَير] به يارانش گفت: هر يك از شما دوست دارد همراهم بيايد، وگر نه اين، آخرین ديدار من با اوست.
📚الملهوف ص ۱۳۲
#محرم
☑️@JAMI_Alahadith
➖شيعيان ما، ما را تنها و بىياور گذاشتهاند
🌑 حسين عليهالسلام حركت كرد تا به زباله رسيد. خبر شهادت عبد اللّه بن يَقْطُر به او رسيد.
پس نامهاى📜 بيرون آورد و بر مردم خواند: بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِيمِ أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّهُ قَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِيعٌ قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَةَ وَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ يَقْطُرَ وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ اَلاِنْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِفْ غَيْرَ حَرِجٍ لَيْسَ عَلَيْهِ ذِمَامٌ. «به نام خداوند بخشندۀ مهربان. امّا بعد، خبری ناگوار، رسيده است: كشته شدن مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبد اللّه بن يَقْطُر.
شيعيان ما، ما را تنها و بىياور گذاشتهاند. پس هر كس از شما مىخواهد كه باز گردد، منعى نيست. باز گردد كه حقّى بر او نداريم»
⬅️ مردم، يكباره از پيرامون وى، پراكنده شدند و راه راست و چپ گرفتند و او ماند و يارانش كه از مدينه با وى همراه بودند، و نيز تعداد اندكى از آنان كه در طول مسير به او پيوسته بودند.
📚الارشاد ج۲ ص ۷۵
#امام_حسین علیهالسلام
#محرم
☑️ @JAMI_Alahadith