eitaa logo
احادیث اهل البیت علیهم‌السّلام
5.3هزار دنبال‌کننده
38 عکس
5 ویدیو
0 فایل
 إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ "اَلثَّقَلَيْنِ" مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي "كِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي" وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ اَلْحَوْضَ   ارتباط با خادم کانال: @skhorasani1424
مشاهده در ایتا
دانلود
جدیدترین سند مرتبط با شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها ✍در جدیدترین کاوش‌های علمی، نسخه‌ای نفیس و نایاب از یکی از کتاب‌های مأمونی مربوط به قرن پنجم هجری در کتابخانه سلیمیه شهر ادرنه ترکیه به دست آمده است که ماجرای شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها در آن نقل شده است. 🔻🔻🔻🔻
شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها 🛑 قاسم‌ بن‌ محمد‌ مأموني در کتاب السنی فی قتل أولاد النّبی در بیان حالات یکی از دختران حاضر در کاروان اسرا می‌نویسد: انّ يزيد لما أنزل آل النبي بيتا من بيوت داره كان فيهم صبية ابنة أربع سنين و كانت مشتاقة إلي ابيها و كانوا يكتمون ذلك عنها فانتبهت من منامها في الهاجرة و قالت يا اماه رأيت أبي في المنام و أين هو فصحن بأجمعهن فبعث إليهن يزيد أن يسألهن و ذلك أنه كان في مقيله فانتبه لصیحتهن فسألهن فقلن إن هذه الصبية رأت أباها في المنام و قصصن عليه القصة فأخبره بذلك و أمره اللعين بطرح رأس أبيها في حجرها فعلوا كذلك فصاحت ما هذا فقالوا رأس أبيك ففزعت الصبية و فاضت و ماتت 🏴... یزید خاندان پیامبر را در یکی از خانه‌ها ساکن کرد. در میان آنها دختری چهارساله وجود داشت که بسیار مشتاق پدرش بود ولی [شهادت پدرش] را از او مخفی کرده بودند،… شبی از خواب بیدار شد و گفت: ای مادر! من پدرم را در خواب دیدم… پدرم کجاست؟ همه زنان شیون و فریاد کردند. یزید از صدای گریه زنان بیدار شد و شخصی را فرستاد تا علت این سروصدا را از آنها بپرسد، زنان جریان را برای او تعریف کردند که این دختر پدرش را در خواب دیده است. وقتی این خبر به یزید رسید، آن ملعون دستور داد که سر پدرش را در دامن آن کودک بگذارند. پس وقتی این کار را کردند دختر فریاد زد: این چیست؟ _به او گفتند: سر پدرت است. دختر بی‌تابی و گریه فراوانی کرد و از دنیا رفت 📚 السنی فی قتل أولاد النبی نسخه نایاب کتابخانه سلیمیه شهر ادرنه ترکیه | قرن پنجم هجری قمری ☑️ @JAMI_Alahadith
طواف عشقD1738620T17525785(Web) (1)_Vocal_0_0.mp3
زمان: حجم: 22.12M
🏴خلاصه ▪️قسمت دوم: ➖هجرت به مکه ➖اعزام مسلم بن عقیل به کوفه ➖دعوت امام حسین علیه‌السّلام از مردم بصره علیه‌السّلام ☑️ @JAMI_Alahadith
رؤياى عليه السلام در منزلگاه عَقَبه 🛑عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَنَّهُ قَالَ : لَمَّا صَعِدَ اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَقَبَةَ اَلْبَطْنِ قَالَ لِأَصْحَابِهِ مَا أَرَانِي إِلاَّ مَقْتُولاً قَالُوا وَ مَا ذَاكَ يَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ رُؤْيًا رَأَيْتُهَا فِي اَلْمَنَامِ قَالُوا وَ مَا هِيَ قَالَ رَأَيْتُ كِلاَباً تَنْهَشُنِي أَشَدُّهَا عَلَيَّ كَلْبٌ أَبْقَعُ. ▪️از امام صادق عليه‌السّلام نقل است که فرمود: هنگامی که حسين بن على عليه‌السلام بر بالاى عَقَبة البَطْن رفت، به اصحابش فرمود: «نمى‌بينم خودم را مگر كشته شده.» _اصحاب عرضه داشتند: یا ابا عبدالله اين چه سخنى است كه مى‌فرمائيد؟ _فرمود: رؤیایی است که در خواب ديده‌ام. _گفتند: آن خواب،چيست؟ فرمود:« سگ‌هايى را ديدم كه مرا گاز می‌گیرند و شدیدترین‌شان نسبت به من، سگى سياه و سپید بود. [شاید اشاره به لک و پیس داشتن قاتل ایشان (شمر) باشد] 📚کامل الزيارات ج ۱، ص ۷۵ ☑️ @JAMI_Alahadith
مجازات كسى كه فرياد یاری اهل بيت عليهم‌السّلام را بشنود و به یاری آنها نشتابد 🌑 مرحوم صدوق با سلسله اسناد خود از امام سجاد علیه‌السّلام نقل می‌کند که فرمود: حسين عليه السلام حركت كرد تا به قُطقُطانه رسيد. به خيمه‌اى افراشته نظر افكند و فرمود: «اين خيمه، از آنِ كيست؟» _گفتند: از آنِ عبيداللّه بن حُرّ جعفى. حسين عليه‌السّلام برايش پيغام فرستاد و فرمود: «اى مرد! تو گنهكار و خطاكارى. همانا خداوند عزّ و جلّ، تو را بخاطر آنچه انجام داده‌ای كيفر مى‌دهد. اگر در اين هنگام به سوی‌ او توبه نكنی‌ و مرا كمك نرسانی‌ تا اينكه جدم پيامبر تو را شفاعت كند عبيد اللّه بن حُر گفت: اى فرزند رسول الله! اگر تو را يارى كنم، نخستين كشته خواهم بود؛ ولى اين اسبم را بگيريد. به خدا سوگند، هيچ گاه سوارش نشدم و دنبال چيزى نبودم، مگر اين كه بِدان دست يافتم و كسى مرا تعقيب نكرد، مگر آن كه نجات يافتم. پس آن را بگيريد. ⬅️ حسين عليه‌السّلام چهره از وى برگرداند و فرمود: لاَ حَاجَةَ لَنَا فِيكَ وَ لاَ فِي فَرَسِكَ - « وَ مٰا كُنْتُ مُتَّخِذَ اَلْمُضِلِّينَ عَضُداً » وَ لَكِنْ فِرَّ فَلاَ لَنَا وَ لاَ عَلَيْنَا فَإِنَّهُ مَنْ سَمِعَ وَاعِيَتَنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ ثُمَّ لَمْ يُجِبْنَا كَبَّهُ اَللَّهُ عَلَی‌ وَجْهِهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ «ما را به تو و اسبت نيازى نيست «من گمراه کنندگان را یار و مددکار خود نمی‌گیرم.» ولى از اينجا فرار کن. نه با ما باش و نه بر ضدّ ما؛ زيرا هر كس فرياد ما اهل‌البیت را بشنود و جواب ما را ندهد، خداوند، او را با صورت در آتش جهنّم مى‌افكند». 📚 الأمالى،صدوق ص۲۱۹ عليه‌السلام ☑️ @JAMI_Alahadith
بستن راه بر عليه‌السلام توسط حُرّ بن یزید ریاحی 🔻به نقل از مقاتل الطالبین: حسین و همراهانش به پيش رفتند تا حرّ بن يزيد و سپاهش به آنان برخوردند. او به حسين عليه‌السلام گفت: من مأمورم كه هر كجا تو را ديدم، نگه دارم و نگذارم كه از اين جا حركت كنى. _حسين عليه‌السّلام فرمود: «در اين صورت، با تو نبرد مى‌كنم. بپرهيز از اين كه با كشتن من، بدبخت شوى، مادرت به عزايت بنشيند!». _حُر گفت: به خدا قسم اگر جز تو كسى از عرب،اين سخن را به من گفته بود و در اين وضع بود كه تو هستى،هر كه بود، از آرزو كردن عزادارى مادرش بر او دريغ نمى‌كردم؛ ولى به خدا سوگند، نمى‌توانم نام مادر تو را جز به بهترين شيوه ببَرَم. ⬅️ حسين عليه‌السّلام به حركت ادامه داد و حُر نيز همراه او مى‌رفت و از بازگشت حضرت به جايى كه از آن آمده بود، جلوگيرى مى‌نمود و حضرت نيز از ورود به كوفه، خوددارى مى‌كرد، تا اين كه در روستايى نزديك كوفه به نام اقساسِ مالك، فرود آمد. حُر، جريان را براى عبيد‌اللّه نوشت. 📚مقاتل الطالبین ص۱۱۱ ☑️ @JAMI_Alahadith
🌑 مرحوم صدوق با سلسله اسناد خود از امام سجاد علیه‌السلام نقل میکند که فرمود: حسين عليه‌السّلام در منزلگاه رُهَيمه فرود آمد. عبيداللّه بن زياد، حرّ بن يزيد را با هزار سوار، در پى او فرستاد. حُر مى‌گويد: وقتى از خانه‌ام بيرون آمدم تا به سوى حسين روانه شوم، سه بار ندا داده شدم كه: اى حُر! تو را به بهشت، مژده باد!» به اطراف خود نگريستم؛ امّا كسى را نديدم. با خود گفتم: مادر حُر، به عزايش بنشيند! براى نبرد با فرزند رسول الله مى‌رود و بشارت بهشت به او داده مى‌شود!! 🔻حُر به هنگام نماز ظهر، به حسين عليه‌السّلام رسيد. حسين عليه‌السّلام به فرزندش دستور داد تا اذان و اقامه گفت و حسين برخاست و به اتّفاق هر دو گروه، نماز گزارد. چون سلام نماز را گفت، حرّ بن يزيد، برخاست و گفت: سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد، اى فرزند رسول الله! حسين عليه السلام گفت: و علیک السلام اى بندۀ خدا! كيستى؟» _گفت: من حرّ بن يزيد هستم. _فرمود: «اى حر! با مايى، يا بر ضدّ ما؟». _حُر گفت: به خدا سوگند-اى پسر پيامبر-كه براى نبرد با شما فرستاده شدم؛ ولى به خدا پناه مى‌برم كه از قبر بيرون آيم، در حالى كه سرافكنده باشم و دستانم به گردنم بسته شده باشد و بر صورت، بر آتش افكنده شوم. اى پسر پيامبر! كجا مى‌روى؟ به حرم جدّت باز گرد،كه [اگر باز نگردى،] كشته مى‌شوى. 📚الأمالی (للصدوق) ج ۱، ص ۱۵۰ ☑️ @JAMI_Alahadith
سخنرانى علیه‌السّلام براى ياران خود و ياران حُر ⬅️ حسين عليه‌السّلام در منزلگاه بَيَضه براى ياران خويش و ياران حُر، سخنرانى كرد. نخست حمد و سپاس خدا را به جا آورد و سپس فرمود: «اى مردم! رسول خدا صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله فرمود: "هر كه حاكم ستمگرى را ببيند -كه محرّمات خدا را حلال مى‌شمارد و پيمان خدا را مى‌شكند و بر خلاف سنّت رسول الله مى‌رود و ميان بندگان خدا، با گناه و ستم، عمل مى‌كند،- ولى با كردار و يا گفتار، بر او نشورد، بر خدا فرض است كه [در قيامت] او را به جايگاه همان ستمگر ببرد" بدانيد كه اينان، به اطاعت شيطان در آمده‌اند و اطاعت [خدای] رحمان را رها كرده‌اند. تباهى آورده‌اند و حدود [الهی] را تعطیل کرده‌اند و فی‌ء [بخشی‌ از بيت المال مسلمين] را به خود اختصاص داده‌اند، حرام خدا را حلال دانسته و حلال خدا را حرام شمرده‌اند، و من برای‌ تغيير [اين وضعيت] سزاوارترم 📜نامه‌هاى شما به من رسيد و فرستادگانتان با بيعت شما، نزد من آمدند كه: مرا تسليم [ دشمن] نمى‌كنيد و تنها نمی‌گذارید. اگر به بيعت خويش عمل كنيد، رشد مى‌يابيد. من، حسين فرزند على و فرزند فاطمه دختر رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله هستم. جانم با جان‌هاى شما و خانواده‌ام با خاندان شماست و من، برای شما اسوه و الگو هستم. اگر به عهد خود رفتار نكنيد و پيمان خويش را بشكنيد و بيعت مرا از گردن خويش برداريد، به جان خودم سوگند كه اين[عهد شکنی] از شما [چیز] تازه‌ای نيست، چراكه با پدرم، برادرم و عموزاده‌ام نيز چنين كرديد. 🔺فريب‌خورده، كسى است كه فريب شما را بخورد. اقبال خويش را گم كرده‌ايد و نصيب خويش را به تباهى داده‌ايد. هر كه پيمان بشكند، به ضرر خويش مى‌شكند. زود است كه خدا، مرا از شما بى‌نياز گرداند. و اَلسَّلاَمُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اَللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ 📚وقعة الطف ج ۱، ص ۱۷۲ ☑️ @JAMI_Alahadith
قسمت سومD1738620T17528052(Web) (1)_Vocal (1) (1)_0_Vocal_0_3.mp3
زمان: حجم: 28.08M
🏴خلاصه ▪️قسمت سوم: ➖عبیدالله زیاد در کوفه ➖قیام مسلم بن عقیل ➖شهادت مسلم و هانی بن عروه ➖عزیمت امام حسین علیه‌السّلام به سوی کوفه ☑️ @JAMI_Alahadith
اجرِ بی‌نهایت اشک... 🛑وَ رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: لِكُلِّ شَيْءٍ ثَوَابٌ إِلاَّ اَلدَّمْعَةَ فِينَا. ◾️از امام صادق علیه‌عليه‌السلام روایت شده که فرمود : هر چيزى ثواب و اجری[معین] است جز ريختن اشک براى ما [كه پاداش آن، حدّ و اندازه ندارد] 📚 کامل الزيارات ج ۱، ص ۱۰۶ عليه‌السلام ☑️ @JAMI_Alahadith
🌑 عمرو بن قيس مَشرقى گوید: من و پسرعمويم در منزلگاه بنى مُقاتل بر حسين عليه‌السّلام وارد شديم و بر او سلام كرديم. پسرعمويم به وى گفت: اى ابا عبد اللّه! آنچه مى‌بينم، رنگ است، يا محاسنتان چنين است؟ _فرمود: «رنگ است. پيرى در بنى هاشم، زودرس است» _آن گاه به ما رو كرد و فرمود: «براى يارى من آمده‌ايد؟». _گفتم: من مردى كهن‌سال، بدهكار و عيالوارم و در دستم، امانت‌هاى مردم است و نمى‌دانم چه مى‌شود و دوست ندارم كه امانت‌ها از دست بروند. پسرعمويم نيز همين سخن را گفت. ⬅️ به ما فرمود: «پس برويد، تا فرياد یاری مرا نشنويد و سياهىِ [كاروانِ] ما را نبينيد؛ چرا كه هر كسى فرياد ما را بشنود و سياهىِ ما را ببيند و به ما پاسخ ندهد و يارى نرساند، بر خداوند فرض است كه او را با صورت، در آتش افكند». 📚ثواب الأعمال ج ۱، ص ۲۵۹ علیه‌السلام ☑️ @JAMI_Alahadith
نامۀ ابن زياد به حُر، جهت سختگيرى بر علیه‌السلام 🌑 حسين عليه‌السّلام حركت كرد تا به دو منزلىِ كوفه رسيد و در آن جا به حرّ بن يزيد با هزار سوار، برخورد كرد. حسين عليه‌السّلام به وى فرمود: «با مايى، يا بر ضدّ ما؟» _حُر گفت: بر ضدّ تو، اى ابا عبد اللّه! _حسين عليه‌السّلام فرمود: «هیچ نيرو و توانى، جز از جانب خداوند بزرگ نيست». ◾️سخنانى ميان آنها رد و بدل شد، تا اين كه حسين عليه السلام به او فرمود: «اگر شما بر خلاف نامه‌هايتان و خلاف فرستادگانتان رفتار مى‌كنيد، من به همان جايى باز مى‌گردم كه از آن آمده‌ام»؛ ولى حُر و يارانش، از اين كار ممانعت كردند. حُر گفت: نه؛ ليكن-اى پسر پيامبر- راهى انتخاب كن كه تو را به كوفه نبَرَد و به مدينه نرساند، تا نزد عبيداللّه بن زياد، عذر داشته باشم كه به راهى ديگر رفته‌اى. آن گاه حسين عليه‌السّلام، راه سمت چپ را انتخاب كرد تا به عُذَيب الهِجانات رسيد. سپس نامۀ عبيد اللّه بن زياد به حُر رسيد كه او را در كار حسين، سرزنش مى‌كرد و دستور سختگيرى بر او را مى‌داد. در اين هنگام، حُر و يارانش متعرّض آنان شدند و از حركتشان، جلوگيرى كردند. 🔻حسين عليه السلام به حُر فرمود: «مگر تو دستور ندادى كه راهمان را كج كنيم؟» حُر گفت: چرا؛ ولى نامۀ امير عبيد اللّه بن زياد به دستم رسيده و مرا بر سختگيرى بر تو، دستور داده است و جاسوسى را بر من گماشته كه [حتماً] اين كار را انجام دهم. 📚الملهوف ص۱۳۷ ☑️ @JAMI_Alahadith