eitaa logo
جهادتبیینی
2.5هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
0 ویدیو
455 فایل
تاریخ اسلام، ایران، جهان در کلام آیت الله‌ خامنه‌ای #نشربامنبع @mobayyen
مشاهده در ایتا
دانلود
📆۱۹شهریورماه سال۱۳۵۸ 🗓رحلت آیةالله طالقانی/۱ 💠امام خمینی ‼️آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزلۀ حضرت ابوذر بود؛ زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. ۵۹/۶/۱۹ 💠رهبرانقلاب ‼️ایشان واقعاً مؤمن بود. آن‌وقت همین ایشان، در مقابل امام تواضع میکردند. من تواضع ایشان را در مقابل امام دیدم، هم در غیاب امام، هم در حضور امام. در غیاب امام ایشان به بنده گفتند که آقای خمینی گاهی یک حرفهایی میزند که به نظر آدم نشدنی می‌آید، بعد می‌بینیم واقعاً شد، ایشان به یک‌جایی متّصل است! یعنی برداشت آقای طالقانی این بود -به این مضمون، حالا عین عبارت ایشان یادم نیست- میگفت از یک‌جایی به ایشان خبر میرسد، به یک‌جایی ایشان متّصل است. در حضور امام هم من دیده بودم، ایشان کمال تواضع را در مقابل امام میکردند؛ این آدمی که آن جاه و جلال آن دستگاه‌ها برایش صفر بود و هیچ نبود، در مقابل امام تواضع میکرد ۹۵/۵/۲۵ @Jahade_tabeini
📆۱۹شهریورماه سال۱۳۵۸ 🗓رحلت آیةالله طالقانی/۲ 💠رهبرانقلاب ‼️آقای طالقانی اهل فکر نو بر محور دین و با تمرکز بیشتر بر روی قرآن و نهج‌البلاغه بود؛ یعنی ایشان اصلاً اینجوری بود. لکن همه‌ی ابعاد شخصیت آقای طالقانی بُعد روشنفکری دینی نیست. یک بُعد مهم بُعد مبارزه است. خیلی‌ها روشنفکر بودند اهل مبارزه نبودند؛ روشنفکر دینی هم بودند اهل مبارزه نبودند؛ همان خصلت عمومی تقریباً همه روشنفکران دیروز و شاید بعضاً امروز ما در آنها هم بود که من یک وقت از یک نمایشنامه‌ای نقل کردم آقای روی ایوان را که پائین نمی‌آید توی مردم نمی‌آید با متن قضیه کار ندارد با میدان کار ندارد، بالای ایوان می‌نشیند تماشا میکند حرف میزند! خب خیلی از روشنفکرهای دینی اینجوری بودند اما آقای طالقانی نه، اهل عمل بود؛ یعنی توی میدان بود، احساس درد میکرد حقیقتاً؛ این را ما که با ایشان معاشر بودیم، میدیدیم، محسوس بود در ایشان، واضح بود که آدمی اهل درد بود و میخواست مبارزه کند؛ لذا تبعات مبارزه راهم قبول کرد و به زندان افتاد؛ هیچ اظهاری از آقای طالقانی بالواسطه یا بی‌واسطه نقل نشد؛ البته من هیچوقت با ایشان هم‌زندان نبودم، اما هم‌زندانهای ایشان هم نقل میکنند؛ خود ما هم دیدن ایشان میرفتیم – گاهی از مشهد که من می‌آمدم، روزهای ملاقات میرفتم زندان قصر – از پشت میله‌ای صحبت میکردند؛ دائم روحیه میدادند! ۸۹/۱۲/۹ @Jahade_tabeini
📆۱۹شهریورماه سال۱۳۵۸ 🗓رحلت آیةالله طالقانی/۳ 💠رهبرانقلاب ‼️هر تحلیلگری میگفت فروپاشی پهلوی محال است، چنین چیزی ممکن نیست؛ اما شد، این محال اتفاق افتاد. من به شما بگویم؛ حتّی بعضی از مبارزین مثل مرحوم آقای طالقانی به خود من گفت که امام میگوید «شاه باید برود»؛ خب، معلوم است که شاه نمیشود برود. باورش نمیآمد که ممکن است شاه برود. مرحوم آقای طالقانی به خود من گفت این مرد یعنی امام حرفهایش عجیب است؛ چیزهائی که نشدنی است، او میگوید و میشود؛ یکی‌اش رفتن شاه بود. این را بعد گفت. امام گفت شاه میرود، هیچ کس باور نمیکرد؛ اما رفت. نه فقط شاه رفت، آمریکا رفت، غرب رفت، استعمار و استکبار رفت. هیچ کس باور نمیکرد، اما شد. ۹۰/۷/۲۰ ‼️انقلاب اسلامی به افسانه‌ها شبیه بود؛ اما شد. اگر صد تا قسم میخوردند، خوشبین ترین آدمها میگفتند: «نمیشود.» مرحوم آیةالله طالقانی که هم روحانی و دارای معرفت و مقامات علمی و هم آدم سیاسی و مبارز و زندان رفته بود و از مبارزه هم اصلاً نمیترسید، به من گفت «آن روز که امام مطرح کرد که شاه و حکومت سلطنتی باید برود، من تخطئه کردم و گفتم چه حرفها میزند! مگر میشود!؟» آن وقت که امام صریحاً این کلام را گفتند، مگر چندسال پیش از پیروزی انقلاب بود؟ یعنی تا همین اواخر، حتّی مردی مثل مرحوم طالقانىِ بزرگوارِ مؤمنِ مبارزِ زندان رفته شلاق خورده شکنجه کشیده، میگفت «امکان ندارد!» بعد ایشان به من گفت - مضمون حرف ایشان این بود - که «این مرد، به جای دیگری متّصل است و از جای دیگری حرف میزند!» ۷۳/۶/۲۹ @Jahade_tabeini
📆۱۹شهریورماه سال۱۳۵۸ 🗓رحلت آیةالله طالقانی/۴ 💠رهبرانقلاب ‼️یک بعد دیگر آقای طالقانی که به نظر من نباید فراموش بشود، صفای این مرد بود. به قدری این آدم با صفا و روراست و در معاشرتها صادق بود که انسان از این همه زلالی حیرت میکرد. هیچ در قید و بند و ملاحظات و اینها نبود؛ نه ملاحظات آخوندی، نه ملاحظات روشنفکری، نه ملاحظات مبارزاتی مطلقاً در این آدم وجود نداشت؛ انسان وقتی می‌نشست پهلوی این مرد، واقعاً روحیه میگرفت؛ هم روحیه‌ی مبارزاتی، هم روحیه‌ی صفا و رفاقت و معنویت و اینها. اینها در این شخصیتهای برجسته، خوب است بزرگ بشود. ماها غالباً مبتلا هستیم به یک چیزهائی. این آدم، آدم صافی بود، روراست بود، بی‌شائبه و بی‌شیله‌پیله بود. نتیجه‌ی این بی‌شیله‌پیله بودن هم صراحتش بود. مثل همان خطبه معرفشان، این خطبه را نمیشود عادی به حساب آورد؛ اینها دائماً میگفتند «پدر طالقانی»، اصلاً خودشان را فرزندان او معرفی میکردند. کیست که توی این رودربایستی گیر نکند؟ آن آدمی که توی اینجور رودربایستی‌ها گیر نکند و برود آنجور قرص و محکم توی خطبه و موضعِ به آن صراحت و به آن شدّت بگیرد، کیست؟ اینجور آدمی را آدم واقعا بگردد پیدا کند! مرحوم طالقانی اینجوری بود. من بعد از همین خطبه‌ی ایشان تلفن کردم؛ گفتم آقا من خواستم از شما تشکر کنم به خاطر این خطبه، گفت بله، خیلی‌ها هم تلفن میکنند فحش میدهند به خاطر همین خطبه! اینجوری بود دیگر، تحمل میکرد، یعنی آدمی بود با یک روحیه‌ی اینجوری داشت! ۸۹/۱۲/۹ @Jahade_tabeini
📆۱۹شهریورماه سال۱۳۵۸ 🗓رحلت آیةالله طالقانی/۵ 💠رهبرانقلاب ‼️من اوّلْ‌باری که آقای طالقانی را دیدم، یا آخر سال ۴۲ بود یا اوائل ۴۳ که ایشان در عشرت‌آباد محاکمه میشدند. رفتم من در دادگاهشان شرکت کردم‌؛ گفتند دادگاه عمومی است منتها صندلی محدودی گذاشتند؛ ما خیلی زود رفتیم آنجا که شرکت کنیم و الحمدلله جا پیدا کردیم، رفتیم داخل. تا آنوقت آقای طالقانی را از نزدیک ندیده بودم؛ ایشان و مرحوم مهندس بازرگان و دیگران بودند -آن عدّه‌ی نهضت آزادی- که آنجا محاکمه میشدند و به نظرم آن محاکمه‌ی دوّم هم بود؛ از آن دادگاه‌های پنج قاضی که پنج نفر آن بالا با درجه و نشان و اینها نشسته بودند؛ آقای طالقانی هم آن جلو بی‌اعتنا نشسته بود؛ اسم ایشان را آوردند، ایشان باید بلند میشد حرف میزد، ولی‌ ایشان اعتنایی نکرد، همان‌طور که نشسته بود و عصا هم دستش بود اما اصلاً اعتنایی نکرد، بلند نشد، جواب نداد؛ یعنی این‌جور بود، آن دادگاهی که جوری آن را ترتیب میدادند که آن متّهم خودش در آن به‌اصطلاح هیمنه‌ی ظاهری دادگاه هضم بشود -معمولاً این‌جور بود؛ ما هم چند بار دادگاه رفتیم، دیدیم- ایشان اصلاً و مطلقا اعتنائی نداشت. وقت تنفّس هم ما رفتیم جلو، ایشان با ما گرم، گیرا -حالا بنده آن‌وقت یک طلبه‌ای مثلاً بودم، یک طلبه‌ی جوانی؛ و شنیده بودند من چون اندکی قبلش زندان قزل‌قلعه بودم و ایشان و مهندس بازرگان شنیده بودند- وقتی‌ بنده را معرّفی کردند، گرم گرفتند، محبّت کردند؛ به آن مقامات، بی‌اعتنا؛ به ما که یک طلبه‌ای بودیم، این‌جور گرم و گیرا و با محبّت بودند! ۹۵/۵/۲۵ @Jahade_tabeini
🗓دوشنبه ۱۲ ماه صفر سال ۳۸ ق 🏴تحمیل حکمیت بر امیرالمومنین 🏴توسط مقدسین در جنگ صفین/۱ 💠رهبرانقلاب ‼️همانطور که میدانید بعد از آنکه لشکر امیرالمؤمنین بر لشکر معاویه غلبه ظاهری پیدا کرد، آنها قرآنها را سرِ نیزه کردند. دیدن قرآنها، در لشکر امیرالمؤمنین دودستگی انداخت؛ عده‌ای متزلزل شدند و گفتند نمیشود ما با قرآن بجنگیم! یک دسته دیگر گفتند اصل جنگ اینها با قرآن است! جلد قرآن و صورت ظاهر قرآن را آورده بودند، اما با باطن قرآن میجنگیدند! بالأخره در سپاه مسلمین دودستگی افتاد و امیرالمومنین مجبور به قبول حکمیت شد، بعد از آنکه حکمیت بر امیرالمؤمنین تحمیل شد، عده‌ای از داخل اردوگاه آن حضرت، شعار دادند: «لا حکم الا لله»؛ اینها میخواستند با این شعار، امیرالمؤمنین را از حکومت خلع کنند. آن حضرت، نقشه آنها را افشاء کرد و گفت حُکم و حکومت مال خداست؛ اما اینها این را نمیخواهند بگویند. اینها میخواهند بگویند «لا امرة»؛ میخواهند بگویند بایستی خدا بیاید مجسّم شود و امور زندگی شما را اداره کند. یعنی امیرالمؤمنین نباشد! این شعار، عده‌ای را از اردوگاه امیرالمؤمنین خارج کرد و به آن جماعتِ بدبختِ نادانِ غافلِ ظاهربین و احیاناً مغرض ملحق نمود و قضیه خوارج به وجود آمد. ۷۹/۱/۲۶ @Jahade_tabeini
🗓دوشنبه ۱۲ ماه صفر سال ۳۸ ق 🏴تحمیل حکمیت بر امیرالمومنین 🏴توسط مقدسین در جنگ صفین/۲ 💠رهبرانقلاب ‼️در جنگ صفین بعد از آنكه لشكريان اميرالمؤمنين شامیان را عقب راندند و چيزی نمانده بود كه خود معاويه و عمرو عاص به قتل برسند، اما با حيله عمرو عاص قرآنهايی را بر سر نيزه كردند تا بتوانند آتش جنگ را موقتا فرو بنشانند، و مردم را دعوت كردند كه بياييد به اين قرآن عمل كنيم. طبيعی است كه اميرالمؤمنين تسليم اين فرياد فريبگرانه نميشد. مالك اشتر هم در صف مقدم ميجنگيد. عده ای از كسانی كه عيبشان خشك انديشی و كوته بينی بود و بسيار هم متعبد بودند به امیرالمومنین فشار آوردند كه حال كه اينها صلح ميخواهند، شما چرا به قرآن احترام نمیکنید و حکمیت را نمیپذیرید؟!؛ براستی بزرگترين مصيبتهای امت اسلامی در هميشه زمانها، همين كوته بينی و كوته انديشی بوده كه حقايق را درست درك نميكردند و فقط به ظواهر نگاه ميكردند. به اميرالمؤمنين فشار آوردند كه بايد تسليم شوی، حتی با شمشير، تهديدش كردند. اميرالمؤمنين كه نميتوانست با سربازان خودش بجنگد، به مالك اشتر پيغام داد كه برگردند، و بدينگونه مسئله حکمیت در آنجا پايه ريزی شد، و اردوگاه شام به سردمداری عمرو عاص توانست توطئه و شيطنت را به نتيجه رساند. ۶۳/۴/۱ @Jahade_tabeini
🗓دوشنبه ۱۲ ماه صفر سال ۳۸ ق 🏴تحمیل حکمیت بر امیرالمومنین 🏴توسط مقدسین در جنگ صفین/۳ 💠رهبرانقلاب ‼️در بحبوحه جنگ و همان لحظه ای که نزدیک بود امیرالمومنی‌پیروز بشوند، یک عده آدم‌های بدخواه و بددل آمدند حکمیت را بر امیرالمؤمنین تحمیل کردند، سر سلیقه‌های کج، فهم‌های غلط، که البته توی آنها نفوذی معاویه هم بودند! ۶۵/۳/۴ ‼️بعد از آنکه لشکریان امیرالمؤمنین نیروهای معاویه را به عقب راندند و فشار روی آنها وارد کردند و چیزی نمانده بود که خود معاویه و عمرو عاص به قتل برسند، به حيله عمرو عاص، قرآن هایی را بر سر نیزه کردند و مردم را دعوت کردند به اینکه بیایید به قرآن عمل بکنیم؛ برای اینکه بتوانند آتش جنگ را موقتا فروبنشانند. یکی از آن حیله هایی که امروز هم در دنیا معمول است. به مجرداینکه فشار نیروهای نظامی از یک طرف زیاد میشود، آن نیروی مقابل - ولو خودش تجاوز را شروع کرده باشد- فریاد صلح سر میدهد. همین کار را عینا آنها انجام دادند. امیرالمؤمنین طبیعی است که تسلیم این فریاد فریب گرانه نمیشد؛ مالک اشتر هم در جلو داشت میجنگید. یک عده از کسانی که عیبشان خشک اندیشی و کوته بینی و البته بسیاری شان توأم با تعبد و پایبندی مذهبی بود، فشار آوردند روی امیر المؤمنین که اینها صلح میخواهند، حکمیت را امیرالمؤمنین زیر فشار مقدسین قبول کرده بود، بهانه شد برای یک عده‌ای. همان عده مقدسینی که فشار آورده بودند روی امیرالمؤمنین که بایستی حکمیت را قبول کنی، همان ها فشار آوردند که چرا حکمیت را قبول کردی؟ یک جریانی شد، بنام جریان خوارج! ۶۳/۴/۱ @Jahade_tabeini
🗓دوشنبه ۱۲ ماه صفر سال ۳۸ ق 🏴تحمیل حکمیت بر امیرالمومنین 🏴توسط مقدسین در جنگ صفین/۴ 💠رهبرانقلاب ‼️در جنگ صفین تا قرآن ها را بلند کرد، این مقدس‌های نادان بنا کرد دلشان لرزیدن که «وای قرآن»! آمدند اطراف على را گرفتند، شمشیرها را کشیدند که باید بروی با معاویه صلح کنی! چرا؟ معاويهٔ الان با معاويهٔ دیروز مگر چه فرقی کرد که دیروز بد بود، دشمن بود، باید با او جنگید، امروز بایستی رفت با او صلح کرد، بایستی با او آشتی کرد؟ چه شده مگر؟ گفتند نه، الاولابد بایستی با او صلح کنی، چون قرآن را سر نیزه کرده. بابا دروغ است، فریب است، شما را گول می زند، به قرآن اعتقادی ندارد او، آلت دستش قرار نگیرید، بیخود برای او کار نکنید ۵۳/۹/۱ ‼️حضرت فرمود: شما اشتباه میکنید، شما اینها را نمیشناسید. این کسانی که امروز قرآن را به عنوان حکم مطرح می کنند، به قرآن اعتقاد ندارند؛ من اینها را میشناسم، دورهٔ کودکی اینها را دیدم، دوره بزرگی اینها را هم دیدم. بدترین ها بودند. اینها به قرآن اعتقادی ندارند. وقتی در تنگنا گیر می کنند، قرآن را مطرح میکنند. ۸۹/۴/۵ ‼️امیرالمؤمنین زیر فشار اینها - که حتی با شمشیر، حضرت را تهدید می کردند و امیرالمؤمنین که نمیتوانست با سربازهای خودش بجنگد - پیغام داد به مالک اشتر که بیایند. و مسئله حکمیت در آنجا پایه ریزی شد، به توطئه و شیطنت اردوگاه شام و سردمداری عمرو عاص، و گفتند یک حکم از این طرف یک حکم از آن طرف، و تكلیف را فی مابین معین کنند. ۶۳/۴/۱۰ @Jahade_tabeini
🗓دوشنبه ۱۲ ماه صفر سال ۳۸ ق 🏴تحمیل حکمیت بر امیرالمومنین 🏴توسط مقدسین در جنگ صفین/۵ 💠رهبرانقلاب ‼️در جریان تحمیل حکمیت بر امیرالمؤمنین، حضرت فرمود ابن عباس از طرف من حكم. خوارج گفتند ابن عباس نه، او آدمی است جنگ طلب و محب توست، فرمود مالک اشتر، شجاع و مخلص و بصیر. گفتند نه خیر، آن هم همین طور است، او این جنگ را اصلا رها نمیکرد، او را میگذاریم که برود داوری کند برای اینکه صلح ایجاد کند. حضرت فرمود خب، من اینها را معرفی میکنم. گفتند نه! ابوموسی اشعری. خود همین انتخاب، کار مردم عادی نبود. خب، مردم عادی ابوموسی را از کجا میشناختند؟ عبدالله بن عباس که مأمن تر و آبرومندتر از ابوموسی اشعری بود، پس عامه مردم نبودند که روی ابوموسی انگشت میگذاشتند. یک حرفهایی هست که وقتی گفته میشود، روشن است که این حرف، حرف یک جریان است، یک دستگاه است، یک سازماندهی است، حساب شده است. خب چرا ابوموسی؟ ابوموسی‌ای که از اولش هم با علی خیلی میانه خوبی نداشت. در ماجرای خلافت امیرالمؤمنین، حاکم بصره بود و رها کرد؛ حالا در جنگ در کنار امیرالمؤمنین است. اصرار که بایستی او را بگذارید، حضرت قبول نمیکردند؛ بالاخره باز با همان ابزاری که اصل داوری را بر حضرت تحمیل کرده بودند، این شخص را هم تحمیل کردند.۶۵/۳/۱۲ ‼️بعد هم این مقدس‌مآب احمق بی خبر از عالَم، به نام ابوموسی اشعری، علی را از حکومت خلع کرد؛ و یک شیطان صفت خبیث، یعنی عمرو عاص، معاویه را به خلافت نصب کرد. حالا بیا درستش کن! نتیجه حکمیت بین دو جبهه، این میشود که علی از خلافت عزل میشود و معاویه در مسند خلافت تثبیت میشود. ۵۲/۷/۲۲ @Jahade_tabeini
🗓دوشنبه ۱۲ ماه صفر سال ۳۸ ق 🏴تحمیل حکمیت بر امیرالمومنین 🏴توسط مقدسین در جنگ صفین/۶ 💠رهبرانقلاب ‼️امیرالمومنین میفرماید بصیر آن کسی است که بشنود، گوش خود را نبندد؛ وقتی شنید، بیندیشد. من یک مثال از تاریخ بزنم. در جنگ صفین لشکر معاویه چیزی نمانده بود که بکلی منهدم و منهزم شود. حیله‌ای که برای نجات خود اندیشیدند، اینبودکه قرآنها را بر نیزه‌ها کنند، با این معنا که قرآن بین ما و شما حکم باشد. کار عوام پسند قشنگی بود. عده‌ای که بعدها خوارج شدند و روی امیرالمؤمنین شمشیر کشیدند، گفتند این که حرف خوبی است؛ میگویند بیائیم قرآن را حکم کنیم. ببینید، اینجا فریب خوردند؛ اینجا لغزیدند، این کسی که دارد دعوت میکند و میگوید بیائید به حکمیت قرآن تن بدهیم، کسی است که دارد با امام منتخبِ مفترض الطاعه میجنگد! او چطور به قرآن معتقد است؟ امیرالمؤمنین غیر از اینکه از نظر ما از طرف پیغمبر منصوب بود، اما آن کسانی هم که این را قبول نداشتند، این مسئله را قبول داشتند که آن روز بعد از خلیفه‌ سوم، همه مردم با او بیعت کردند، خلافت او را قبول کردند؛ شد امام، شد حاکم مفترض الطاعه جامعه‌ی اسلامی. هر کس با او میجنگید، روی او شمشیر میکشید، وظیفه همه مسلمانها بود که با او مقابله کنند. اگر این کسیکه قرآن را سر نیزه کرده، حقیقتا به قرآن معتقد است، قرآن میگوید که تو چرا با علی میجنگی. اگر واقعا به قرآن معتقد است، باید دستهایش را بالا ببرد، بگوید آقا من نمیجنگم؛ این مطلب مشکلی بود که نشود فهمید؟ این بی‌بصیرتی ناشی از چشم بستن بر روی یک حقیقت واضح است! ۸۹/۸/۴ @Jahade_tabeini
🗓دوشنبه ۱۲ ماه صفر سال ۳۸ ق 🏴تحمیل حکمیت بر امیرالمومنین 🏴توسط مقدسین در جنگ صفین/۷ 💠رهبرانقلاب ‼️صبر یکی از خصلتهای جوان انقلابی است. بله، خشم انقلابی داریم امّا صبر انقلابی هم داریم. مظهر اتمّ و اکمل عدالت، امیرالمؤمنین است دیگر، از او عادل‌تر که نداریم، امّا امیرالمؤمنین هم یک جاهایی صبر کرد؛ تاریخ زندگی امیرالمؤمنین را میبینید دیگر. یک جا در مقابل فشار خوارج و مانند اینها در جنگ صفّین صبر میکند و به حکمیّت تن میدهد؛ پس یک جاهایی صبر ضروری است! ۹۷/۳/۷ ‼️بعد از قضیه حکمیت، خوارج بعد از جدا شدن از لشكر اميرالمؤمنين شروع كردند به ترور، ايجاد وحشت، هجوم به آدمهای بی پناه و از بين بردن دوستان اميرالمؤمنين. هر جا انسانهای صادق و پاك و وفادار به حضرت را كه را میيافتند، بيدرنگ نابودش ميكردند. عبدالله بن خباب بن ارت که پدرش از صحابه بزرگ پیامبر بود و خود وی از حواريين حضرت بود، كشتند و شكم همسر حامله اش را شكافتند و جنين را از رحم او بيرون كشيدند و تكه پاره كردند. زن را كشتند، مرد را كشتند و حتّی بچه را هم كشتند. اينها همان كسانی بودند كه وقتی يكی از خودشان خوكی را كشته بود، وی را عقاب ميكردند كه چرا خون اين حيوان را روی زمين ريختی! مردمانی جاهل، كج فهم، منحرف، علی الظاهر متعبد که وقتی پای شهواتشان به ميان میآمد، نميتوانستند خودداری كنند. ۶۵/۳/۲ @Jahade_tabeini