🗓١٢ تير ماه سال ۱۳۴۹
🏳رحلت منادی وحدت اسلامی
🏳علامه عبدالحسین امینی/۷
💠رهبرانقلاب
‼️مرحوم آقای امینی رحمةاللهعلیه صاحب «الغدیر»، که او هم جزو افتخارات آذربایجان و تبریز بود یک وقت که به مشهد آمده بود، برای ما بیان میکرد و میفرمود: «من در نجف به دوستانمان گفتم: «هیچ کاری در دنیا وجود ندارد که نشود آن را انجام داد. همهی کارها را میشود انجام داد.» میگفت: «رفقا بعضی میخندیدند و قبول نداشتند.» کار رسید به اینجا که ایشان کتابخانهی مفصّلی به نام «مکتبة امیرالمؤمنین، علیهالسّلام، العامة» در نجف ساختند. لعنت خدا بر این بعثیهای ضدّ همه چیز؛ ضدّ فرهنگ و دین که گویا بخش زیادی از کتابخانه را نابود کردند. بسیاری از آن را غارت کردند و از بین بردند. کتابخانهای درجهی یک که در نجف اوّل کتابخانه بود و ظاهراً از هم پاشیده شده است. اگر قسمتهایی از آن هم در گوشه و کنار باشد، دیگر آن کتابخانه نیست. ایشان با زحمت زیاد، کتابهای عزیز و نفیسی را از سرتاسر دنیای اسلام در نجف جمع کردند. ۷۲/۵/۷
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
🗓١٢ تير ماه سال ۱۳۴۹
🏳رحلت منادی وحدت اسلامی
🏳علامه عبدالحسین امینی/۸
💠رهبرانقلاب
‼️جهاد انواع مختلفی دارد: یک وقت ممکن است که جهاد علمی رجحان پیدا کند، یک وقت جهاد نظامی رجحان پیدا میکند، یک وقت جهاد سیاسی رجحان پیدا میکند، یک وقت جهاد اجتماعی و ورود در فعّالیّتهای اجتماعی رجحان پیدا میکند. در همهی این موارد، طلّاب جوان ما، فضلای جوان ما باید احساس مسئولیّت بکنند و بدانند که خطاب اوّل، متعلّق به آنها است؛ برای اینکه وظیفهی اوّلی و اصلی ما جامعهی روحانیّت عبارت است از دعوت الیالخیر؛ کاری که انبیا میکردند؛ این وظیفهی اوّلیّهی ما است. آن کسی که از میدان جهاد کناره میگیرد، در واقع بایستی توجّه بکند که میدان جهاد، اساس قضیّه است. خوشبختانه ما در بین روحانیّون بزرگوارمان این روحیه را میبینیم. مرحوم امینی (رضوان الله علیه) صاحب الغدیر کتابی دارند به نام شهداءالفضیلة که همین علمای شهید در طول تاریخ را احصاء کردهاند؛ البتّه نه همه را، یک تعدادی را ایشان توانستهاند پیدا کنند؛ از قرن چهارم پنجم به بعد را ایشان احصاء کردهاند، قبل از آن را ایشان احصاء نکردهاند. در طول زمان هم کسان زیادی هستند که به شهادت رسیدهاند یا در میدان مجاهدت و مبارزه بودهاند و شهادت نصیبشان نشده لکن مجاهد فیسبیلالله بودند؛ نام اینها قهراً در آن کتابها نیامده؛ خب این یک فرهنگ افتخارآمیزی است برای روحانیّت و امیدواریم که انشاءالله این روحیه و این حالت ادامه پیدا کند. ۹۸/۱۰/۲۳
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
📆۱۳ تیر ماه سال ۱۲۹۳ش
🗓رحلت مرجعمجاهدبصیر
🏳پیشرو مشروطه مشروعه
🏳آیةاللهشیخمحمدتقیآقانجفی
💠رهبرانقلاب
‼️یک نکتهی اساسی در تاریخ ایران اسلامی وجود دارد و آن حضور روحانیّت است. حضور روحانیّت با خصوصیّاتی که روحانیّت شیعه دارد، حالا آن که ما در بین خودمان در تاریخ دیدهایم در مسائل اجتماعی، به طور طبیعی معنا و هویّت خاصّی میدهد، وقتی که عالم شیعی در حوادث بزرگ اجتماعی حضور دارد، این طبعاً اسلامیّت درش هست، مقابلهی با هر دستگاه ظلم و استعمار و استکبار و استبداد درش هست، مردمی بودن درش هست، همین کاری که مرحوم آقای آقانجفی اصفهانی و اخوی ایشان مرحوم حاج آقا نورالله انجام دادند، این کار از قبل از مشروطه شروع شده یعنی از زمان تحریم تنباکو و تا زمان رضاخان ادامه پیدا کرده و در این مدّت چه حوادث تلخی بر ایشان واقع شد از اینکه تبعید شد، مورد تحقیر قرار گرفت، به او اهانت شد! ۹۰/۷/۴
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
📆یکشنبه ۱۳ تیر ماه سال ۱۳۸۹
🗓درگذشت حامی انقلاب و رهبری
🏳علامه سیدمحمدحسین فضلالله
💠رهبرانقلاب
‼️رحلت عالم مجاهد آیتالله آقای حاج سیّدمحمّدحسین فضلالله رحمةاللهعلیه را به بیت شریف فضلالله و همهی ارادتمندان و دوستداران آن مرحوم در لبنان و جوامع لبنانیتبار در افریقا و امریکای لاتین، و به عموم شیعیان لبنان تسلیت میگویم. این عالم بزرگوار و سختکوش، در عرصهی دین و سیاست، شخصیتی اثرگذار بود و لبنان تا سالهای طولانی، خدمات و برکات او را از یاد نخواهد برد. مقاومت اسلامی لبنان که دارای حق عظیمی بر امت اسلامی است در همهی عمر با برکت خود، مشمول حمایت و همکاری و کمک این روحانی مجاهد بود، ایشان همچنین برای جمهوری اسلامی یاوری با اخلاص و صمیمی به شمار میرفت و در همهی دوران سی ساله همواره در زبان و عمل، وفاداری خود را به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی به اثبات رسانید. از خداوند متعال مسألت میکنم که رحمت و مغفرت خود را بر روح این سیّد شریف و عزیز نازل فرماید و او را با اجداد طاهرینش محشور نماید. ۸۹/۴/۱۳
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
🗓۲۷ ذیالحجه سال ۶۳ ق
🏴فاجعه پر عبرت حره/۱
💠استاد خامنهای
‼️پس از واقعه کربلا با وجود اینکه تشکیلات شیعی با حادثه عاشورا دچار ضعف شده بود اما حرکت شیعی مشغول فعالیت بود که مجددا تشکیلات خود را به شکل اول درآورد تا اینکه واقعه حره پیش آمد، به تصور من واقعه حره در تاریخ تشیع مقطع بسیار عظیمی است که ضربت بزرگی را وارد آورد. واقعه دقیقاً در سال شصت و سه هجری اتفاق افتاده است. جریان به طور خلاصه به این صورت است که در سال شصت و دو هجری جوان کم تجربه ای از بنی امیه والی مدینه شد. او فکر کرد برای به دست آوردن دل شیعیان مدینه خوب است عده ای از سران مسلمانان و بعضی از صحابه و بزرگان مدینه را ـ که غالباً از علاقهمندان به حضرت سجاد(ع) بودند ـ برای رفتن به شام دعوت کرد که بروند با یزید مأنوس شوند و این اختلافات کم شود. اینان به شام رفتند و با یزید ملاقات کردند و چند روزی مهمان او بودند و پذیرایی شدند. سپس یزید به هرکدام از آنها مبالغ زیادی پول ـ در حد پنجاه هزار درهم و صدهزار درهم ـ داد و اینها به مدینه برگشتند. همین که به مدینه رسیدند ـ چون فجایعی که در دستگاه یزید اتفاق میافتاد دیده بودند ـ زبان به انتقاد از یزید گشودند. مسئله درست به عکس شد، اینها به جای تعریف از یزید مردم را به جنایات او آگاه کردند و به مردم گفتند: یزید چگونه میتواند خلیفه باشد در حالی که اهل شرب خمر، بازی با سگها و اهل انواع و اقسام فسق و فجور است، و ما او را از خلافت خلع کردیم. ۶۱/۴/۶
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
🗓۲۷ ذیالحجه سال ۶۳ ق
🏴فاجعه پر عبرت حره/۲
💠استاد خامنهای
‼️عبدالله بن حنظله یکی از مردمان با شخصیت و موجه مدینه بود و پیشاپیش مردم علیه یزید قیام کردند و یزید را خلع و مردم را به سوی خود دعوت نمودند. این حرکت موجب آن گردید که یزید از خود عکس العمل نشان دهد و در نتیجه یکی از سرداران پیر و فرتوت بنیامیه به نام مسلم بن عقبه را همراه با عدهای به مدینه فرستاد و از او خواست که مردم مدینه را خاموش کند. مسلم بن عقبه به مدینه آمد و چند روزی شهر را به منظور در هم شکستن مقاومت مردم محاصره کرد. سپس وارد شهر شد و آن قدر کشتار و ظلم کرد و فجایع به بار آورد که در تاریخ اسلام جزء نمونههای کم نظیر است. او چنان در کشتار و ظلم، زیاده روی کرد که پس از آن حادثه، او را مسرف نام گذاشتند و به او مسرف بن عقبه میگفتند. ماجراهای واقعه حره زیاد است و من نمی خواهم شـرح تمام ماجراها را بدهم، همین اندازه باید بگویم که آن حادثه، بزرگترین وسیلهٔ ارعاب دوستان و پیروان اهلبیت شد، به خصوص در مدینه که عدهای گریختند، عدهای کشته شدند و گروهی از یاران خوب اهلبیت همچون عبدالله بن حنظله و دیگران به شهادت رسیدند و جایشان خالی ماند. این خبر به تمام اقطار عالم رسید و معلوم شد که دستگاه حکومت قاطعانه در مقابل حرکات تشکیلات شیعی ایستاده و اجازه هیچگونه اقدامی نمیدهد. ۶۱/۴/۶
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
🗓۲۷ ذیالحجه سال ۶۳ ق
🏴فاجعه پر عبرت حره/۳
💠استاد خامنهای
‼️یزید برای اینکه مانع قیام احتمالی امام سجاد شود، مردم مدینه را در فاجعه حره ارعاب کرد، یکی از وسایل خیلی سادهاش ارعاب است. ارعاب یک روشی نیست که امروز در دنیا معمول شده باشد؛ از قدیم بوده. از وقتی که انسانهای ظالمی و مستبدی و خودخواهی در عالم به وجود آمده اند و مردمی در و مقابل آنها با شناخت حق خود و انسانیت خود در صدد مقابله برآمدهاند، ارعاب هم به عنوان یک روش موفق ابتکار شد. و ارعابی که یزید به وجود آورد ارعاب جالبی است؛ ارعاب واقعاً جالب توجهی است. مثلاً مدینه که پایگاه شورش و انقلاب است و علی بن الحسین(علیه السلام) آنجا نشسته و قبر پیغمبر آنجا است و مسلمانان پیامبر دیده و جنگ بدر و اُحد دیده، آنجا زندگی میکنند، ناگهان فرستاد آنجا را درو کنند، واقعه حره پیش آمد؛ گفت ای سربازان من! بکشید مردم را، رحم نکنید، هر کاری ممکنتان است بکنید، و کردند. در واقعه حره بچههای کوچک شیرخواره را کشتند؛ جلوی مادرها بچه را گرفتند محکم زدند به دیوار که مغزش متلاشی شود؛ بچه را بلند کردند به آسمان انداختند، زیرش سرنیزه گرفتند که بچه روی این سرنیزه افتاد و متلاشی شد. بعد از آنکه واقعه حره گذشته بود، تا مدتها هرکه دخترش را شوهر میداد، میگفت من ضامن بکارتش نیستم؛ سربازان یزیدی که آمدند اینجا، خیلی کارها کردند، من نمیدانم با دختر من چه کردند، لذا ضامن بکارت این دختر نیستم! ۵۱/۱۱/۲۲
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
🗓۱۵ تیر ماه سال ۱۳۶۵
🏴درگذشت مجتهد مجاهد
🏴آيةالله سیدجواد خامنهای/!
💠رهبرانقلاب
‼️پدرم به فضل و علم و اجتهاد معروف و نزد علمای بزرگی مانند میرزای نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی درس خوانده بود. عفیف و باحیا بود و نسبت به مال و منال، از مناعت طبع برخوردار بود. در میانه بازار مشهد که محل کسبه و تجار و سرمایهداران است، امامت مسجدی را داشت؛ اما چشمی به مال مردم نداشت و در اوج بلند طبعی میزیست، گوشه گیری را دوست داشت، ولی من این خصلت ایشان را خوش نمیداشتم؛ لذا عکس آن را فراگرفتم. پدرم بر درس خواندن ما بطور مستمر نظارت میکرد و ما را با تشویق و گاها با توبیخ به درس ترغیب میکرد، از اینرو هرگاه در مورد درسی که میخواندم اشکال و اظهار میکردم خیلی خوشحال میشد و به من که ۱۴ساله بودم میگفت که تو مجتهدی و قدرت استنباط داری! کتاب خون دلی که لعل شد ص۲۵
📸حضور رهبری بر مزار پدر در رواق توحید خانه پس از غبار روبی حرم رضوی ۹۶/۵/۱
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
🗓۱۵ تیر ماه سال ۱۳۶۵
🏴درگذشت مجتهد مجاهد
🏴آيةالله سیدجواد خامنهای/۲
💠رهبرانقلاب
‼️بنده رئیسجمهور بودم و امکانات این کشور تا حدودى که در اختیار رئیسجمهور بود، در اختیار بنده بود؛ اما این پیرمرد و پیرزن کوچکترین توقعى نداشتند که چون پسرشان رئیس جمهور شده، این خانه را تبدیل به احسن کنند یا دستى به سر و صورتش بکشند. پدرم تا سال ۶۵ و مادرم تا انتهاى دوران ریاست جمهورى در همین خانه زندگى مىکردند؛ اما این خانه کمترین تغییرى در جهت کامل شدن پیدا نکرد؛ این براى جمهورى اسلامى مایهى افتخار و مباهات است. البته فضل این کار به من برنمىگردد؛ به آن دو بزرگوار برمىگردد که به معناى واقعى کلمه زاهد و به زخارف و ظواهر دنیا بىرغبت بودند. براى آنها اهمیتى نداشت که چگونه و کجا زندگى کنند. وقتى پدر من فوت کرد، پس از تقویم وسایل این خانه - غیر از کتابهاى ایشان که خودش باب جداگانهیى بود - همهى موجودى آن از صدر تا ذیل، حدود ۴۵ هزار تومان شد؛ در حالى که آن روز اگر مىخواستند ۴۵ هزار تومان را مصرف کنند، نمىشد مثلاً یک یخچال و یک گاز بخرند؛ این در حالى بود که ایشان پنجاه سال در این شهر امام جماعت و روحانىِ موجه و داراى مریدها و علاقهمندان زیاد بودند! گذشتگان ما اینطور زندگى کردند. ۱۳۷۵/۴/۱۴
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
🗓۱۵ تیر ماه سال ۱۳۶۵
🏴درگذشت مجتهد مجاهد
🏴آيةالله سیدجواد خامنهای/۳
🔷گزیده کتاب شرح اسم:
‼️در طول مدتی که آقای خامنه ای همراه پدر (جهت مداوای چشم پدر) به تهران آمد، به قم رفت و به مشهد بازگشت در کلنجار تصمیمی بود که گرفتن آن سخت بود؛ او چنان با فضای علمی و مبارزاتی قم أنس گرفته بود که آن را با جای دیگری نمیتوانست مقایسه کند. زادگاهش مشهد، چنین جذابیتی نداشت هر چند به زودی عقیده اش درباره فضای سیاسی مشهد عوض شد. مانده بود در میان دو راهی انتخاب؛ پدر یا قم. آن چه بر میل او غلبه داشت، مشایعت پدر تا مشهد و بازگشت به قم بود. برای مشورت به سراغ یکی از دوستان روحانیاش، آقاضیاء آملی (فرزند عارف و فیلسوف کبیر آیت الله شیخ محمدتقی آملی) که در چهارراه حسن آباد تهران منزل داشت رفت. او را به معرفت و دل آگاهی میشناخت. موضوع را مطرح کرد و آنچه در قلبش گره خورده بود، باز گفت. پاسخی شنید که او را به فکر برد؛ تا جایی که تصمیم گیری را برایش آسان کرد. او گفت: از قم دست بکش و به مشهد برو؛ میدانم که دنیا و آخرتت در قم است و نمیتوانی آنها را رها کنی اما خدا میتواند دنیا و آخرت تو را از قم به مشهد منتقل کند. حس کرد از این رو به آن رو شده است؛ نزدیکانش خیلی زود متوجه دگرگونی او شدند. وقتی به پدر و مادرش خبر داد که تصمیم گرفته به مشهد بیاید و ماندگار شود، باورشان نشد. بعدها گفت که اگر توفیقی در زندگی داشته، ناشی از گوش شنوی ها، نیکی ها و عمل به وظایفی بوده که می بایست در حق پدر و مادر ادا شود! کتاب شرح اسم ص۱۹۴
📸مرحوم آیةالله سیدجواد خامنهای
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
🗓۱۵ تیر ماه سال ۱۳۶۵
🏴درگذشت مجتهد مجاهد
🏴آيةالله سیدجواد خامنهای/۴
‼️سید علی آقا که رئیس جمهور شد خیلی ها منتظر بودند تا تحولی در زندگی آقاسید جواد به وجود بیاید؛ مثلاً به تهران مهاجرت کند، یا خانه بزرگتری در مشهد بگیرد یا حداقل اسباب و اثاثیه خانه را نونوار کنند؛ اما زندگی همان زندگی بود و آقاسید جواد، همان آقاسید جواد. اول انقلاب اولین محله ای که لوله کشی شد برای گاز شهری محله سرشور بود. شاید از اولین خانههایی که علمک گازش نصب شد منزل آقاسید جواد بود شرکت گاز میخواست گاز خانه آقاسید جواد را وصل کند. او البته با وصل شدن گاز مخالفت کرد گفت: «هر وقت گاز بقیه مردم محل وصل شد مال خانه ما را هم وصل کنید. آقاسید جواد که از دنیا رفت سه تا قاب عکس توی خانه اش بود؛ یکی عکس ضریح امام رضا علیه السلام که خودش کنار آن ایستاده بود، یکی عکس امام خمینی و یکی هم عکس پسرش که رئیس جمهور بود. خانم آقا سید جواد هم مدت زیادی بعد از او، عمرش به دنیا نبود. سه سال بعد او هم از دنیا رفت. چند نفر از معتمدین محل خانه آقاسید جواد را از ورثه خریدند و با اجازه آقاسید علی که دیگر رهبر بود همراه زمین کنار خانه به حسینیه تبدیل کردند خانه آقاسید جواد به همان شکل سابق باقی ماند. خانه مبارز پروری که بیش از نیم قرن چراغش به عبادات و علوم آل محمد روشن بود حسینیه ای شد که هر هفته محفل ذکر محمد و آل محمد ست. کتاب زندگی اینجاست ۱۱۷ الی ۱۲۶
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
🗓۱۵ تیر ماه سال ۱۳۶۵
🏴درگذشت مجتهد مجاهد
🏴آيةالله سیدجواد خامنهای/۵
‼️وقتی ماجرای امام خمینی با شاه و رژیم بالا گرفت، سید جواد گفته بود: «اگر آقای خمینی خروج، کند اولین کسی که با او بیعت میکند، خودم هستم.» هر چند از جزئیات مبارزات بی اطلاع، بود به رهبر مبارزات باور قلبی داشت. باور آقاسید جواد به انقلاب و امام خمینی از عمق جان بود. برای این باور حتی روی احساسات پدری هم پا گذاشت، سید جواد دخترش بدری را خیلی دوست داشت؛ آخرین دخترش بود. بدری یک روز در میان منظم میآمد خانه آقاسید جواد و سر میزد. رابطه شان زیاد بود و خوب وقتی بدری با شوهرش (حجت الاسلام شیخ علی تهرانی) به مخالف سیاسی انقلاب تبدیل شد و بعدتر پنهانی فرار کردند به عراق آقاسید جواد از این علاقه پدر و فرزندی گذشت. یک بار بدری از عراق زنگ زده بود خانه آقاسید جواد؛ میخواست با پدرش صحبت کند. سید جواد با همان لهجه ترکی گفته بود: «دیگر حق نداری زنگ بزنی اینجا در این دل بریدن خانم هم خیلی مؤثر بود. خانم میگفت: «ان شاء الله سپاهیهای ما بروند اینها را ذلیل کنند.» خدا گاهی آدمها را امتحان میکند آقاسید جواد و همسرش از امتحان فرزند سربلند بیرون آمدند. کتاب زندگی اینجاست ص۸۷ و ۱۱۹
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini