▪️امام صادق علیه السلام: تَسْبِيحُ فَاطِمَةَ فِي كُلِّ يَوْمٍ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَكْعَةٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ. 💬 تسبیحات حضرت زهرا سلام الله علیها هرروز در تعقیب هر نماز، از هزار رکعت نماز در روز برای من دوست داشتنی‌تر است. 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۳، ص۳۴۳. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🖤 روز نهم چلّه #حدیث_کساء (سه‌شنبه) #روزشمار 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir

🔊 #اطلاع_رسانی #قرآن و #نماز 🔺️ برنامه تلاوت و شرح و تفسیر آیات قرآن کریم در مسجد مقدس جمکران 🗓 سه‌‌شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ 💠💠💠 ✅کانال رسمی مسجد مقدس جمکران: @Jamkaran_ir

#جامعه_منتظر امام على عليه السلام: عذرخواهى، دليل خردمندى است المَعذِرَةُ بُرهانُ العَقلِ عيون الحكم والمواعظ، صفحه ۳۵ 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir

📖 السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه... سلام بر تو ای مولایی که آیه های نور از لسان تو می تراود، و تفسیر حقیقی اش از قلب نازنین تو جاری می شود. #سلام_بر_مهدی #زیارت_آل_یاسین 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir

#قرار_دهه_هشتادی_ها هر هفته سه شنبه دو ساعت به مغرب عشا بلوار پیامبراعظم قم پیاده روی جمکران همراه با موکب های پذیرایی و فرهنگی همچنین برنامه های پرهیجان #امام_زمان #سه_شنبه_های_اربعینی #طریق_المهدی پخش زنده برنامه طریق المهدی در معتبرترین کانال قم 👇 http://eitaa.com/joinchat/3298492416Cc8880c401c

📜 #روایت_انتظار 💠 از‌تبار‌نور {إنّ الله تعالى اختارني من أهل بيتي، و اختار عليّا و الحسن و الحسين و اختارك، فأنا سيّد ولد آدم، و علي سيّد العرب، و أنت سيّدة النساء، و الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنّة، و من ذرّيّتكما المهديّ، يملأ الله عزّ و جلّ به الأرض عدلا كما ملئت من قبله جورا} 📚منتخب الاثر، ج۲، حدیث۵۲۰ ♦️پیامبراعظم‌ صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و‌ سلم‌ خطاب‌ به حضرت فاطمه‌ سلام‌الله‌ علیها می‌فرمایند: خداوند والا مرا از خاندانم برگزيد. و سپس على و حسن و حسين را برگزيد. و آنگاه تو را برگزيد:من سرور فرزندان آدمم،على سرور عرب است،تو سرور زنان و حسن و حسين دو سرور جوانان اهل بهشت‌اند و مهدى از فرزندان شما است كه خداوند عزّتمند به سبب او زمين را از عدل پر مى‌كند چنان‌كه پيش از آن از ستم پر شده است. 💠 پیام‌حدیث امام مهدی علیه‌السلام منتخب ویژه الهی برای برقراری عدالت ♦️نکته‌ها 🔹درخشش و جایگاه ویژه امام مهدی عجل‌الله‌فرجه در بین اهل‌بیت علیهم‌السلام. 🔹منجی وعده داده شده مهدی عجل‌الله‌فرجه ، از فرزندان فاطمه سلام‌الله‌علیها است. 🔹همان طور که پنج تن علیهم‌السلام به طور خاص برگزیده با ویژگی مخصوص خود هستند حضرت مهدی عجل‌الله‌فرجه نیز منتخب الهی برای ماموریت خاص و ویژه ای هستند. 🖌 انجمن‌علمی‌‌پژوهشی‌مهدویت‌ جامعةالزهرا ❣#الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج🌹 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir

#مداحی 💠 قرائت #حدیث_کسا 🎤 حجت‌الاسلام #حسین_آبادی 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir

🤲 #دست_توسل 🔘 فایل PDF «متن #حدیث_کساء و فضیلت و سندیت آن» #حضرت_زهرا سلام الله علیها 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir

#سخنرانی 💠 مراسم توسل به حریم کبریا 🗓 سه‌شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ 🎤 حجت‌الاسلام #مهدوی_ارفع 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir

#مداحی 💠 قرائت #دعای_توسل 🎤 حاج علی #مهدوی_نژاد 🗓 سه‌شنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۱ 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir

🎥 #ببینید | #فریاد 🏴 مجموعه فریاد جرعه‌هایی است از معارف خطبه حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در مسجدالنّبی. 🔘جرعه‌ی پنجم #استوری #حضرت_زهرا سلام الله علیها 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir

📃 #داستان_انتظار باران آسمان تاریک شهر را هاشور می‌زد. برف‌پاک‌کن را زدم و پیچیدم توی خیابانی که مسیر هر هفته‌ام برای رسیدن به مسجد جمکران بود. بالاخره هفته‌ی چهلم رسیده بود. توی این مدت خیلی وسوسه شده بودم که به بهانه‌ی کمردرد، چله‌ را نصفه‌کاره بگذارم، اما هر هفته هرطور بود خودم را رسانده بودم. توی همین فکرها بودم که یک دفعه بی‌اختیار زدم روی ترمز. پیرزنی با قد خمیده یک دفعه وسط خیابان تاریک ظاهر شده بود. با عجله از ماشین پیاده شدم تا مطمئن شوم حالش خوب است. چادر مشکی‌اش زیرباران خیس‌خیس شده بود. گفتم:«مادر این وقت شب وسط خیابون چیکار می‌کنی؟ حالت خوبه؟» توضیح داد که از وقتی پسرش ازدواج کرده و به یک شهر دیگر رفته، تنها شده و مجبور است همه کارهای خانه را خودش انجام بدهد. الان هم آمده بوده یک نفر را برای تعمیر آبگرمن خانه پیدا کند، اما قیمتها را که شنیده، پشیمان شده. از شنیدن حرفهایش قلبم فشرده شد. بهش گفتم:«سوار شو مادر. من می‌رسونمت» خانه‌شان دورتر از چیزی بود که فکرش را می‌کردم. پیرزن را که پیاده کردم، بهش گفتم:«من می‌رم دنبال تعمیرکار، شما نگران نباش» اولش قبول نکرد، اما وقتی پافشاری مرا دید کوتاه آمد. کار تعمیر تا حوالی دو شب طول کشید. دیگر مطمئن شده بودم که به سه‌شنبه‌شب چهلم نمی‌رسم. پول تعمیرکار را که دادم، با پیرزن که شرمندگی دنیا توی چشم‌هایش بود خداحافظی کردم. شماره‌ام را هم توی دفتر تلفنش نوشتم تا هر وقت چیزی لازم داشت بهم خبر بدهد. از خانه‌اش که زدم بیرون، باران بندآمده بود و هوا تازه‌تر از همیشه بود. از دردکمر نمی‌توانستم روی پا بایستم. آخرین ته‌مانده‌های توانم را برای ایستادن جمع کردم و دستم را گذاشتم روی سینه‌ام و با چشم‌های بسته زیرلب زمزمه کردم:«السلام علیک یا صاحب الزمان» انگار قسمت بود چله‌ام را این طور تمام کنم. 🌐 www.jamkaran.ir 🆔 @jamkaran_ir