خواستم بهت بگم که :
میدونی من تو رو به اندازهٔ قشنگی چشمایِ قهوهایت ، به اندازهٔ جذابیت بلندیِ مژههات ، به اندازهٔ تموم شبایی كه حالم بد بود و دلیل خندم شدی ، به اندازهٔ تمومِ وقتایی كه جلویِ خیلیا پشتم دراومدی ، به اندازهٔ تمومِ چرتوپرت گفتنامون تا خودِ صبح ، به اندازهٔ تمومِ دیوونه بازیایِ آخر شبامون ، به اندازهٔ تموم وقتایی كه دلم نخواست رفاقت تورو با کسی شریك شم ، به اندازه تموم وقتایی كه دلم خواست از پشتِ گوشی بکشمت بیرونُ بغلت کنم ، به اندازه تمومِ کارایِ خفنی كه قراره با تو انجام بدم و حتی فراتر از همهٔ اینا ، دوسِت دارم .
میدونی بودنت کنارم بهم میچسبه ؛ مثه قدم زدن زیرِ نمِ بارون ، مثه خوردن بستنی وسطِ خیابون ، مثه چای قند پهلو تو دلِ سرما ، مثه آب خنک بعد از باشگاه ، مثه لذتِ مطالعهٔ کتابهای فاضل نظری ؛
خلاصه اینکه تو برایِ این من ، یه چیزی فراتر از یه رفیق یا حتی خواهری !
تو برایِ من یه تیکه از قلبمی كه حتی اگه ازت دور باشم همیشه و با هر تپش تورو کنار خودم احساس میکنم ؛ ازت ممنونم كه دنیا اومدی و ممنون ترم كه وارد زندگیم شدی .
مهم نیست چقدر جبر جغرافیایی و یه سری از آدما تلاش کنن منو از تو دور نگه دارن ، یا اصن به درك که یه سری چیزا هی نمیشه و فداسرمون که گاهی زندگی با تمومِ توونش مقابلمون سینه سپر میکنه ، من به خودم و به تو که بخشی از وجودِ منی قول میدم صدایِ خندهامون کلِ فضایِ دنیا رو پر میکنه ؛
تولدت مبارك عزیزِ زهرا 🧡(: