رفتهای و بعد تو این کار هر روز من است
باور اینکه نباشی ، کار آسانی که نیست (:
هدایت شده از -آیــ𓂆ـه-
میگم دکتر؛
حالا که پاییز تموم شد، ما دلتنگیامونو گردنِ کی بندازیم؟
بعد دل کندنت از من ، دلت آرام گرفت؟
خوب شد زندگیات؟ یا که بدهکار شدی؟
بی تو اینجا خبری نیست به جز غصه و درد
حال خوش بودی و رفتی و دل آزار شدی (:
بودنت پنجرهای باز به رویاها بود
ناگهان پنجره را بستی و دیوار شدی . .
عشق را با طمعِ منطقِ خود تافت زدی
تا نهایت به دلت سخت بدهکار شدی .
تو خودت خواستی از قصهیِ من پر بکشی
پس نگو کار خدا بوده و ناچار شدی (:
حسرت یار تو بودن ، به دلم ماند که ماند
آخرین خواستهام ، قسمت اغیار شدی !