- آشفتگیهبایدببخشید -
میشه بشینی پیشم شعر واسم بخونی؟!
به شدت بهش نیاز دارم ..
رفته ، هنوز هم نفسم جا نیامدهست
عشق کنار وصل ، به ماها نیامدهست .
معشوق ، آنچنان که تویی دیده روزگار
عاشق چون من ، هنوز به دنیا نیامدهست (:
صد بار وعده کرد که فردا ببینمش
صد سال پیر گشتم و فردا نیامدهست ،
یک عمر زخم بر جگرم بود و سوختم
یک بار هم برای تماشا نیامدهست ((:
ایمرگ جام زهر بیاور که خستهایم
امشب طبیب ما به مداوا نیامدهست ..
دلخوش به آنم از سر خاکم گذر کند
گیرم برای فاتحهی ما نیامدهست (:
محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است
رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است ..
ایملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنويسید که اندوه بشر بسیار است (:
سفرهدار توعم ایعشق بفرما بنشین
نان جو ، زخم و نمک ، خونجگر بسیار است .