قرن هشتم ، جنابِ حافظ میان میگن ك :
اگر آن ترکشیرازی بهدست آرد دلِ ما را
به خالِ هندویش بخشم سمرقندُ بخارا را .
تو قرن یازدهم صائب تبریزی میاد میگه :
هرآنکس چیز میبخشد ، زِ جانِ خویش میبخشد
نه چون حافظ که میبخشد سمرقندُ بخارا را ،
اگر آن ترکشیرازی بهدست آرد دلِ ما را
به خالِ هندویش بخشم سرُ دستُ تنُ پا را
تو قرن معاصر استاد شهریار میگه :
هرآنکس چیز میبخشد ، بهسان مرد میبخشد
نه چون صائب که میبخشد سرُ دستُ تنُ پا را ،
سرُ دستُ تنُ پا را به خاک گور میبخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
اگر آن ترکشیرازی بهدست آرد دل ما را
به خالِ هندویش بخشم تمامِ روحُ اجزا را *
هدایت شده از مَخمور.
- دیگه واسم مهم نیستی.
دیگه واسم مهم نیستی.
دیگه واسم مهم نیستی.
دیگه واسم مهم نیستی.
دیگه واسم مهم نیستی.
+ عه، حاجی بیا استوری جدید گذاشته.
- کو؟؟؟ بیار ببینم.
چقد این قسمت آهنگ که میگه :
تو را با غیر میبینمُ صدایم در نمیآید ،
دلم میسوزدُ کاری زِ دستم بر نمیآید
چقد تو این روزا منه (((((:
هدایت شده از تراوشات ؛
و اون قسمت آهنگ که میگه :
دیدی دلا شیدا شدی ؟
مجنون بی لیلا شدی
گفتم دلم عاشق نشو !
عاشق شدی رسوا شدی ..
چقدر منه :)))