منِ ساده به خیالم که تو جلدم بودی
تو نگو مرغِ دلت منتظرِ فرصت بود (:
آن همه عاشقیِ اصل همه مالِ خودت
فقط ارزان نفروشی که گرانقیمت بود ،
عشق را مثلِ نفس ، مثل تپش میدیدم
در نگاهِ تو ولی عشق ، فقط عادت بود .
چه غریبانه تو را مثلِ وطن میدیدم
بعد دیدم که دلت مملکتِ غربت بود !
نفسی که تو کشیدی ، نفسِ سیری بود
نفسی که نکشیدم ، نفسِ راحت بود ((:
یه حس مزخرفی دارم
انگار قرار بوده عصر ببینمت ولی خوابم برده
بیدار شدم دیدم شب شده ، توام زنگ نزدی .