او رفتُ غمش شعله به جان قلم انداخت
من ماندمُ یک دفترُ طبعی که روان بود .
یک مشت غزل شد همهیِ دارُ ندارم
دیوان بزرگی که پر از آه و فغان بود ،
بیش از دو دهه دور خودم گشتمُ گشتم
دل در گروِ عشقُ سرم در دَوَران بود !
گفتم که بدانید وفا ، عشق ، دروغ است
من تجربه کردم، به همین قبله چاخان بود
حُسنش همه گفتندُ من سر به هوا را ،
آگاه نکردند به شری که در آن بود !
ویروس ، خطرناک تر از عشق ندیدم
یک قاتلِ بِالفطره اگر بود ، همان بود .
هی ریشه زدُ ریشه زدُ ریشه کَنَم کرد
این تودهیِ بدخیم گمانم سرطان بود (:
eitaa : Moshavash_5357_14937934743586.mp3
زمان:
حجم:
4.22M
قدیمیِ ولی قشنگ (:
https://eitaa.com/hechepoch/3272
https://eitaa.com/monibm/20612
زیارت قبول (:
خیلی خیلی ممنون🤍