دل ز جان برگیر و در بر گیر یار مهربان
گر بدین مقدارت آن دولت میسر میشود ،
هرگزم در سر نبود اندیشه سودا ولیک
پیل اگر دربند میافتد مسخر میشود (:
عیشها دارم در این آتش که بینی دم به دم
کاندرونم گر چه میسوزد منور میشود . .
تا نپنداری که با دیگر کسم خاطر خوشست
ظاهرم با جمع و خاطر جای دیگر میشود ،
غیرتم گوید نگویم با حریفان راز خویش
باز میبینم که در آفاق دفتر میشود .