آدمیزاد ؟!
موجودیست که هربار ،
پارههایِ تاروپود دلش را می برد
گِره می زند به امیدهای تازهتر . .
هدایت شده از چرندیات ؛
چند تا اللهی به رقیه واسه مامانم میگید ؟ .
تو بیخود میکنی یک لحظه از جانم جدا باشی
تو مجبوری ! به این دیوانه باید مبتلا باشی ،
تو باید خانهات محدودهی آغوشِ من باشد
حرام دیگران هستی ، به من باید روا باشی !
برای درک بهتر ، گاهگاهی رو به آیینه
تماشا کن خودت را با جنونم آشنا باشی (:
مرا قانع نخواهد کرد جایی گوشهیِ قلبت
تو از این سینه سر رفتی که کل ماجرا باشی . .
اگر مستی فراتر رفت از حدش ، پشیمانیست
کمی از خوبیات کم کن به قدر اکتفا باشی (:
بیا دیوانگی کن این جهان دیوانه کم دارد
برایت پهن کردم چشم را ، ای کاش پا باشی .