این چشمهایِ خیس برازندهی تو نیست
محراب را که آیِنه کاری نمیکنند!
- آشفتگیهبایدببخشید -
بخونیم دیگه؟
تا زنده باشم چون کبوتر دانه میخواهم
امروز محتاج توام؛ فردا نمیخواهم!
آشفتهام، زیباییات باشد برای بعد
من درد دارم، شانهای مردانه میخواهم
از گوشهی محراب عمری دلبری جستم
اکنون خدا را از دل مِیخانه میخواهم
میخندم و آیینه میگرید به حال من
دیوانهام، همصحبتی دیوانه میخواهم
در را به رویم باز کن؛ اندوه آوردم
امشب برای گریه کردن شانه میخواهم(:
هدایت شده از آواره/𝐚𝐯𝐚𝐫𝐞𝐡
کمال محض را با چشم خود ما در نجف دیدیم
سجود ناقصی دارند مردان .. ؛ ظلِّ ایوانش !
الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین به ولایت سلطان اولیا ، سخن گذار منبر سلونی
سرورمطلبی ، ابن عم نبی ، در هل اتی ،
مهر برج انما ، شه سوار لافتی ، پیشوای انبیاء
عروة الوثقی ، کلمه الحسنا ، سیدالاوصیا
عماد الاصفیا ، رکن اولیاء ، آیة الله العظمی ،
خیرالمؤمنین ، امام المتقین ، اول العابدین ،
ازهد الزاهدین ، زین الموحدین ، حبل الله المتین ، لنگر آسمان و زمین ،
وجه الله ، عین الله ، نور الله ،
سرالله ، اذن الله، روح الله ،
باب الله ، سیف الله ، عبدلله ،
اسدالله الغالب ،
نور چشم ما ، مولای ما ، پیشوای ما ،
آقای ما علی ابن ابیطالب 'ع' 🤍(: