دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش،
آن گونه که در شأنِ تو باشد، بِپَری نیست
ای كاش کسی باشد و کابوس که دیدی؛
در گوشِ تو آرام بگوید: خبری نیست*
هر جا نکنی باز، سَرِ دردِ دلت را
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست(:
ای كاش که مى گفت نگاهِ تو، بمانم..
این لحظه که حَرفت سَنَدِ معتبری نیست!
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم؛
در بسته شد آنگونه که انگار دری نیست...
هدایت شده از حزین .
کاش در اولین دیدار با آدم های رندوم زندگی که احساس دوست داشتن نسبت به او داریم ، تافت را دستمان میگرفتیم و به تمام خلقیاتش میزدیم تا همانگونه بماند و هیچ گاه تغییری در رفتارش دلمان را نرنجاند . آنگاه او برای همیشه در زندگیمان میماند و هیچ گاه در خاطراتش دست و پا نخواهیم زد و زیر بار دلتنگی اش له نخواهیم شد . آنگاه او ، آدمِ ماندنیِ زندگیمان میشد .