اشک آبادی چشم است برآن شاکر باش
هر کجا جوی روانیست کپر بسیار است ..
سالها رفت و نشد موی تو را شانه کنم
چه کنم دور و برت شانه به سر بسیار است .
- آشفتگیهبایدببخشید -
میشه بشینی پیشم شعر واسم بخونی؟!
عی بابا شب و شعرش دیجه (:
خبر به دورترین نقطهٔ جهان برسد
نخواست او به من خسته ، بیگمان برسد ..
شکنجه بیشتر از این ؟ که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد ، به دیگران برسد (:
چه میکنی ؟ اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد ..
رها کنی برود از دلت جدا باشد ،
به آنکه دوستترش داشته ، به آن برسد .