🧭 پیش به سوی نجف! دعای خیر مادرها، لبخند پدرها، کوله‌باری از امید و دلتنگی. طلبه‌ها یک‌به‌یک خداحافظی کردند، ساک‌ها را برداشتند و قدم در مسیری گذاشتند که مقصدش حرم امیرالمؤمنین (ع) است. این سفر، فقط یک حرکت جغرافیایی نیست؛ یک هجرت درونی است، یک قدم به‌سوی نور... #پیش_از_سفر #روایت_نجف 🕊🌿سایت‌مدرسه | کانال‌ ایتا 🌿🕊

🌌 عبور از مرز، همراه با اذان صبح 🚧 سفر به نجف، سفر آسانی نیست؛ همیشه آزمونی در راه است، لحظه‌ای برای سنجش صبر و تدبیر. اما وقتی قدم در مسیرش می‌گذاری، گویی خود راه، راهبر تو می‌شود. 🌄 بامداد، هم‌زمان با اذان صبح، از مرز گذشتیم؛ بی‌دغدغه و بی‌وقفه. اما پشت پرده این عبور آرام، تلاشی پنهان بود که کسی جز اهل تدبیر از آن باخبر نشد. درحالی‌که یکی از اتوبوس‌ها تأخیر داشت و خود را دیرتر به مرز رساند، در آن‌سو، اتوبوس‌هایی که قرار بود در عراق ما را سوار کنند، ناگهان از تعهد خود سرباز زدند. 🧭 اینجا بود که پیش‌بینی یکی از کادر اجرایی اردو کارساز شد. ایشان که چند روز زودتر به عراق سفر کرده بودند، خود را به مرز رساندند، اتوبوس‌های جایگزین هماهنگ کردند و نگذاشتند حتی یک دقیقه از زمان اردو هدر برود. نکته جالب‌تر اینکه این اتفاق در سکوت و آرامش مدیریت شد؛ هیچ‌کس نفهمید چه گذشته، تا زمانی که بعدتر برایمان روایت شد. و ما، با همان اطمینان و آرامش، به راه خود ادامه دادیم... #روایت_نجف 🕊🌿سایت‌مدرسه | کانال‌ ایتا 🌿🕊