بعد از نماز، همسر شهید حقانی مهمان مون بودن از خاطراتشون برای مامانا گفتن از بچه داری بدون حضور پدر، از بهونه گرفتنهای پسر ۵سالشون وقتی شهید حقانی در زندان بودن و از حاجت گرفتنشون از امام رضا (ع) وقتی هیچ امیدی به آزادی حاج آقا نداشتن.
میگفتن مامورهای زندان وقتی روحیه ی انقلابی ما رو میدیدن میگفتن:«اینا زنهاشون هم مثل خودشون میمونن»
#اردو
#اردو_قم
@Maaaahed
بچه ها سریع دو گروه بشید!
_کیا میخوان کمک کنن برای درست کردن شام؟
_خانم ما خانم ما✋🏻
_کیا میان بسته بندی های سفره حضرت رقیه رو انجام بدیم؟
_خانم ما خانم ما✋🏻
گل سرهای کوچیک و جامدادی های دخترونه و یه سری جیجی بیجی هایی که برای سفره ی دخترونه ی حضرت رقیه از بازار خریده بودیم و مقداری خوراکی که با بسته بندی های باسلیقه ی دخترها تزیین شده بود حالا آماده بودن که توی یه سفره ی سبز چیده بشن.
و اما آشپزخونه ی فسقلی حسینیه و یک عالمه سرآشپز که چاقو به دست مشغول خرد کردن وسایل پیتزا بودن😋
پیتزا پیشنهاد ویژه ی دخترها بود و خانم مدیر که نمیتونه به بچه ها نه بگه 🤗
حاج آقا بالاخره با خانواده وارد شدن
همه چی آماده بود
شربت و شیرینی کشمشی هم وسیله ی پذیرایی مون بودن
بعد هم روضه خونی و شام