امروز تو باشگاه سیر مطالعاتی شهید مطهری تو برنامهٔ «بهخوان» یه برش کتاب به چشمم خورد که دوست داشتم با شما هم به اشتراک بذارمش.
جمله،جملهٔ سنگین و پرمضمونیه..
از یه طرف دیگه به این باید فکر کنیم که وقتِ خودمون رو چقدر هدر دادیم..این عمر وقفِ عبودیت و بندگیِ خدا بود..چکارش کردیم؟!برای کدوم غیرخدایی صرفش کردیم..با کی شریکش کردیم.؟
به قول آقای صفایی:
بیاید مشرک بشیم و یکم خدا رو شریک قرار بدیم..
#یادداشت
#قطره
کتابخانهٔ نیمهشب
امروز تو باشگاه سیر مطالعاتی شهید مطهری تو برنامهٔ «بهخوان» یه برش کتاب به چشمم خورد که دوست داشتم ب
از همین فضا از همهٔ شما عزیزانِ جانم حلالیت میطلبم اگه وقتِ ارزشمندتون رو پایِ این حقیر هدر دادید.!
بعضیها بودن و هستن و خواهند بود که میگن «دین من انسانیته.»
بحثی که پیش میاد و مهم هست اینه که پایه و اساس این انسانیت چیه؟
اصلاً ما خوبی و بدی رو از چه چیزی تشخیص باید بدیم؟
شهید مطهری در ابتدای کتاب «حکمتها و اندرزها جلد۱»به بحث شیرین خداشناسی اشاره میکنن و جواب این سوالات رو با استدلالهای قوی میدن.
البته من بیشتر پیشنهاد میکنم برای آشنایی کوتاه و ساده با مکاتب مختلف جامعهشناسی و روش نقدشون از کتاب «هدف زندگیِ» شهید استفاده کنین.
#یادداشت
#معرفی_کتاب
#قطره
مهندس و کارگر آلمانی چه میداند هیات امام حسین و بیمه ی ابوالفضل و بیمهی جون و دستِ باوضو یعنی چه.
ماشینهام را صفر میفرستم پیش درویش مکانیک، تا پیچشان را بازکند و دوباره باوضو ببندد، با نفس حقش سفت کند پیچها را از سر… از کارخانه ی آلمانیش بپرسی هیچ خاصیتی ندارد این کار اما وسط جاده و بیابان، بچه های گاراژ قیدار خاصیتش را بخواهند یا نخواهند، میفهمند…اتول هم باید موتورش صدای ”هو یا علی مدد” بدهد و چرخش به عشق بچرخد… گرفتی؟
📚قیدار
✍رضا امیرخانی
#قطره
#مولانا_علی
کتابخانهٔ نیمهشب
مهندس و کارگر آلمانی چه میداند هیات امام حسین و بیمه ی ابوالفضل و بیمهی جون و دستِ باوضو یعنی چه.
این کتاب نوشته نشد تا نامی از قیدار بماند...که خوشا گمنامان! نوشته شد تا اگر روزی در خیابان بودید و راه می رفتید و گرفتار پنطی و نامرد شدید، امیدتان نا امید شد، بعد یکهو پیش پایتان پیکانی یا بنزی ترمز زد و مردی چهار شانه با موهای جوگندمی پیاده شد... . نوشته شد تا اگر روزی دربیابان، بنزین تمام کرده بودید وامیدتان ناامید شده بود، بعد جیپ شهبازی یا هامر اچ دویی ایستاد واز سمت شاگرد، زنی شیلنگ و چهارلیتری داد دستتان تا از باک بنزین بکشید... . نوشته شد تا اگر روزی در هر گوشه از این عالم، مردی دیدید که دوان دوان یا لنگان لنگان، از دوردست می آمد... . تمام قد از جابلند شوید و دست به سینه بگذارید...تادر افق دور شود.... با گام هایی که هرکدام به قاعده یک آسمان است.
📚قیدار
✍رضا امیرخانی
#قطره
گامی به راه و گامی در انتظار دارم
سرگشته روزگاری پَرگار وار دارم
دلبستهی امیدی در سنگلاخ گیتی
رَه بیشکیب پویم، دل بیقرار دارم
یک عمر میزدم لاف از اختیار و اینک
چون شمع، اشک و آهی بیاختیار دارم
گو ابرِ غم ببارد تا همنشین عشقم
از غم چه باک دارم کاین غمگسار دارم
نبود روا که گیرم جا در حضیض پَستی
سیلم که هستی خود از کوهسار دارم
سرشارم از جوانی هر چند پیرِ دهرم
چون سرو در خزان نیز رنگِ بهار دارم
از خاکِ پاکِ مشهد نقشی است بر جبینم
شادم «امین» که از دوست، این یادگار دارم
📝 سیّد علی خامنهای
10.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در محضر انیس مهربان دعاگو و نائب الزیارهٔ دوستان و سروران هستیم..
فکت :
گاهی اوقات بین یک جمع فکر میکنی تو درونگرایی؛
ولی میفهمی تو درونگرا نیستی،بقیه زیادی برونگران!
#یادداشت