eitaa logo
کتابخانهٔ نیمه‌شب
71 دنبال‌کننده
245 عکس
196 ویدیو
18 فایل
«جز قصور و تقصیر چیزی ندارم.» - ارتباط: @x_RF313 - بهخوان: https://behkhaan.ir/profile/x_rf313?inviteCode=7gFK2I18mE1V
مشاهده در ایتا
دانلود
کربلایی‌مرحوم‌محمدحسین‌قنبریکانال حوزه علمیه همدان.mp3
زمان: حجم: 14.56M
شب جمعهٔ ارباب یاد کنیم از عشاق اباعبدالله.. صلوات و حمدی نثار ارواح و مخصوصاً آقامحمدحسین قنبری کنیم.
چه عرفانای(خداهایی)مضحک و مسخره‌ای تو دنیا وجود داره. خدایی که بنده شده و ما شدیم خداش! خداهایی که تو متن جامعه و زندگی‌مون جایی ندارن و گوشهٔ محراب نشستن که بریم بپرستیمشون. خداهایی که تمام خواسته‌هامونو بدون داشتن حکمتی قراره بهمون بدن. عرفانایی که خودپرستی و انانیت تمامِ کارشونه. اعتمادبه‌نفس‌هایی که ذره‌ای اعتقاد به حق ندارن. جمع کنید این مسخره‌بازی‌های غربی رو. کدوم اندیشهٔ غربی بهتر از پیامبر صلوات الله علیه تونسته آزادی بیاره؟! کدومشون بهتر از پیامبر صلوات الله علیه تونستن عشق‌بازی با خدا رو به ما یاد بدن؟! کدوم‌یکی از (مثلاً) اندیشمندهای سکولار غربی تونستن بهتر از اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین نسخهٔ شفابخش روح برا ما بپیچن؟! جمع کنید این کتاب‌های مسخرهٔ خداپرستیِ غربی رو. خدایی که فقط تو مسجد بشه یادش کرد بتی بیش نیست. خدا باید تو قامت وجود من باشه. خدا باید تو تمام حرکات و سکنات زندگی من حضور داشته باشه.
کتابخانهٔ نیمه‌شب
یاد اعتکافی که با این نوا بیدار می‌شدیم بخیر... یاد اون سهری که شبش هیئت و روضه داشتیم و با این نوا بغض کردیم بخیر...
الهی! رجب گذشت و ما از خود نگذشتیم. تو از ما بگذر! - علامه حسن‌زاده آملی رحمت الله علیه
عنه عليه السلام : آهِ ! مِن قِلَّةِ الزّادِ ، و طُولِ الطَّريقِ ، و بُعدِ السَّفَرِ ، و عَظيمِ المَورِدِ ! [نهج البلاغة : الحكمة 77 .]
هدایت شده از تأملات | تولايى
15.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لااقل یک امشب به چند ساعت بدون «گوشی»، چند روز وصل نشدن به «اینترنت»، و مدتی تنها در خونه موندن فکر کنیم؛ به اندازه‌ای که دور و برمون رو شلوغ کردیم درون زیبایی داریم که با مشغول شدن به اون لااقل برای مدت کوتاه، از قیل و قال عالم فارغ بشیم؟ فکر کنیم به اینکه چرا حال چند دقیقه خلوت رو از دست دادیم و تمرکز یکساعت نشستن سر سجاده رو نداریم... @m_a_tavallaie
پسری که می‌گه عید عربا، عید من نیست:
شعر اگر از تو نگوید همه عصیان باشد زنده در گور غزلهای فراوان باشد نظم افلاک سراسیمه به هم خواهد ریخت نکند زلف تو یک وقت پریشان باشد سایه ابر پی توست دلش را مشکن مگذار این همه خورشید هراسان باشد مگر اعجاز جز این است که باران بهشت زادگاهش برهوت عربستان باشد چه نیازی ست به اعجاز، نگاهت کافی ست تا مسلمان شود انسان اگر انسان باشد فکر کن فلسفه خلقت عالم تنها راز خندیدن یک کودک چوپان باشد چه کسی جز تو چهل مرتبه تنها مانده از تحیر دهن غار حرا وا مانده عشق تا مرز جنون رفت در این شعر محمد نامت از وزن برون رفت در این شعر محمد شأن نام تو در این شعر و در این دفتر نیست ظرف و مظروف هم اندازه یکدیگر نیست از قضا رد شدی و راه قدر را بستی رفتی آنسوتر از اندیشه و در را بستی رفتی آنجا که به آن دست فلک هم نرسید و به گرد قدمت بال ملک هم نرسید عرش از شوق تو جان داده کمی آهسته جبرئیل از نفس افتاده کمی آهسته پشت افلاک به تعظیم شکوهت خم شد چشم تو فاتح اقلیم نمی دانم شد آنچه نادیده کسی دیدی و برگشتی باز سیب از باغ خدا چیدی و برگشتی باز شاعر این سیب حکایات فراوان دارد چتر بردار که این رایحه باران دارد - حمیدرضا برقعی
: بعد از مدت‌ها رفتم کافه. کافه‌ای تو یکی از مناطق بالاشهرنشین همدان. طبق معمول یه شات عربیکا می‌خوردم ولی این‌بار به پیشنهاد دوستم، تصمیم گرفتیم «وایت‌چاکلت» رو امتحان کنیم. کافه‌چی پسری با ریشای فِید و شلواری گشاد بود که بالای مچ پاش به وضوح دیده میشد! جالب‌تر هم این بود که گوشواره‌ای تو یکی از گوشاش بود و من به جنسیت این بنده خدا شک کردم! برای همینم موقع سفارش، نه آقا خطابش کردم و نه خانم؛ گفتم بی‌زحمت دو تا وایت‌چاکلت. زوج جوونی میز پایین رو پر کرده بودن و مجبور شدیم بریم طبقه بالا که کافه‌چی سفارشمونو بیاره. موسیقی مبتذل و رپ‌های ریمیکسی که پخش کرده بودن به اندازهٔ کافی روزمو ساخت. مشغول گل‌گفتن با دوستم بودم که کافه‌چی سفارشمونو آورد. ظاهرش که خیلی ساده و زیبا بود. بویی هم که ازش به مشام می‌رسید بوی خوش‌مزه و قشنگی بنظر میومد. گذاشتیم یکم از حرارتش کمتر بشه بعد بخوریمش. مزه‌ش، واقعاً بی‌نظیر که نه ولی کم‌نظیر، زیبا و خوردنی بود. شیرینیِ به‌اندازه، و طعم مطبوعِ شبیه به توت‌فرنگی‌ش واقعاً لذت‌بخش بود. اما خب از اونجایی که من یکم عجله داشتم، کارتم رو به دوستم دادم که حساب کنه. وقتی پیامکش رو از موبایلم چک کردم تیری از سمت نوتیفیکیشن به سمت قلبم شلیک شد! برای یک لیوان، ۱۰۵ هزارتومان فقط پرداخت شد! قصد داشتم یه مقدارش رو بخاطر کمبود وقتم بذارم بمونه و برم؛ ولی چون هزینهٔ زیادی براش پرداخته بودم بیخیال این تصمیم غلطم شدم! خلاصه که هرچیز زیبایی هزینه سنگینی داره. و چه بهتر که قبل از حرکت به سمت چیز زیبایی، از هزینه‌ش خبردار باشیم و برایندی داشته باشیم از لذت و رنج کارمون.
کتابخانهٔ نیمه‌شب
#تصویرنوشت: بعد از مدت‌ها رفتم کافه. کافه‌ای تو یکی از مناطق بالاشهرنشین همدان. طبق معمول یه شات عرب
حالا شاید برا یسری اعضا اینا پولی حساب نشه هاااا ولی با همین پول می‌تونم کلی کتاب باحال و خوندنی که صد برابر بیشتر از یه لیوان لذتِ خوردن ارزش دارن رو اینجا براتون معرفی کنم.