همیشه هرکه دم از عاشقی زده تنهاست؛
نماز آنکه مکبّر شود،جماعت نیست.
-گمنام🤷♂
نمیخوانم خدایش
گرچه از اوصاف او پیداست که هم بر عیب ستّار است،
هم بر غیب آگاه است
به سویش بسکه مردم
چون گدا دست طلب دارند جوانمردان بسیاری گمان دارند
او شاه است
به «سلطان جهان»،
«شاه عرب» گفتند و عیبی نیست به هرتقدیر دست لفظ،
از توصیف کوتاه است
-فاضل نظرى
#مولانا_علی
یه سوال خیلی فنی برام پیش اومده
آیا به کسایی ک تکامل داروین رو قبول دارن بگیم میمونزاده بدشون میاد؟
کتابخانهٔ نیمهشب
شبتون بخیر! 🍇
نام ما را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف کتاب آلوده..
#مولانا_علی
باید خاک شد و از هستی خود گذشت،تا خنکای ولایت «ابوتراب» را چشید..
📚نور خدا
#قطره
#مولانا_علی
از حسین فرار کردن عین مرگ است
به حسین فرار کردن ،عین زندگی،
برای با او بودن، تا سوی او رفتن نیاز نیست
حسین ،همان رحمت واسعه است ؛فقط باید به بارش رحمت پشت نکنی!
راستی وقتی پیک امام سراغت میآید،به چه کاری مشغولی؟
📚نور خدا
#قطره
صفرها را دیده ای؟
هر چقدر هم کنار هم باشند بی ارزش اند،هر چقدر هم کنار هم
باشند باز برای خودشان هم که شده عددی نیستند!
«یک» که کنار تمام این صفرهای ناچیز... نه ببخشید! بیچیز بیاید، تازه صفرها شروع میکنند به معنادار شدن به سری میان سرها درآوردن...
با خودت خلوت کن،خودت باش و خودت... از دور و برت که خلاص شدی یک نگاه هم بیانداز به شاهکار خدا،به زیباترین خلقت،به حسین علیه السلام..
دیدی؟ دنیا همه «صفر» است،حسین «یک»...
حسین است که به دنیا معنا می بخشد هر چه کنار حسین باشد معنا دار میشود حسین رنگ خداست به خلقت بیروح..
📚نور خدا
#قطره
رفاقت و دوستی در مجازی به مانند عکسِ رخِ مهتابیست که بر صفحهٔ زلال دل مینشیند.یا بقول شاعر«مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست».
کاری ندارم که شاعر مقصودش عرفانی بوده و تعلقات دنیایی منظورش نبوده اما عجب گفته این شاعر ما!
در آن ابتداها دو یار مجازی گزیدیم ولی اکنون یارهای مجازی دورمان کردهاند و فاصله و فراق یاران،دلتنگیِ عجیبی در دلِ عظیم و چون اتوبان تهران کرجمان،ایجاد کرده.😂
(یاران زیادی میروند و میآیند..به این دلیل اتوبان تهران کرج نامیدیم دلِ خویش را)
اما جدی دلتنگم..شاید در حضور تک تکتان هیچ سخن نداشته باشم ولیکن دوستتان دارم و امیدم اینست که روزی دوباره ببینمتان و خاطرهسازی کنم باشما..غرق در گذشته و خاطرات شدن کاریست بس عجیب..بیایید در حال زندگی کنیم و خاطرهساز روزهای خوش یا ناخوش آیندمان باشیم!
بشدت پراکنده و دور از هدف سخن میگویم ولی اصرارم بر سر این جملهست که دوستتان دارم و بیقرارم برای شما رفقای جان.
امید که روزی ببینمتان و در آغوشِ محبت بکشمتان..!
آمین!
#یادداشت
کتابخانهٔ نیمهشب
رفاقت و دوستی در مجازی به مانند عکسِ رخِ مهتابیست که بر صفحهٔ زلال دل مینشیند.یا بقول شاعر«مثل عکس
امروز بعد از مدتها از اساتید و دوستان خویش در مسجد بِدیدم.مسجدی که در آن دوستیها و رفاقتهای [مثلاً] الهیمان شکل گرفته بود و مسجدی که در آن از طعم شیرین خدا،نه حسِ محدود و معدومِ و دنیاییِ چشایی،بلکه با حسِ معرفت و عشق کام گرفته و مسیر زندگی خویش بوسیلهٔ آن در نقشهٔ ذهن و روح کشیده بودیم.
(حیف که بیراههها و گمراهیها ما را به این وضع کشاند؛وگرنه ما امپراتوران و خلیفة اللههایی بودیم که مستانه و دیوانهوار از حضرت معشوق جامِ مِی و کام گرفته بودیم🚶♂)
بعضی رفقا ریش و سبیلی درآورده بودند و فاز اصی لاته را گرفته بودند..😂
خیلی صحنهٔ جالبی بود..دیدم جناب X در محل قرار ایستاده و فاز لاتی گرفته بود با دیوار..عین فیلمهای دههٔ شصت که حال و هوای لاتی و لوتیگری خاصی که درونشان نهفته بود.
باهم وارد مسجد که شدیم استاد و دیگر رفقایم را دیدم و بعضی را به آغوش کشیدم..حس خیلی خوبی بود..
ازین حسها برایتان آرزومندم😁
#یادداشت