رفاقت و دوستی در مجازی به مانند عکسِ رخِ مهتابیست که بر صفحهٔ زلال دل مینشیند.یا بقول شاعر«مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست».
کاری ندارم که شاعر مقصودش عرفانی بوده و تعلقات دنیایی منظورش نبوده اما عجب گفته این شاعر ما!
در آن ابتداها دو یار مجازی گزیدیم ولی اکنون یارهای مجازی دورمان کردهاند و فاصله و فراق یاران،دلتنگیِ عجیبی در دلِ عظیم و چون اتوبان تهران کرجمان،ایجاد کرده.😂
(یاران زیادی میروند و میآیند..به این دلیل اتوبان تهران کرج نامیدیم دلِ خویش را)
اما جدی دلتنگم..شاید در حضور تک تکتان هیچ سخن نداشته باشم ولیکن دوستتان دارم و امیدم اینست که روزی دوباره ببینمتان و خاطرهسازی کنم باشما..غرق در گذشته و خاطرات شدن کاریست بس عجیب..بیایید در حال زندگی کنیم و خاطرهساز روزهای خوش یا ناخوش آیندمان باشیم!
بشدت پراکنده و دور از هدف سخن میگویم ولی اصرارم بر سر این جملهست که دوستتان دارم و بیقرارم برای شما رفقای جان.
امید که روزی ببینمتان و در آغوشِ محبت بکشمتان..!
آمین!
#یادداشت
کتابخانهٔ نیمهشب
رفاقت و دوستی در مجازی به مانند عکسِ رخِ مهتابیست که بر صفحهٔ زلال دل مینشیند.یا بقول شاعر«مثل عکس
امروز بعد از مدتها از اساتید و دوستان خویش در مسجد بِدیدم.مسجدی که در آن دوستیها و رفاقتهای [مثلاً] الهیمان شکل گرفته بود و مسجدی که در آن از طعم شیرین خدا،نه حسِ محدود و معدومِ و دنیاییِ چشایی،بلکه با حسِ معرفت و عشق کام گرفته و مسیر زندگی خویش بوسیلهٔ آن در نقشهٔ ذهن و روح کشیده بودیم.
(حیف که بیراههها و گمراهیها ما را به این وضع کشاند؛وگرنه ما امپراتوران و خلیفة اللههایی بودیم که مستانه و دیوانهوار از حضرت معشوق جامِ مِی و کام گرفته بودیم🚶♂)
بعضی رفقا ریش و سبیلی درآورده بودند و فاز اصی لاته را گرفته بودند..😂
خیلی صحنهٔ جالبی بود..دیدم جناب X در محل قرار ایستاده و فاز لاتی گرفته بود با دیوار..عین فیلمهای دههٔ شصت که حال و هوای لاتی و لوتیگری خاصی که درونشان نهفته بود.
باهم وارد مسجد که شدیم استاد و دیگر رفقایم را دیدم و بعضی را به آغوش کشیدم..حس خیلی خوبی بود..
ازین حسها برایتان آرزومندم😁
#یادداشت
در بعضی ازین رفاقتها و دوستیها احساس خلأ و شکافی عمیق در درون احساس میکنم..شکافی به وسعت بینهایتِ عالم! خلأیی به اندازهٔ خدا!
در عین این رفیقبازیها و دوستیها مکرر دیدمی که رفاقتهایی که رنگ و بوی خدا و امام حسین نمیدهند و جز هوسبازیای نیستند،از میان رفتهاند و به تاریخِ نداشتهشان پیوستهاند!
امید که رفیقبازیهای ما ازینها نباشد!
#یادداشت
مرا ز عشق مگویید، عشق گمشدهای است
که هرچه هست ندارم! که هرچه دارم نیست
-فاضل نظری
تنهایی و غم غربت در جانش چنگ انداخت، غربتی که در میان شهر آشنا گریبانش را گرفته بود. چقدر انسان تنهاست. مثل پر کاه در هوای طوفانی.
📚 سمفونی مردگان
✍ عباس معروفی
#قطره
7.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بشنویم روایتی از آقای عباس معروفی که شهید رئیسیِ عزیز،ناجی زندگی ایشون شده بودن😃❤️
هدایت شده از تأملات | تولايى
شکست رو پذیرفت؛
تلفات و عمق اون رو انکار نکرد؛
به دقت توضیح داد که این شکست مقطعیه؛
ذهن مخاطب رو کاملا متوجه جبهه اصلی، یعنی نبرد شمال سرزمینهای اشغالی کرد؛
شکست دشمن در اون جبهه رو یادآوری کرد؛
برای دشمن خط و نشان واقعی کشید...
خدا این سیدِ عزیز رو حفظ کنه❤️
نمادِ واقعی عقلانیت انقلابی👌
#سیدحسننصرالله