eitaa logo
کتابخانهٔ نیمه‌شب
71 دنبال‌کننده
245 عکس
196 ویدیو
18 فایل
«جز قصور و تقصیر چیزی ندارم.» - ارتباط: @x_RF313 - بهخوان: https://behkhaan.ir/profile/x_rf313?inviteCode=7gFK2I18mE1V
مشاهده در ایتا
دانلود
: بعد از مدت‌ها رفتم کافه. کافه‌ای تو یکی از مناطق بالاشهرنشین همدان. طبق معمول یه شات عربیکا می‌خوردم ولی این‌بار به پیشنهاد دوستم، تصمیم گرفتیم «وایت‌چاکلت» رو امتحان کنیم. کافه‌چی پسری با ریشای فِید و شلواری گشاد بود که بالای مچ پاش به وضوح دیده میشد! جالب‌تر هم این بود که گوشواره‌ای تو یکی از گوشاش بود و من به جنسیت این بنده خدا شک کردم! برای همینم موقع سفارش، نه آقا خطابش کردم و نه خانم؛ گفتم بی‌زحمت دو تا وایت‌چاکلت. زوج جوونی میز پایین رو پر کرده بودن و مجبور شدیم بریم طبقه بالا که کافه‌چی سفارشمونو بیاره. موسیقی مبتذل و رپ‌های ریمیکسی که پخش کرده بودن به اندازهٔ کافی روزمو ساخت. مشغول گل‌گفتن با دوستم بودم که کافه‌چی سفارشمونو آورد. ظاهرش که خیلی ساده و زیبا بود. بویی هم که ازش به مشام می‌رسید بوی خوش‌مزه و قشنگی بنظر میومد. گذاشتیم یکم از حرارتش کمتر بشه بعد بخوریمش. مزه‌ش، واقعاً بی‌نظیر که نه ولی کم‌نظیر، زیبا و خوردنی بود. شیرینیِ به‌اندازه، و طعم مطبوعِ شبیه به توت‌فرنگی‌ش واقعاً لذت‌بخش بود. اما خب از اونجایی که من یکم عجله داشتم، کارتم رو به دوستم دادم که حساب کنه. وقتی پیامکش رو از موبایلم چک کردم تیری از سمت نوتیفیکیشن به سمت قلبم شلیک شد! برای یک لیوان، ۱۰۵ هزارتومان فقط پرداخت شد! قصد داشتم یه مقدارش رو بخاطر کمبود وقتم بذارم بمونه و برم؛ ولی چون هزینهٔ زیادی براش پرداخته بودم بیخیال این تصمیم غلطم شدم! خلاصه که هرچیز زیبایی هزینه سنگینی داره. و چه بهتر که قبل از حرکت به سمت چیز زیبایی، از هزینه‌ش خبردار باشیم و برایندی داشته باشیم از لذت و رنج کارمون.
کتابخانهٔ نیمه‌شب
#تصویرنوشت: بعد از مدت‌ها رفتم کافه. کافه‌ای تو یکی از مناطق بالاشهرنشین همدان. طبق معمول یه شات عرب
حالا شاید برا یسری اعضا اینا پولی حساب نشه هاااا ولی با همین پول می‌تونم کلی کتاب باحال و خوندنی که صد برابر بیشتر از یه لیوان لذتِ خوردن ارزش دارن رو اینجا براتون معرفی کنم.
هدایت شده از کانال مهدی ابراهیمی
57_risman-e-mohabbat(Towhid.org).pdf
حجم: 2.33M
❤️ ریسمان محبت بریم تو شب مبعث، مهمون تار و پود «ریسمان محبت» بشیم و با نوش جان کردن تبیین این ذکر نورانی، حجاب عادت رو تا حدی کنار بزنیم و یک نفس عمیق در هوای محبت به حضرت رحمت رو سرازیر شُش‌های خسته‌ جانمون کنیم 😉 📌صوت بالا، ارائه بخشی از محتوای این کتاب خوردنی بود، و حالا کلّ این خوشمزه کاغذی گوارای قلبتون و نوش جانتون 🤲 https://eitaa.com/joinchat/1740308553Cc8382dc76a 📚 🎁📚 📚🎁📚
خدایا..! «رجب گذشت و ما از خودمون نگذشتیم...». چرا دروغ..؟! ما که آدم نشدیم! ما که کارمون هنوز لنگه. ما که هنوز شیشه‌خورده‌هامون باقیه. ما که هنوز دلبستهٔ دنیاییم. ما که مشرک به خودِت نشدیم. ما که چنگ نزدیم به ریسمون‌ت. ما که به داعی، فرشتهٔ قشنگ و خوش‌صدای تو، لبیک نگفتیم. ما که مثل نصوح، بندهٔ مقرب تو، توبه نکردیم. ما که مثل مولود کعبه‌ت نیومدیم ندای فوز از سرِ عبودیتت سر بکشیم. ما که نتونستیم خیبرهای جانمون رو فاتح باشیم. بیا تو این ساعات آخر تو ببخش ما رو..! لیاقت بخشش‌ت رو نداریم. ولی انقدر کریم و بخشنده‌ای که «خطانکردن ما غیر ناسپاسی نیست». آقا امام سجاد قربونش بشم تو دعای «مریدین»، با عشق شما رو صدا می‌کردن و میگفتن: نکنه که از شما دور بشم و نکنه که به شما نرسم..ای دنیا و آخرت من. حالا درسته یکم بی‌ادبیم ولی باید بی‌ادبی کنیم و مثل آقامون با شما حرف بزنیم که: مشتی. نکنه از چشات بیفتم. نکنه از نگات بیفتم. نشه روتو برگردونی ازم. نشه نگام نکنی. نشه راتو ازم دورتر کنی. به عظمتت قسم، به خون امام حسینت قسم که ما فقط شیطون و نادونیم. واقعاً در حدی نیستیم که بخوایم بی‌ادبی و جسارت کنیم. ما رو ببخش.. خودتو ازمون نگیر، ما رو از خودمون بگیر. توفیق بده بهمون که بازم مهمون برکتت باشیم و اگر عمری برای رجب بعدی‌ت نداریم، بذار این ساعات آخر از شراب عشقت سیراب بشیم.
من از عالم تو را تنها گزینم روا داری که من غمگین نشینم؟! -مولوی
رفیق مشهدی (بی‌نهایتی) یعنی یکی هست که پیش امام رضا یادت کنه. اللهم ارزقنا ازین رفیقا.
اینک برای نخستین‌بار، در طولِ تاریخ حیاتِ بشر، آفتاب از غرب به شرق می‌آید. اینک، خمینی می‌آید؛ این چلچراغِ هزار شعلهٔ آزادی‌. ✍نادر ابراهیمی
هدایت شده از کتابخانهٔ نیمه‌شب
از زیارت‌نامه‌ی ارباب و "سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم" این‌جور برمی‌آید که پروردگار عالمیان رفیق‌بازها را بیش‌تر دوست دارد...قدر هم را بدانید. 📚 قیدار 📝رضا امیرخانی
هدایت شده از کتابخانهٔ نیمه‌شب
مهندس و کارگر آلمانی چه می‌داند هیات امام حسین و بیمه ی ابوالفضل و بیمه‌ی جون و دستِ باوضو یعنی چه. ماشین‌هام را صفر میفرستم پیش درویش مکانیک، تا پیچشان را بازکند و دوباره باوضو ببندد، با نفس حق‌ش سفت کند پیچ‌ها را از سر… از کارخانه ی آلمانی‌ش بپرسی هیچ خاصیتی ندارد این کار اما وسط جاده و بیابان، بچه های گاراژ قیدار خاصیت‌ش را بخواهند یا نخواهند، می‌فهمند…اتول هم باید موتورش صدای ”هو یا علی مدد” بدهد و چرخش به عشق بچرخد… گرفتی؟ 📚قیدار ✍رضا امیرخانی