eitaa logo
کتابخانهٔ نیمه‌شب
71 دنبال‌کننده
245 عکس
196 ویدیو
18 فایل
«جز قصور و تقصیر چیزی ندارم.» - ارتباط: @x_RF313 - بهخوان: https://behkhaan.ir/profile/x_rf313?inviteCode=7gFK2I18mE1V
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ویلوبی'
ممد یک اسم نیست ، یک سبک‌ زندگیه ، یک لایف استایل منحصر به فردِ. شما میتونه اسمت ممد نباشه ولی ممد باشی ویلوبی'
مخمور جام عشقم، ساقی بده شرابی پُر کن قدح که بی می، مجلس ندارد آبی -حافظ علیه الرحمه
حکمتها و اندرزها جلد 1
فرصتی نیست تو را دیده ی بارانی من دل به دریا بزن ای ابری توفانی من خاطر جمع تو اند این همه آیینه و آه تا نبارد شب و غربت به پریشانی من آسمان فرصت پرواز بلندی ست هنوز پشت چشمان فرو بسته ی زندانی من تا در آیینه بخوانم پس از این جاده کجاست خط یک عمر شکسته است به پیشانی من گله از هیچکسی نیست در این آبادی جز خودم کیست مگر باعث ویرانی من خوب من! چشم بچرخان و بهاری بتکان مثل خورشید، بر این خواب زمستانی من -ناصر فیض
میانِ عاشق و معشوق هیچ حائل نیست تو خود حجابِ خودی حافظ از میان برخیز -حافظ علیه الرحمه
خدایا! به هر که دل بستم، تو دلم را شکستی. عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو او را از من گرفتی. هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم و در سایه ی امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفان های وحشت زای حوادث رهایم کردی تا هیچ آرزویی در دل نپرورم، و به هیچ چیز امیدی نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم. خدایا! تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم و جز در سایه ی توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ! تو را بر همه این نعمت ها شکر می کنم. -شهید مصطفی چمران
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه بی‌یادِ تو هر جا که نشستم توبه در حضرت تو، توبه شکستم صد بار زین توبه که صد بار شکستم توبه -ابوسعید ابوالخیر
هدایت شده از کتاب خوب📚
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 مگر عشق را جز در هجران و فرقت و غربت می توان آموخت؟ پس این درد فراق همه هستی آدمی است و مایۀ اصلی هنر نیز همین غربت است که با اوست از آغاز تا انجام 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 @ketabe_khoub
یه مدت علاقهٔ زیادی داشتم متنی بنویسم و شرحی بر احوالات درونی‌یی که داشتم،داشته باشم.. اما متأسفانه یا خوشبختانه خیلی کمرنگ شده و نیازه که این آب زلالِ راکد رو که در درونم سکنا کرده رو دوباره به حرکت و جوشش دربیارم و سعی داشته باشم افکارم و احساسات درونیم رو بنویسم تا شاید یروزی با خوندنشون افکارم رو سازماندهی کنم تا فکر منسجم و منظمی داشته باشم.
کتابخانهٔ نیمه‌شب
یه مدت علاقهٔ زیادی داشتم متنی بنویسم و شرحی بر احوالات درونی‌یی که داشتم،داشته باشم.. اما متأسفانه
هرچند چرت،هرچند ناقص،هرچند با غلط غلوطای فراوون و هرچند اشتباه باید نوشت..عقیده دارم که همین نوشتنا می‌تونه پایی باشه برای حرکت و پله‌ای باشه برای بالا رفتن و صعود کردن. یوقتایی خیلی از دلبستگی‌ها و خیلی از دوست‌داشتنی‌های دنیایی رو با نوشتن و پرداختن بهشون می‌تونستم از شرشون خلاص بشم! گه‌گاهی بعضی از ماها حس و حالایی پیدا می‌کنیم که شاید قیمتی‌تر و قشنگ‌تر از اینا پیدا نمیشه..چه خوب ک بیایم و بنویسیمشون! گه‌گاهی هم حوصلهٔ عالم و آدم رو نداریم و فقط غُر می‌زنیم و افسرده شدیم..بازم چه خوب که بنویسیمشون!
هدایت شده از حسنولوژی
2/شاید خیلی از حرف‌ها از دستم سر می‌خورد و هرگز گفته نمی‌شود اما کلمات را هرگز از دست نمی‌دهم، برای همین خیلی از اوقات بدون پیش‌نویس می‌آیم چیزکی می‌نویسم و می‌روم، بعدتر که بازبینی می‌کنم متوجه می‌شوم چقدر غلط املایی و تایپی داشته‌ام، اما باید می‌نوشتم، اگر این کار را نمی‌کردم آن کلمات در مرداب فراموشی فرو می‌رفتند و هرگز ردیف نمی‌شدند، مثل تمام حرف‌هایی که نزدم.