❀ೋ❀💕═ ﷽ ═💕❀ೋ❀
گل یا پوچ خوشمزه😋
گل یا پوچ رو که همه میشناسید😊
یه بازی قدیمی☺️ که البته توصیه نمیشه، چون یه بازی شانسی هست🤷♂😄
و مدیریتی درش اعمال نمیشه
کوچیک👶 بزرگ👨 پیر👴 جوون🧑
دختر👧🏻 پسر🧒🏻 مرد🧔🏻زن👩🏻 بازی می کردن
حالا ما اومدیم با کمی تغییر این بازی رو هیجانیتر کردیم😌
وقت میان وعده که شد، خوراکی ها رو میاریم و به فرزند عزیزمون میگیم که تو دستمون، قایم میکنیم، بگو کجاست؟ تا بدم بخوری؟😃🙂
به جای گل از خوراکیهای خوشمزه و کوچولو که تو دست جا بشن استفاده میکنیم😍
مثل کشمش، خرما، پسته، عناب و...😋😋
خوراکیهای بینظیر و پر از ویتامین و انرژی برای بچهها به عنوان میان وعده👌👌
اینجوری هم بازی میکنن و خلطدم تو بدنشون به طور طبیعی تولید میشه و خوشحال و پر انرژی میشن🤗
هم تشویق میشن به خوردن میان وعدههای سالم😌😇
زندگیتون پر از لحظات شاد و خوشمزه😘
#تولد_تا_هفت_سالگی
#بازی_سازی
#خلاقیت
#تشویق
#میان_وعده_سالم
#میوه_ی_دل_من
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀
سلام . انشاالله حالتون خوب باشه خدا خیرتون بده .با ایده های بازی که در گروه میگذارید .من یه پسر چهار و نیم ساله و یه دختر دو نیم ساله دارم دوتایی با کارتن خرما ماشین درست کردن .
#ایده_ی_شما😍👌
#مخاطبین
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
اینم خمیر بازی ما طبق دستوری ک توی گروه گذاشته بودید.
اینم اثار ما از خمیر بازی ک درست کردیم
ادمک .چکه های بارون دور قلب و خورشید محمد حسن طبق اموزش های قبلی درست کرده
#مخاطبین
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━•●❥-☀️﷽☀️-❥●•━━┄
🇮🇷#پرچم_های_نورانی🇮🇷
#دهه_فجر
فاطمه چشمهایش را باز کرد. اتاقش تاریکِ تاریک بود. یادش آمد که برای امروز پرچم ندارد. مادر در اتاقش خواب بود.
چشمهایش را مالید. به طرف کمدش رفت. دنبال کاغذ رنگی سبز و قرمز گشت. ولی نبود.
کمی فکر کرد. برگهایی از دفتر نقاشی اش جدا کرد. مداد رنگی هایش را آورد. وسط اتاقش نشست.
بالای برگه را سبز و پایین برگه را قرمز کرد.
به پرچمش نگاهی انداخت. بد نشده بود. فقط، یک چیزی کم داشت.
فاطمه نوشتهی وسط پرچم را بلد نبود.
به جایش گل کشید. نه، خوب نشد. پاکش کرد.
با ناراحتی کنار پرچم دراز کشید. چشم هایش را بست.
خیابان پر از پرچمهای کوچک و بزرگ بود. وسط همهی پرچم ها برق میزد. چقدر نورانی و قشنگ!
آسمان پر از بادکنکهای سبز و سفید و قرمز بود.
فاطمه چادر مادر را گرفت. به پرچم خودش نگاه کرد. ولی پرچمش، نور نداشت. غصه خورد.
مادر بوسه ای بر گونهی فاطمه زد.
فاطمه چشم هایش را باز کرد. وسط اتاقش خوابیده بود.
نگاهش به پرچمش افتاد.
وای خدای من! اسم خدای مهربان، وسط پرچم میدرخشید!
فاطمه پرچم را برداشت. خوب نگاهش کرد.
مادر گفت:" خوب نوشته ام؟"
فاطمه، مادر را محکم بغل کرد.
مادر مدادی را با چسب به پرچم چسباند. حالا پرچم فاطمه چوب هم داشت. مثل پرچم واقعی.
مادر گفت:"کمکم راهپیمایی شروع میشود."
فاطمه با خوشحالی بلند شد که حاضر شود.
❁ ف.حاجی زادگان «بشارت»
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#داستان_کودکانه
#دهه_فجر
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄
میوه دل من
مسابقه💯مسابقه💯مسابقه💯مسابقه💯 سلااام سلااااام! ❤️عیدتون مبارک❤️ میونتون با یه
سلام به همه ی عزیزان!
با آرزوی صحت و سلامتی برای شما🌹
⚠️مهلت مسابقه به پایان رسیده
إن شاءالله مراحل انتخاب بازی برتر رو فردا در کانال خواهیم داشت.🤗