━━ .•👶━━━━━━━━━━━
❇️ ضرورت فرزندآوری در روایات
در روایات اسلامی به مسئله ضرورت و اهمیت فرزندآوری اشاره شده است و برکات و اثرات فراوانی برای آن ذکر شده است.
در روایات فرزندآوری را برای والدین و خانواده یک حُسن در نظر میگیرند که به چند مورد از این روایات اشاره میشود.🔻
نخستین روایت، فرزندان را میوههای زندگی انسان بیان میکند💖 که این میوه بودن برای انسان در زندگی عبارت است از:
نشاط، شادابی، طراوت دادن به زندگی.🌻
در روایات دیگری داریم که اهل بیت (علیهم السلام) فرزندان را زمینهای برای سعادت والدین در آخرت یاد میکنند. بدین گونه که در روایت تأکید شده که:
چه بسا پدران و مادرانی که به واسطۀ فرزندان خود اهل بهشت میشوند.🌷
#فرزندآوری
#نشاط
به طبیبِ جان بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/3658612752C778c1803ba
👼•۰❀●•۰▬▬▬▬▬▬▬
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه بازی خوب برای افزایش تمرکز و هماهنگی بین دستها و چشمها✅
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#مادر_خلاق
#بازی_سازی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
پیامبر رحمت صلاللهعلیهوآله🌺
هر که غم و اندوهش بسیار شود، استغفار کند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚 میزان الحکمه، ج۸،ص۴۶۳.
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#احادیث
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
28.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چگونه میتوان به تشخیص خود اعتماد کرد⁉️
💠 نقش محاسبه نفس در زندگی
پیشنهاد دانلود⏯
#میوه_ی_دل_من
#تولد_تا_هفت_سالگی
#تربیت_اسلامی
#استاد_پناهیان
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
12.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فصل گرما شروع شد و آب بازی و بازیهای بیرون از خونه بازارش داغه☺️
یه حباب ساز زیبا با نی و چسب🧃
مایع حباب ساز رو میتونید اینطوری درست کنید⬇️
۴ پیمانه آب
نصف پیمانه شکر
نصف پیمانه مایع ظرفشویی
اول آب و شکر رو خوب با هم مخلوط کنین و بعد مایع ظرفشویی رو اضافه کنین. به آرامی هم بزنید. نباید کف ایجاد بشه. بعد به مدت چند ساعت یا حتی یک روز در جای خنک و تاریک بذارید. حباب ساز شما حاضر شد.
شاد باشید☺️
#تولد_تا_هفت_سالگی
#میوه_ی_دل_من
#کاردستی
#مادر_خلاق
#بازی_سازی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
—✧✧🌸✧ 📚 ✧🌸✧✧—
آی قصه قصه قصه📚
این داستان: ✨جاروی جادویی💫
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
به نام خداوند بخشنده و مهربان✨
سلام گلای قشنگ، دخترای مهربون، پسرای خوب😍
امشب براتون یه قصه جادویی آوردم☺️
به نظر شما جادو وجود داره⁉️
برای اینکه جواب درست رو بفهمین، قصه رو تا آخر خوب گوش کنین✅
صفحه1⃣
يكي بود يكي نبود …
يك جاروي دسته بلند گوشهاي از انباري در مزرعهاي زندگي ميكرد🌾
وسایل انباري به او سيخي ميگفتن. وقتي كشاورز، صبح زود به انبار ميرفت تا داس و بيل رو برداره سيخي بيدار ميشد و اونجا رو جارو ميكرد🧹 به اين ترتيب انباري هميشه تميز بود✨ وسایل انبار هميشه سيخي را تحسين ميكردن👏
يك روز كه سيخي درحال تميز كردن انباري بود، يك دسته از سيخهاي جارو به کلنگی كه روي زمين افتاده بود⛏ گيركرد و كنده شد و سيخي روي زمين افتاد.
وقتي عصر كشاورز برگشت سيخي روي زمين افتاده بود و انبار تميز نشده بود.
كشاورز سيخي را گوشه انبار گذاشت و يك جاروي نو و جوان را به انبار آورد🛖
شنكش وقتي جاروي تازه را ديد به او گفت: اسم شما چيست❓
جاروي جوان با غرور گفت: من جاروي جادويي هستم. به سرعت ميتوانم انبار را تميز كنم🪄
بيلچه گفت: تو به كمك سيخي اومدی🧹
جاروي جادويي گفت: من به كمك هيچ كس نيومدم و نيازي هم به كمك ديگري ندارم.
كلنگ گفت: ولي ما سيخي را داريم. فقط كمي مجروح شده و كارش هم بسيار عالي است⛏
جاروي جادويي گفت: گفتم كه من جادويي هستم و ديگر نيازي به سيخي شما نيست💫
خاكانداز گفت: ولي من دوست دارم با سيخي كار كنم.
جاروي جادويي گفت: گفتم كه حتي نيازي به تو هم ندارم. من يك ورد جادويي ميخونم و همه آشغالها جمع ميشه😉
همه با تعجب شروع به پچ پچ کردن.
فردا صبح انبار شلوغ و آلوده بود. كشاورز براي بردن وسایل به انبار اومد و وسایل كشاورزي رو برداشت و رفت👨🌾
سيخي تكاني به خود داد. اما مجروح بود و نميتونست كار كنه. سيخي خاكانداز رو بيدار كرد و به او گفت: جاروي جادويي رو بيدار كن.
خاكانداز چند بار جاروي جادويي را صدا زد ولي او بيدار نشد. بعد از دو ساعت جاروي جادويي بيدار شد...
⬇️ادامه
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯
صفحه2⃣
خاكانداز گفت: خوب شد بيدار شدي. انبار كثيفه و ما از كارمون عقب افتادیم😟
جاروي جادويي با بيحوصلگي گفت: الان خوابم ميآيد. بعدا با يك ورد همه جا را تمييز ميكنم و دوباره خوابيد😴
نزديك ظهر جاروي جادويي بيدار شد🌤 خاكانداز گفت: خوب شد بيدار شدي. لطفا ورد جادويي خودت رو بخون🗣
جاروي جادويي گفت: فعلا ميخوام از پنجره پريدن پرندهها وگلهاي زيبا رو تماشا كنم. بعدا اينجا را تميز ميكنم💐
خاكانداز آهي كشيد و گفت: من فكر نميكنم اتفاقي بيافته.
بعد از ظهر خاكانداز به جاروي جادويي گفت: اگر حالا ورد خود رو نخوني ديگه به درد نميخوره. چون تا چند ساعت ديگه كشاورز خواهد آمد🚶
جاروي جادويي با غرور گفت: حالا خوب به من نگاه كن
سپس رو به زبالههاي كف انبار كرد وگفت: آبرا - كادابرا🗣
ولي هيچ اتفاقي نيافتاد. دوباره گفت: اجي- مجي- لا ترجي🪄
باز هم هيچ اتفاقي نيافتاد🙁
دوباره ورد ديگري رو امتحان كرد. ولي ...
خاكانداز گفت: چرا اتفاقي نميافتد🤨
جاروي جادويي گفت: نميدانم. شايد وردش رو يادم رفته است🧐
خلاصه يك ساعت بعد هم هيچ اتفاقي نيافتاد و او هر چه ورد بلد بود، خواند.
خاكانداز گفت: حالا چكار كنيم؟ سيخي لطفا كاري بكن الان كشاورز ميآيد😩
سيخي گفت: من نميتونم. فقط ميدونم اگر حركتي نكنيد و اينجا را تميز نكنيد اينجا تميز نخواهد شد.❌ جادوگري و ورد همه افسانه است و وجود ندارد. ما نتيجه تلاش خود را ميبينيم💪
جادويي گفت: متاسفم.حالا ميفهمم كه چقدر اشتباه ميكردم😥
خاكانداز گفت: فقط دو ساعت به آمدن كشاورز باقي مانده است. عجله كنيد❗️
جاروي جادويي پيش بندش را بست و شروع به تميز كردن انبار كرد. وقتي كارش تمام شد، انبار خيلي پاكيزه شد و جاروي جادويي از كارش بسيار راضي بود✨
سيخي به او گفت: جادوي اصلي اراده ماست كه باعث انجام كارها ميشود✅
جادويي و سيخي از آن روز دوستان خوبي شدند. جادويي از تجربيات سيخي و سيخي از نشاط و جواني جادويي بهره ميبرد🍃
💠 پایان
#میوه_ی_دل_من
#داستان
#تولد_تا_هفت_سالگی
╭┅───🌸—————┅╮
@MiveiyeDel_man
╰┅───🌼—————┅╯