eitaa logo
میوه دل من
6.8هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
25 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
═════ ♥️ ⃟⃟ ⃟❀❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ═════ آمینی مؤثرتر از آمین رسول‌الله صل‌الله‌علیه‌وآله⁉️ پیشنهاد دانلود⏯ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
پوره لوبیا سبز🍵 مواد لازم⬇️ لوبیا سبز: ۴ عدد کره: یک قاشق مرباخوری طرز تهیه🥣 سر و ته لوبیا سبز را بگیرید. آنها را به قطعات کوچک تقسیم کنید. سپس با کمی آب بپزید تا کاملاً پخته و بدون آب باشد. با پشت قاشق آن را له کنید یا با مخلوط‌کن پوره و با کره مخلوط کنید. نوش جان❗️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
1.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
═════ ♥️ ⃟⃟ ⃟❀❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ═════ دلی که نیست در او مهر فاطمه سنگ است* چرا؟ که نور وی و نور حق هماهنگ است* اگر قدم نگذارد به عرصه محشر* کمیت جمله شفاعت کنندگان لنگ است* ولادت حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) مبارک باد🌹 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
ساخت کاردستی هدیه به دیگران❤️ مناسب برای تبریک روز مادر✨ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
—✧✧🌸✧ 📚 ✧🌸✧✧— آی قصه قصه قصه📚 این داستان: هدیه روز مادر🎁 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀ صفحه1⃣ روزی روزگاری زیر آسمون شهر و توی یکی از خونه ها سه تا خواهر و برادر بودند به اسم آرش و آریا و آوا 🧒👦👧 این خواهر و برادرها مثل بیشتر خواهر و برادرها همدیگه رو خیلی دوست داشتند و با هم بازی می کردند🏐 اما خب یک وقتهایی هم سر یک موضوع کوچیک از دست هم ناراحت می شدند و با هم دعوا و جر و بحث می کردند🤨 یا حتی بعضی وقتها با کارهاشون همدیگه رو اذیت می کردند و جیغ و گریه ای بود که به راه می افتاد😣 مامان همیشه ازشون می خواست که با هم با احترام و مهربونی صحبت کنند و خودشون مشکلشون رو حل کنند ولی خیلی وقتها به محض اینکه مامان از سر کار برمیگشت بچه ها به سراغ مامان می رفتند و از همدیگه شکایت می کردند❌ و مامان با وجود خستگی مجبور بود که به حرفهای اونها گوش کنه و مشکلاتشون رو حل کنه تا دوباره با هم دوست بشند🤝 ادامه⬇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀ صفحه2⃣ با اومدن تابستان☀️ و تعطیل شدن مدارس، حالا دیگه آرش و آریا و آوا از صبح تا شب توی خونه بودند و هر روز کلی جر و بحث و اخلاف داشتند🚫 یک روز که سه تایی برای بازی به حیاط آپارتمانشون رفته بودند یکی از همسایه ها رو دیدند که برای دوچرخه بازی🚲 به حیاط اومده بود. آرش از پسر همسایه خواست که اجازه بده سوار دوچرخه اش بشه☝️ پسر همسایه اجازه داد که آرش کمی دوچرخه سواری کنه ولی آریا و آوا هم که دلشون دوچرخه سواری می خواست با اصرار زیاد سوار دوچرخه پسر همسایه شدند😟 چشمتون روز بد نبینه دوچرخه که تحمل وزن سه تا بچه رو نداشت صدای بلندی داد و و لاستیک عقبش ترکید💥 پسر همسایه که خیلی ناراحت بود شروع به گریه کرد ولی بچه ها به جای معذرت خواهی و جبران کار اشتباهشون، از صدای ترکیدن لاستیک غش غش خندیدند😆 اون روز عصر پسر همسایه و مادرش به خونه آرش اینا اومدند و موضوع رو برای مامانشون تعریف کردند🗣 مامان از کار بچه ها خیلی ناراحت شد😔 کارهای بچه ها دیگه کم کم مامان رو نگران کرده بود😥 حالا دیگه اونها نه فقط با هم دعوا و جر و بحث می کردند بلکه باعث ناراحتی همسایه ها هم شده بودند⭕️ مامان با بچه ها صحبت کرد و ازشون خواست که مراقب کارها و رفتارشون باشند و احترام و دوستی به همدیگه و دیگران رو فراموش نکنند. بچه ها هم قول دادند که از این به بعد رفتار بهتری داشته باشند💯 ادامه⬇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀ صفحه3⃣ مامان که پرستار بود💉 باید صبح های زود به سر کار می رفت و گاهی شبها هم باید بیمارستان می موند و روز بعد به خونه بر می گشت🏡 یک روز صبح مامان احساس کرد که مریض شده🤒 و نمی تونه به سر کار بره. دکتر بعد از معاینه مامان گفت که باید چند روز خونه بمونه و سر کار نره❌ حالا مامان مریض بود و نیاز به مراقبت و پرستاری داشت و کلی از کارهای خونه مونده بود😯 بچه ها از اینکه می دیدند مامان مریض شده خیلی ناراحت بودند😔 اونها دلشون می خواست کاری کنند تا مامان زودتر حالش خوب بشه. برای همین با هم حرف زدند و تصمیم گرفتند تا اجازه ندند مامان کاری بکنه و فقط استراحت بکنه تا زودتر سر حال بشه💡 هر کدوم از بچه ها کاری رو به عهده گرفت. آرش لباسهای خشک شده رو از روی بند جمع کرد👕 و تا کرد و توی کشوها گذاشت. آوا گلها رو آب داد🎍 آریا ظرفها رو شست و برای مامان میوه خرد شده برد🍎 مامان از کارهای بچه ها واقعا حیرت زده شده بود😮 تا قبل از این هر وقت از اونها می خواست که توی کارهای خونه کمکش کنند هر بار بهانه ای می آوردند و می گفتند بلد نیستیم، یا الان داریم بازی می کنیم نمی تونیم و از این دست حرفها🤔 اما حالا بچه ها خیلی خوب همه کارهایی که تا حالا انجام نداده بودند رو انجام میدادند. تازه اینطوری دیگه حوصلشون هم کمتر سر میرفت و همیشه کاری برای انجام دادن داشتند✅ حتی آوا با کمک و راهنمایی مامان تونست یک سوپ ساده و خوشمزه درست کنه🍵 حالا دیگه بچه ها حواسشون بود که با دعوا و جر و بحث های الکی مزاحم استراحت مامان نشن❌ بعد از بازی سریع اسباب بازیهاشون رو جمع می کردند و اتاقشون رو مرتب می کردند تا مامان با خیال راحت بتونه استراحت کنه😌 خیلی زود مامان به خاطر استراحتی که داشت و مراقبت و محبت بچه ها حالش خوب شد و تونست دوباره به سر کار بره💊 با اینکه مامان حالش خوب شده بود بچه ها همچنان توی کارهای خونه به مامان کمک می کردند و مامان از این قضیه خیلی خوشحال بود. ادامه⬇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
❀ೋ❀💕═══💕❀ೋ❀ صفحه4⃣ چند روز بعد روز مادر بود و بچه ها دوست داشتند برای مامان هدیه ای بخرند🎁 اونها با هم مشورت کردند و تصمیم گرفتند یک کارت تبریک زیبا با نقاشی خودشون درست کنند💌 و به همراه یک دسته گل به مامان هدیه بدند💐 وقتی روز مادر رسید اونها منتظر شدند تا مامان از سر کار برگرده. وقتی مامان وارد خونه شد سه تایی مامان رو بغل کردند و روز مادر رو بهش تبریک گفتند و کارت تبریک و دسته گل رو بهش دادند🎊🎉 مامان که واقعا شگفت زده شده بود با ذوق و هیجان گفت🤩 ” ممنونم عزیزای دلم ! من بهترین هدیه رو چند روز پیش گرفتم وقتی که مریض بودم و شما با محبت از من مراقبت کردید و توی کارهای خونه به من کمک کردید💓 اینکه شما با هم مهربون هستید و همدیگه رو اذیت نمی کنید، احساس مسیولیت می کنید و به من کمک می کنید بهترین هدیه برای منه💝” بعد هم اونها رو محکم در آغوش گرفت و بوسید😘 پایان❇️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
47.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نوع اسباب بازی برای هر سن چگونه باید باشد⁉️ استاد تراشیون پاسخ می‌دهند✅ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯