eitaa logo
میوه دل من
6.7هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
3.5هزار ویدیو
25 فایل
بسم الله النور انجام کارهای روزمره والدین در کنار بچه ها بازی های مناسب طبایع مختلف شعر و قصه های کاربردی بازی و خلاقیت و... ویژه کودکان زیر۷سال👶 ارتباط با ما:👈 @Rahnama_Javaher زیر نظر کانال طبیبِ جان: @Javaher_Alhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خیلی از ما به واسطه فرزندانمون اهل بهشت میشیم✨ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄━━•●❥-☀️🌼☀️-❥●•━━┄ در این دنیا دین به عنوان یک منجی انسان را از مشکلات نجات می دهد🕋 دین می گوید که این دنیا سخت بوده و محدودیت در آن زیاد است؛ اما من به شما یک برنامه می‌دهم که بتوانید از این محدودیت‌ها به خوبی عبور کنید📋 دین به انسان محدودیت نمی‌دهد؛ بلکه دنیا محدودیت می‌دهد. این تفکر اشتباه است که خیلی از افراد فکر می‌کنند دین به ما محدودیت می‌دهد و ما محدودیت‌های دینی را چطور به فرزند خود منتقل کنیم🌏 دین راه لذت بردن از میان این همه محدودیت های موجود در دنیا را به ما یاد می‌دهد. مثلاً یکی از مسائل انسان خواب و بیداری است و دوست دارد از خواب خود لذت برده و آرام بخوابد😴 و در طول روز نیز با نشاط باشد😇 برای این مسئله دین به ما می گوید که باید صبح بین‌الطلوعین نخوابیم زیرا این خواب مکروه است❌ یعنی اگر عادت کنید که بین‌الطلوعین نخوابید، در طول روز با نشاط خواهید بود. محدودیت و مشکل ما مسئله‌ی خواب و بیداری است. اینکه خوب بخوابیم و خوب بیدار شویم. دین به ما یک برنامه می‌دهد که لذت‌بخش‌ترین خواب و بیداری را داشتهباشیم. دین می گوید که 1⃣اول شب بخوابید 2⃣با شکم پر نخوابید. 3⃣بین روز اگر توانستید یک ساعت بخوابید. این برنامه ی دین است، برای اینکه شما از خواب وبیداری لذت ببرید😊 اگر این مسائل را بدون نشان دادن محدودیت زندگی به کسی آموزش بدهید، فکر خواهد کرد که دین حتی به خواب ما هم کار دارد و می‌خواهد جلوی آن را بگیرد. در این صورت از دین زده می شود❌ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هم کاردستی هم بازی 🤩 یه جوجه بانمک😍 بعدش هم میتونین نمایش عروسکی اجرا کنین☺️ ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
34.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
══❀﷽❀══ ⃣2⃣ 💠چگونه به خدا و امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) مقرّب شویم؟ ⬅️ جلسه بیست و هشتم 🎙 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
—✧✧🌸✧ 📚 ✧🌸✧✧— آی قصه قصه قصه📚 این داستان: مسابقه نقاشی🎨 ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
صفحه 1⃣ به نام خداوند بخشنده و مهربان✨ سلام بچه‌های قشنگم😊 امیدوارم هر جا که هستین حالتون خوب باشه🍎 امشب هم با یه قصه قشنگ اومدم پیشتون😇 بریم که قصه رو واستون تعریف کنم☺️ یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود. جنگلی بود سرسبز🍃 توی این جنگل بچه میمون🐵 زرنگی زندگی می‌کرد. میمون کوچولوی قصه ما انقدر شلوغ و نامرتب بود که مامانش همیشه از دستش ناراحت بود☹️ هر وقت میمون کوچولو با اسباب‌بازیاش بازی می‌کرد، بعد از بازی اونا رو جمع نمی‌کرد❌ یا وقتی نقاشی می‌کشید تمام اتاق پر میشد از مداد رنگی‌ها و کاغذای جورواجور📚 با اینکه مامانش همیشه بهش میگفت این طور نامنظم بودن اصلا خوب نیست🚫 اما میمون کوچولو اصلا توجه نمی‌کرد😕 یه روز صبح توی جنگل خبرایی شد🧐 همه بچه‌های حیوونا خبر از یک مسابقه می‌دادن، مسابقه نقاشی🤩 همه خوشحال بودن و خبر رو به بقیه می‌دادن😄 میمون کوچولوهم بالا و پایین می‌پرید و آواز می‌خوند و می‌گفت: من برنده میشم، من برنده میشم🙉 جغد دانای جنگل🦉 اسم همه بچه‌های حیوونایی که قرار بود توی مسابقه نقاشی شرکت کنن رو روی کاغذ نوشت و بالاخره اسم میمون کوچولوی ما رو هم برای مسابقه نوشت📋 قرار شد که فردا صبح همه بچه‌ها جلوی درخت گردو🌳 جمع بشن و مدادرنگیا و وسایل نقاشیشونو بیارن🖍 🔰ادامه ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯
صفحه2⃣ اون شب میمون کوچولو خیلی زود خوابید و تا صبح خواب مسابقه رو میدید💤 صبح خوشحال و سرحال شروع کرد به آماده کردن وسایل نقاشی🙃 اما بچه‌ها فقط دو تا مدادرنگی براش باقی مونده بود😕 فقط آبی🔵 و قرمز🔴 هی گشت و گشت، زیر میز🍱 بالای تخت🛏 پشت تلویزیون📺 این طرف▶️ و اون طرف◀️ ولی نه، بی فایده بود😞 مدادرنگیاش پیدا نشد که نشد☹️ مامان میمون کوچولو بهش گفت: دیدی پسرم اگه تو بچه مرتب و منظمی بودی هیچوقت وسایلاتو گم نمی‌کردی✅ میمون کوچولو خیلی ناراحت شد و گریه کرد😢 و گفت: وای من نمی‌تونم با دو تا مداد رنگی توی مسابقه شرکت کنم، نمی‌تونم برنده بشم😔 مامان میمون کوچولو هم هر چی گشت مداد رنگیارو پیدا نکرد‼️ شاید همه مدادرنگیا از نامرتبی میمون کوچولو عصبانی بودن😤 و رفته بودن یه گوشه‌ای قایم شده بودن👀 مامان میمون کوچولو گفت: عجله کن، عجله کن که داره دیرت میشه😮 اگه دیر برسی نمی‌تونی توی مسابقه شرکت کنی😥 میمون کوچولو هم با چشای گریون😢 مداد قرمز🖍 و آبی🖌 رو برداشت و رفت به طرف درخت گردو🌳 وقتی رسید، دید همه دوستاش خیلی زودتر از اون اومدن و آماده مسابقه هستن🐾 میمون کوچولو اشکاشو پاک کرد و گوشه‌ای ساکت و آروم نشست🐒 دوستاش از اینکه اون ساکته وبازی نمی‌کنه خیلی تعجب کردن و ازش پرسیدن: چی شده چرا انقدر ناراحتی⁉️ میمون کوچولو گفت: آخه من مدادرنگیامو گم کردم. حالا فقط دوتا رنگ دارم. آبی و قرمز😞 دوستاش همه با تعجب سرشونو تکون دادن و گفتن: 🔰ادامه ╭┅───🌸—————┅╮ @MiveiyeDel_man ╰┅───🌼—————┅╯