📣 توصیه‌ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به قرائت قرآن و دعا برای پیروزی جبهه مقاومت ❤️ رهبر انقلاب اسلامی در پاسخ به سوالی، قرائت سوره فتح، دعای ۱۴ صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای پیروزی جبهه مقاومت توصیه کردند. 🖥 Farsi.khamenei.ir @Modafeaneharaam

🔴پویش هزاران تماس و پیامک به صداوسیما اگر از بی حجابی و ولنگاری حاکم شده به فضای کشور و فرهنگ ناراحت هستید حتما میدونید یکی از عوامل مهمش سلبریتی هایی هستند که نه تنها با آثار و سبک زندگیشون بلکه با شورش علیه دین و نظام و قانون باعث و بانی این وضعیت شدند وظیفه ی ما در قبال این افراد چیه؟ اینکه اجازه ندیم در فضای فرهنگی ما نفس بکشن! صداوسیما گفته مدیری در حال ساخت سریاله همون مدیری که یکی از پر سر و صداترین جنجال آفرینان زن زندگی شد و حتی بعدتر دست به هنجارشکنی علنی مقابل دوربین ها زد نباید اجازه بدیم این افراد در صداوسیما فعالیت کرده و در عرصه ی فرهنگ نفس بکشند. باید با تمام قوا غیرتمندانه جلوی این جریان بایستیم. غیرت ما اجازه نمیده چنین افرادی که به شرع و قانون پایبند نیستند بخواهند برای خانواده های تولید محتوا کنند... پس پویش هزاران زنگ و پیامک به صداوسیما رو هر روز پیگیری می کنیم تا جلوی ساخت و پخش سریال مدیری و سحر زکریا گرفته بشه. این پویش رو برای افراد دغدغه مند مثل خودتون ارسال کنید. هم پیامک بزنید هم تماس بگیرید شماره تماس صداوسیما 162 شماره پیامک ۳۰۰۰۰۱۶۲ @Modafeaneharaam

در پی جنجال های وفاقی ها در مورد مسائل داخلی یک چیزی بگم ! یک کلام از شهید رئیسی : کنسرت رو مطرح می‌کنند که کرسنت مطرح نشه! مشکل مملکت کنسرته یا #بیکاری ؟ مشکل مملکت کنسرته یا #فقر؟ مشکل مملکت کنسرته یا ضعف مدیریت کشور! { قطعی برق و آب و گاز! و ... .} شهید رئیسی اون زمان مطلبی در مورد مدیریت تیم روحانی گفت و متاسفانه هنوزم همینه که بود @Modafeaneharaam

🎥 تصاویری از راهی شدن کاروان جهانی الصمود به سوی غزه برای شکستن محاصره این باریکه✌️ @Modafeaneharaam

والله قسم، هذا شهید! در زندان الرشید تکریت، اسیری بود به نام حیدر گلبازی (اهل خلیل آباد کاشمر). از بس تیر و ترکش خورده بود هیچ جای سالمی در بدنش دیده نمی شد. زخم هایش عفونت کرده بود، آنقدر که زخم پایش را کرم خورده بود. بوی عفونت زخم هایش را از سر ناچاری تحمل می کردیم. همه کسانی که در راهروی زندان نشسته بودند، مثل ما زخمی بودند. مأمور عراقی هر وقت برای آمارگیری می آمد، کلاه کجش را روی بینی و دهانش می گرفت تا اذیت نشود. آمار می گرفت و سریع بیرون می رفت. شبی که آن اسیر به شهادت رسید از همان لحظه چنان بوی خوشی در زندان بلند شد که در عمرم چنان بوی خوشی را استشمام نکرده بودم. وقتی آن مأمور عراقی برای آمارگیری آمد، نمی دانست برادر گلبازی شهید شده است. با تعجب کلاهش را از پیش دماغش برداشت و گفت: چه کسی عطر زده است؟ این عطر را از کجا آورده اید؟ وقتی متوجه شد این بوی خوش از پیکر پر از زخم عفونی حیدر گلبازی بلند شده است، با ناباوری می گفت: والله قسم، هذا شهید! هذا شهید! هذا شهید.... کتاب از دشت لیلی تا جزیره مجنون، این خاطره به روایت رزمنده افغانستانی #محسن_میرزایی. صفحه 468 @Modafeaneharaam

📽 گزارش صدا و سیمای قم از یک شهید فاطمیون #شهید_محمدالله_اسدی @Modafeaneharaam @Modafeaneharaam

📢 بهترین الگو برای همه بشریت ✏️ رهبر انقلاب: زندگی و شخصیت بی‌نظیر پیامبر اکرم(ص) برای همه‌ی دوران تاریخ اسلام یک درس و الگوی همیشگی است؛ «لَکُم فی رَسولِ اللهِ اُسوَةٌ حَسَنَةٌ» با این مجاهدت، تعالیم اسلام در تمام تاریخ پراکنده شد. این تعالیم فقط برای مسلمانها نیست؛ همه‌ی بشریت از گسترش تعالیم اسلام سود می‌برند. ۱۳۸۳/۰۱/۲۶ 🗓 انتشار به مناسبت #هفته_وحدت و ایام ولادت پیامبر اعظم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم 🖼 مجموعه لوح #اسوه_حسنه را از اینجا دریافت کنید. 🖥 Farsi.Khamenei.ir

🔵 گفتم چرا ۴۷سال بعد از انقلاب هنوز دارن با بعضی ها مماشات می‌کنند؟! گفت: این تصویر رو ببین!!! 🔹 به نظر من از سر محبت این خر را کول نکرده، اونجا میدون مین هست ! یک قدم اشتباهی این خر، کل عملیات رو مختل میکنه! 🔹ناچاریم به خاطر پیشبرد انقلاب مان، بسیاری از خر ها را روی سر بگذاریم و سالها کول کنیم و محاکمه نکنیم تا زمان مناسب فرا برسد ! جزع وزع و طفره رفتن روحانی و فتنه گران ۸۸ هم ، ترس از تمام شدن وضعیت جنگی کشور و پایان یافتن میدان مین است حالا هرکی پرسید چرا با یک حکم حکومتی فلان گروه ،فلان شخص رو نمیگیرند محاکمه کنند ... این رو براش بفرست ... شاید توجیه بشه ...😏 @Modafeaneharaam

♦️ماجرای بیمار ثروتمندی که در بیمارستان با قاشق و چنگال طلا غذا می‌خورد و نگاه بالا به پایین داشت، از زبان فوق‌تخصص جراحی سرطان @Modafeaneharaam @Modafeaneharaam

🌷  بسم رب‌ الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 #قرار_بی‌قرار 🌹 خاطرات شهید مدافع حرم #مصطفی_صدرزاده قسمت 2⃣9⃣ آن وقت‌ها مصطفی شطرنج یاد گرفته بود و اصرار داشت که به ما هم یاد بدهد. وقتی از من و زهرا ناامید شد، سراغ رقیبی قَدَر رفت تا بتواند توانایی‌اش را به رخش بکشد. اداهای پدرم را تکرار می‌کرد. یک متکا را تا می کرد و لم می داد. بعد با همان قد و قواره لاغرش برای پدرم کُری می‌خواند. هر دور که برنده می شد دور خانه می‌دوید و ریتم یک آهنگ محلی آبادانی را با دهانش تکرار می کرد. آخر سر هم مثل یک قهرمان جهانی روبه روی پدرم می‌نشست تا دوباره بازی کنند. وسط مهره چیدن ها با لبخند می‌گفت: « دایی حسین چند چندیم؟ » پدرم هم می‌گفت: « برو خدا رو شکر کن چون اگه بهت ارفاق نکنم می‌بازی! » وقتی پدرم این حرف را می زد مصطفی کفری می شد و می گفت: « ارفاق؟! اگه راست می‌گید این دور راستکی بازی کنید تا ببینیم کدوم یکی مون بهتر بازی میکنه. » و این قصه مدام تکرار می‌شد. تا آنجایی که یادم می‌آید عاشق پدرم بود. پدرم هم عاشق مصطفی بود. پدرم همیشه می‌گفت: « مصطفی و شیطنتاش کپی برابر اصل بچگیای خودمه. » یکی از تفریحات محمدحسین و مصطفی این بود که جنگل های بکر و دست نخورده را پیدا کنند و به ما نشان بدهند. همیشه هم این جنگل ها یک برکه یا یک رودخانه داشت. من و زهرا پاهایمان را داخل آب سرد رودخانه می کردیم و پسرها تنی به آب می‌زدند و به ما پز می دادند. مصطفی و محمدحسین در گرفتن مار آبی وارد بودند. مارها را می گرفتند تا من و زهرا را بترسانند و بعد هِرهِر به ما بخندند. شمال ماندن شان بیشتر از دو سال طول نکشید. یک خانه در شهریار خریدند و راهی شدند. چقدر حیف‌مان آمد که دیگر سفرهای هفتگی شمال و پشت پاترول خاکی رنگ پدر نشستن تعطیل شد. ⬅️ ادامه دارد.... @Modafeaneharaam