با سلام و عرض ادب خدمت اعضای محترم🌹
انشاءلله از امشب قراره قسمتهای کتاب "مهاجران" داستان زندگی شهید مظلوم منا💔، قاری جوان قرآن، شهید حاج محسن حاجی حسنی رو در کانال قرار بدیم✨
لطفا تا پایان داستان همراه ما و مهمون این شهید عزیز باشید✋
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھـید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_اول
🎀 مقدمه
💔 دلم گرفته بود. دوتا از خوب ترین هایم آن زمستان از دنیا رفته بودند .
دوست داشتم مرا به حال خودم بگذارند، که گفتند: درباره
💎"محسن حاجی حسنی کارگر "💎 بنویس.
با او همشهری ام. قبلا چیز هایی درباره اش شنیده بودم. احساس کردم نوشتن از او، من را از حال خودم، از یاد آن دو نفری که به تازگی از زندگی ام رفته بودند، دور نمی کند.
🔮حاج محسن هم یک آدم خوب بود. همه آدم های خوب یک نفر بیشتر نیستند. سر و ته زندگی شان عین هم است؛ رنج می کشند و باز خوب اند.
حرف های دیگران درباره شهید را که خواندم، دیدم او هم رنج های خودش را داشته.
تا اینجا مثل بقیه آدم ها بود. چیزی که ماجرا را قشنگ می کرد این بود که او "خوب" بود. آدم های خوب عالم دارند. یعنی همه چیز را خودشان توی زندگی شان چیده اند. نگذاشته اند باد هر خس و خاشاکی را به خانه شان بیاندازد.
💕 فکر اینکه توی این دنیا آدم های خوب زیادی هستند، دل آدم را گرم می کند. فکر اینکه همین الان هزاران هزار آدم ِ لب تشنه دارند مثل ارباب برای زندگی خوب تلاش می کنند؛
یکی در سوریه، یکی در اداره
، یکی در فامیل یکی در خانواده یکی هم در اتاق دوازده متری اش.
⚜🔆 روز های شلوغ و زوّاری، حرم نمی روم .تعطیلات نوروز که به اواسط رسید، رفتم. بعد از زیارت به بهشت ثامن سر زدم.
قبر حاج محسن را پیدا کردم.
حوالی قبر دوست ِ شهیدش "امیر دوست محمدی" دفن شده.
📖 قرآنی روی سنگ قبر بود. تعجب کردم. چرا زائر قبلی آن را روی رحلی، چیزی نگذاشته بود؟!
برداشتمش که بعدا بگذارم توی قفسه. فاتحه خواندم. همان طور که به قبر دست می کشیدم، احساس کردم آن قرآن باید همان جا روی زمین باشد؛
روی قلب ِ حاج محسن. 💝
آن را گذاشتم سر جایش ...
نویسنده: اعظم عظیمی
بهار 96
ادامه دارد...🌹
@Modafeaneharaam
مجتبی در همه حال شوخ طبع بود. چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت، ☺️هر وقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور می کردیم با شوخی می گفت خانم این آدرس را حفظ کن بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا می خورد😊، من متوجه می شدم که حرفش جدی است اما برای اینکه ناراحتم نکند باشوخی و خنده می گفت. حتی در خود سوریه دوستانش می گفتند برخی اوقات که در منطقه ی عملیاتی راه را گم می کردیم،در عین عصبانیت همه ی ما ،شهید زکوی با لبخند می گفت نترسید راه ما به سمت بهشت😇 است گم نمی شویم. شدیدا بر حفظ حجاب تاکید داشت و به اقوام می گفت چادر حضرت زهرا(س) را از سر برندارید.☝️
در کار کشاورزی عصای دست پدرش بود. بخاطر اینکه سروان تکاور شاغل در تیپ تکاوران سپاه بهبهان بود در بهبهان زندگی می کردیم اما در زمان برداشت محصولات کشاورزی🌾 به روستا می آمد و کارهای کشاورزی پدرش را انجام می داد. با ایمان بود و مردم دار،بسیار مهربان و در تصمیم گیری قاطع بود؛ بخصوص در انتخابات مجلس به فامیل می گفت به نامزدهای شایسته رای بدهید، 👌نماینده باید متخصص باشد تا به کشور و نظام خدمت کند. علاقه ی خاصی به خواندن روایات ائمه و کتاب های دکتر شریعتی داشت و همیشه مطالعه می کرد.📚
راوی:همسرشهید #مجتبی_زکوی_زاده🌹
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهید امنیت مجید شیخی🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای سلامتی و تعجی
جمع کل صلوات:
🌹14,372🌹
انشاءالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا✨
وقتی با هم بودیم حواسش بود دستمون تو دست هم نباشه
ملاحظهی مجـردها رو میکرد☺️
همه جا اینجوری بود....
همیشه دوستانم میگفتن زوجی به اندازه شما ندیدم انقدر ملاحظه بکنن...🌸
روزهای آخر فقط در حال نوشتن بود 📝خیلی خاکی و تو دار بود
همش خنده رو لباش بود چند روز مونده بود که بابا بشه خیلی ذوق داشت حلما کوچولوشو ببینه.😍
اما همش از یه کار نیمه تموم حرف میزد که باید انجام بده و بعد برگرده...
یک دفعه گفتم: «آقا میثم، در این موقعیت میخواهی بروی؟ اجازه بده بچه به دنیا بیاید.» که گفت: «زهره! دلت میآید این حرف را بزنی؟ دلت میآید حضرت زینب(س) دوباره اسیری بکشد😔؟» بعد از این حرفش دیگر هیچ چیز نگفتم.
بالاخره کاری که باید میکرد رو انجام داد و برگشت اما بدون دیدن دخترش😔
حلما درست ۱۷ روز بعد از شهادت پدرش به دنیا اومد😭💔
شهیـد میثـم نجفـی🌹
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
حاج رضا انقلاب اسلامی را یکی از معجزات بزرگ قرن میدانست و حفظ انقلاب را از اوجب واجبات میدانست👌. فردی ولایتمدار و گوش به حرف سخنان رهبری بود و همیشه میگفت ما باید مواضعمان را به وسیله سخنان رهبری مشخص کنیم🔰. اگر نیازمندی را میدید هر کاری که میتوانست و از دستش بر میآمد انجام میداد.
شهادتطلبی، شجاعت، ایثار و خدا ترسی حاج رضا زبانزد خاص و عام بود. طوری که در زمان جنگ همیشه در خودش آمادگی شهادت را حفظ کرده بود☝️. از دهه شصت تا قبل از شهادتش مراسم غسل و کفن و دفن اموات را فیسبیل الله انجام میداد. حتی کسانی که کفن نداشتند و یا توان مالی خرید حتی یک کفن را نداشتند😢 حاج رضا از هزینه شخصی خودش برای آنها کفن تهیه میکرد. تا آنجا که برایش امکان داشت و در توانش بود تلاش میکرد به مردم کمک کند. حاج رضا در طول این سالها زهد و سادهزیستی را سرمشق زندگی خودش و فرزندانش قرار داده بود. هرکسی برای حل کار و یا مشکلی خانوادگی پیش ایشان میآمد سریع اقدام میکرد.🌺
شهید مدافع حرم رضا ملایی🌹
#ایام_شهادت🕊
@Modafeaneharaam