💌 #فرازی_از_وصیت_نامه:
🍃 فرزندانم...
محبین حضرات معصومین
علی آقا، خانم فاطمه و آقا محمد
🌱 خوشحالم که به دِین خود عمل کردم شاید نواقصی هم داشته ام اما سعی کردم که فقط رزق حلال کـریمه اهـل بـیت علیهاالسلام را به خانه بر سفره مهیا کنم و از حضرات معصومین خواستارم که نسل و ذریه ام، ولایت مدار و ادامه دهنده ی راه این حقیر باشند.✨
☘ مطمئنم پسرانم متدین، ولایتی و مفید برای نشر احکام دین و دخترم باعفت و حجاب خود با چادر، دل حضرت زهرا(س) را شاد می کند.👌
🌿 بدان که برای این چادر کـه هدیه حضرت زهرا سلام الله علیها است، خون دلها خورده شده و خون های بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته است.😔
🌹 خادم حرم حضرت معصومه(س)، شهید مدافع حرم #مهدی_ایمانی
🕊 #سالروز_شهادت
@Modafeaneharaam
7.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپی ویژه به مناسبت دومین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم #حاج_مهدی_قره_محمدی
🎤 مداحی: سید رضا نریمانی
🌹 تقدیم به خانواده محترم شهید بزرگوار
🌸 شادی روحشون صلوات
شهدا گاهی نگاهی😔...
@Modafeaneharaam
#ستارههای_زینبی✨
به تنهایی با ۴۰ تن روبهرو میشود و پس از به هلاکت رساندن ۳۷ نفر از آنها، فشنگهایش تمام میشود.🍃 به سوی او حمله میکنند تا وی را به اسارت ببرند، اما با شجاعت بیبدیلی این بار با سرنیزه دفاع و دو نفر دیگر را مجروح میکند و در نهایت به شهادت میرسد.💔
همرزمان وی در مراسم اربعین او نقل میکردند، «اگر به لطف خداوند شهید پرهیزگار مقاومت و جانفشانی نمیکرد، جاده بوکمال به دست داعش میافتاد☝️ و به دنبال آن شهر بوکمال نیز به تصرف آنها درمیآمد و خدا میداند برای بازپسگیری چقدر خسارت و شهید باید تقدیم میکردیم.😞🍁
#شهید_عبدالکریم_پرهیزگار
#سالروز_شهادت🕊
@Modafeaneharaam
4.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لطفا کلیپ رو باز کنید
شک نکنید آرامش میگیرید❤️
برای شادی روح پرفتوح شهیدمهدی ثامنی راد صلواتی بفرستیم🕊🌹
#شب_جمعه
#کربلا
#شهدا التماس دعا✨🌱
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:⏬ شهید احمد جلالی نسب🌹 #سالروز_شهادت🕊 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و برای
جمع کل صلوات:
🌹12,225🌹
انشاءالله همگی حاجت روا بشین❤
التماس دعا✨
مدافعان حرم 🇮🇷
#شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_نوزدهم 😍 می رفت به محله های پایین شهر برای تلاوت. پولی بهش نمی دادند.
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_بیستم
☎️یک روز عمران از شمال زنگ زد. دعوتش کرد برای قرائت به شهرشان برود.
بعد ازش خواست که بگوید چه مبلغی باید تقدیمش کنند تا با صاحب جلسه در میان بگذارد.
محسن گفت: _ هیچی!
عمران جا خورد.😳
گفت: _ اینطوری که نمیشه!
محسن پرسید: _ چرا نمیشه؟
عمران من و منی کرد و گفت:
_ بالاخره هر محفلی چیزی به شما می دن!
☘🌱 اصرار عمران افاقه نکرد.
محسن علاقه ای به این بحث ها نداشت. سرو ته حرف را زود جمع کرد و گفت:
_ ببین عمران! من فقط دنبال یه فضای خوب و قرآنی ام. دیگه هیچی برام مهم نیس!☺️
شاگرد هایش مال شهر های مختلف بودند.
هرکدام دعوتش می کردند به شهر و دیارشان محسن با هزینه شخصی می رفت و آنجا تلاوت می کرد و آموزش می داد. 👌
🍁🍂 جواد و مصطفی که به بعضی شهر ها برای قرائت دعوت می شدند از آنجا می شنیدند که:
_ حاج محسن چند سال پیش اومده برای ما تلاوت کرده و هنوز پولش رو نگرفته. حتی زنگ هم نزده!
همیشه می گفت:
_خود قرآن روزی آدم رو می ده! ✨🌹
ادامه دارد...
@Modafeaneharaam
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_بیست_ویکم
🚩 🇹🇿 رفته بود تانزانیا؛ یک کشور آفریقایی که بیشتر مردمش اهل سنت هستند.
در بزرگترین مسجد پایتخت تانزانیا، برای گروه آنها مجلس تلاوت ترتیب داده بودند.
💎پارچه ترمه ای پهن شده بود جلوی جایگاه قاری ها.
همین که محسن شروع کرد به قرائت، مردمی که از ظاهرشان پیدا بود وضع مالی خوبی دارند، شروع کردند دسته دسته اسکناس روی سرش و توی ترمه ریختند.
💵💰تلاوت که تمام شد، همه پول ها را ریختند وسط ترمه، گوشه هایش را جمع کردند و دادند دست محسن.
محسن به خاطر احترام به رسوم آنها ترمه را قبول کرد.
💸 حدود ده ـ دوازده میلیون تومانی می شد.
😔 پایش را که از مسجد بیرون گذاشت چشمش افتاد به بچه های لاغر و پابرهنه آفریقایی که جلو در مسجد جمع شده بودند.
☹️ با آن مراسم پول ریزان فکر می کرد مردم این شهر باید وضع و روزگار بهتری داشته باشند.
🔺دلش به درد آمد. از همراهانش پرسید :
_ اینا چرا اینطوری ان؟!
🔻یکی جواب داد :
_ اینا ثروتمندانشون خیلی ثروتمند و فقیرانشون خیلی فقیرند.
👞👕👖محسن برگشت داخل .
از رئیس برنامه خواست بیاید. آن منظره را نشان داد.
پول ها را داد به رئیس و گفت :
_ شما از طرف من امین! این پول رو خرج کفش و لباس این بچه ها بکنید.
🎁 رئیس نگاهی به بچه ها و نگاهی به محسن کرد :
_ اما این پول هدیه ست! متعلق به شماست!
👋 محسن دستش را تکان داد و رفت ...
ادامه دارد...
@Modafeaneharaam
اطراف جاده ای که ازش میرفتیم علفای بلندی بود🌾 باخارهایی که حالت توپ مانندداشت
موقع برگشت همینطورکه راه میرفتم باپوتین به توپای خار لگدمیزدمُ کنده میشدُ به آسمون مےرفت😁
چندبار این کارُمےکردمُ کیف می کردم.
سید ابراهیم منو کنارکشیدُ گفت: ابوعلی جان نکن عزیزدلم.
گفتم: چراسید؟ نمیدونی چه کیفی داره!☺️
گفت : بلاخره ایناهم موجود زنده ان و این کارا #شهادتتُ عقب میندازه☝️
من مات موندم که فکرسید تاکجاها میره...
#شهیدان_مدافع_حرم
(دو رفیق صمیمی)🌹🌹
مصطفی صدرزاده
مرتضی عطایی
@Modafeaneharaam