eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.5هزار دنبال‌کننده
33.9هزار عکس
15.1هزار ویدیو
323 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ خانم کارکوب به فرزندان شهیدش پیوست/ مادری که پنج شهید و جانباز تقدیم اسلام کرد 📌 «زهرا کارکوب» همسر رزمنده پاسدار «خداداد کارکوب زاده» و مادر سه شهید و دو جانباز است که امروز(پنج شنبه) به فرزندان شهیدش پیوست. @Modafeaneharaam
#عکس_نوشت | پدر و مادر ◽️ خداوندا تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر اما متدین بهره مند نمودی @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACCRhf5NT36t2_oQ8kDS815Q-qOnOjHgACaAcAAmGgKVO6Q6vDfK7JOx4E.mp3
زمان: حجم: 8.98M
🔊 #صوتی 📌 سبک #دو_دمه 📝 شب‌های جمعه واویلا 👤 محمد حسین #پویانفر #شب_جمعه هوایت نکنم میمیرم @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم به نیت: 🌷 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺 مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱ تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇 @ahmad_mashlab1115
532.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 لحظه‌ وداع غواصان دفاع مقدس قبل از عملیات 🔸غواصانی که برای عملیات "کربلای ۴" در چهارم دی ماه سال ۶۵ به آب زدند و ۳۰ سال بعد بازگشتند! 🔸‏۴ دی ماه ۱۳۶۵، ‏عملیات ⁧کربلای ۴ ⁩آغاز می‌شود، ‏عملیات لو می‌رود، ‏غواص‌ها محاصره شده ‏و با دست‌های بسته، زنده دفن می‌شوند. 🔸این عملیات، حدود ۶۰۰۰ شهید و ۷۰۰۰ مجروح داشت. 🔹یاد تمام شهیدان انقلاب، دفاع مقدس و مدافعین حرم و سلامت گرامی باد🌹/مشرق @Modafeaneharaam
4.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عاشقانه‌های همسر شهید غواص 🔹عملیات "کربلای ۴" از سوم دی‌ماه سال ۱۳۶۵ تا پایان شب و روز بعد طول کشید. عملیات لو رفته‌ای که در ساعت ۱۱:۴۵ دقیقه شب چهارم دی‌ماه متوقف شد. 🔹کربلای ۴، فقط ۲۴ ساعت طول کشید اما قصه عاشقانه‌ خانواده‌های شهدای غواصِ دست‌بسته از یادها نمی‌رود. غواصانی که آنها را در گودال خاک زنده به گور کردند./فارس @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽❣️ #سلام_امام_زمانم ❣️ سلام بر آن حقیقتی که با ظهورش هرچه باطل است رنگ خواهد باخت و زمین و زمان را حیاتی نو خواهد بخشید.🌟 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج❤️ @Modafeaneharaam
🔅 #پیامبر رحمت صلى الله عليه و آله: ✍️ منْ سَعَى لِمَرِيضٍ فِي حَاجَةٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ يَقْضِهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ 🔴 كسی كه برای برآوردن حاجت شخص بيماری کوشش کند -خواه آن حاجت برآورده شود یا نه- همه گناهانش آمرزيده می‌شود، همانند روزی كه از مادر متولد شده است. 📚 بحارالانوار، جلد ۷۸، صفحه ۲۱۸ #حدیث_روز @Modafeaneharaam
📝روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسم 🗓پنج‌شنبه(98/10/12) - دمشق ساعت 7 صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم،هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد. ساعت 7:45 صبح به مکان جلسه رسیدم. مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند. ساعت 8 صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند ، دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج‌قاسم جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید؛ همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین!!! همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد، اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ساعت 11:40 ظهر زمان اذان ظهر رسید با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد! ساعت 3 عصر حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم. پایان جلسه... مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسم عازم بیروت شد تا سیدحسن‌نصرالله را ببیند... ساعت حدود 9 شب حاجی از بیروت به دمشق برگشته شخص همراه‌ش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند. سکوت شد... یکی گفت؛ حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین! حاج‌قاسم با لبخند گفت؛ می‌ترسید شهید بشم! باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد _شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست! _حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت:میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد؛ اینم رسیده‌ست، اینم رسیده‌ست... ساعت 12 شب هواپیما پرواز کرد ساعت 2 صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود. «در آن نوشته بود مرا پاکیزه بپذیر» @Modafeaneharaam