eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.4هزار دنبال‌کننده
34هزار عکس
15.2هزار ویدیو
323 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
5.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 نماهنگ زیبا به مناسبت وفات حضرت خدیجه(س) با نوای حاج عبدالرضا هلالی💔 @Modafeaneharaam
14.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حدود چهار هزار شهید روحانی داریم که سی نفر از آنها مجتهد بودند💔 سردار کاجی، روایتگر دفاع مقدس: 🔹 شهید شیخ شعاعی اولین شهید روحانی دفاع مقدس بود که حاج قاسم می‌گفت برایم افتخار است کنار این شهید نفس کشیده‌ام. @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸فرازی از وصيت‌نامه شهيد سلمان زرودی🌷 سرباز نگهبان دین و پاسدار شرف و حرکت قانون است، سرباز یعنی ستونی که کاخ استقلال و عظمت مملکت بر دوش او استوار و پابرجاست. سرباز نیست آن کسی که تند باد حوادث کوچکترین خللی در اراده و عزت آهنین او پدید آرد پیراهن سربازی زرهی آهنین است که دست فداکاری و ملیت آنرا بر اندام جوانمردان خونگرم و فعال می‌پوشاند. @Modafeaneharaam
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت مردم از یک عمر مجاهدت شهید «دارایی» 🔹شهید حجت‌الاسلام دارایی؛ شهید دهه هفتادی انقلاب اسلامی لقب گرفته است؛ روحانی مردمی و دستگیر از مردم و همدل با مردم و... @Modafeaneharaam
❤️ بهار، شرح جمال تو داده در یک فصل بهشت، ذکر جمیل تو کرده در هر باب @Modafeaneharaam
🌙 استغفار در میدانهای ملی ما را به توفیقات بزرگ میرساند 🔻 رهبر انقلاب در دیدار رمضانی مسئولان نظام: یکی از چیزهایی که در دعاهای ماه مبارک رمضان تکرار شده، مسئله‌ی طلب مغفرت الهی است. خب استغفار یعنی چه؟ یعنی معذرت خواهی. از خیلی از کارها، از بسیاری از کرده‌ها و نکرده‌های خودمان از خدای متعال باید معذرت بخواهیم. 🔺 نگاهمان هم به استغفار این نباشد که فقط مثلاً برای گناهان شخصی و برای شستشوی دل خودمان استغفار کافی است، نه؛ استغفار در میدانهای ملی و در میدانهای بزرگ اجتماعی کارکرد و تأثیر دارد و ما را به توفیقات بزرگ میرساند. ۱۴۰۱/۰۱/۲۳ 🏷 @Modafeaneharaam
🍃بسم الله الرحمن الرحیم 🌹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون همانا آنانی که در راه خداکشته شدند مرده مپندارید بلکه زنده اند و در نزد خدا روزی میخورند. عاشورائیان کربلای خان طومان ٩5 ه ش قسمت‌ پنجم: شهدای نبرد ٢١و٢٢فروردین درخان طومان. (١) او فرمانده گردان عمار ازتیپ امام حسن مجتبی علیه السلام ازلشکر فاطمیون(یگان ویژه ٢5کربلا) درسوریه بود. درجناح راست جبهه خان طومان دارای مسئولیت دفاعی و پدافندی بود. ، عاشقي بود که درمیادین جهاد فی سبیل الله، درمناطق عملیاتی جنوب شرق، شمال‌غرب کشورمان ایران اسلامی، وجبهه مقاومت اسلامی بدنبال جهادی وشهادت درراه خدا بود. بارها و بارها تامرزهای شهادت پیش رفت تااینکه کربلای خان طومان سرنوشت عاقبت بخیریش رارقم زد. درسخت ترین جبهه خان طومان مسئولیت رابدوش می کشید. رزمندگان فاطمیون، همیشه بدنبال این بودند با فرمانده گردان خود آشنا وهم صحبت شوند. حضور فرماندهان تاکتیکی درکنار رزمندگان، نقش واثرمستقیمی درسرنوشت نبردهاداشت. محمدتقی، همیشه درکنار رزمندگان گردان عماربود. تمامی کارهاووظایف فرمانده گردانی را انجام میداد ولی همیشه گمنام بود بعدا یکی ازفرماندهان، به رزمندگان اسلام گفت همین آقایی که پهلوی شما هست ومشکلات شما راپیگیری میکنه فرمانده شما ست. تازه برادران فاطمیون متوجه شدندکه این برادر خوش سیما، خوش سیرت، بااخلاق، متواضع، خاکی وبی ادعا، شجاع و دلیر فرمانده آنهاست، خیلی خوشحال بودند که چنین فرماندهی دارند. اما طولی نکشید که آن فرمانده گردان عرفانی وسلحشور، براثر اصابت ترکش های خمپاره دشمن، شهادت درراه خدا رابه اغوش گرفت وروح مطهرش به جایگاه ابدی پروازنمود. وان انسان خودساخته ووارسته وموفق در جهاد اکبر وجهاد اصغر به آرزویش رسید. ، ازمردان عاشورایی لشکر عملیاتی ٢5کربلا بود که ستاره درخشان مازندران وجبهه مقاومت اسلامی شد. ونامش درکاروان شهدای لشکر (حضرت زینب کبری س) ثبت شد. روحش شاد و راهش پررهرو باد. ✍راوی از فرماندهان جبهه مقاومت ... @Modafeaneharaam
14.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره حاج حسین کاجی از شهید افغانستانی که شناسنامه همسایه خود را جعل کرد و بعنوان یک ایرانی به جبهه دفاع از جمهوری اسلامی رفت @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم 🇮🇷
🌺🌿🌺🌿🌺 🌿🌺🌿🌺 🌺🌿🌺 🌿🌺 🌺 ⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 #دهه_شصتی 💐✅ 🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯 💠#قسمت_چهل_و_هفتم : فامی
🌺🌿🌺🌿🌺 🌿🌺🌿🌺 🌺🌿🌺 🌿🌺 🌺 ⚡️ادامه داستان جذاب و واقعی ✅💐 💐✅ 🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯 💠 : با صدای تو حال مادربزرگ ... هر روز بدتر می شد ... تا جایی که دیگه مسکن هم جواب نمی داد ... و تقریبا کنترل دفع رو هم از دست داده بود ... 2 تا نیروی کمکی هم ... به لطف دایی محسن ... شیفتی می اومدن ... بی بی خجالت می کشید ... اما من مدام با شوخی هام ... کاری می کردم بخنده ... - ای بابا ... خجالت نداره که ... خانم ها خودشون رو می کشن که جوون تر به نظر بیان ... ولی شما خودت داری روز به روز جوون تر میشی ... جوون تر، زیباتر ... الان دیگه خیلی سنت باشه ... شیش ... هفت ماهت بیشتر نیست ... بزرگ میشی یادت میره ... و اون می خندید ... هر چند خنده هاش طولی نمی کشید... اونها مراقب مادربزرگ می شدن ... و من ... سریع لباس ها و ملحفه هاش رو می بردم توی حمام ... می شستم و آب می کشیدم ... و با اتو خشک می کردم ... نمی شد صبر کنم ... تعداد بشن بندازم ماشین ... اگر این کار رو می کردم... لباس و ملحفه کم می اومد ... باید بدون معطلی حاضر می شد ... دیگه شمارش شستن شون از دستم در رفته بود ... اما هیچ کدوم از دفعات ... به اندازه لحظه ای که برای اولین بار توی مدفوعش خون دیدم ... اذیت نشدم ... بغضم شکست ... دیگه اختیار اشک هام رو نداشتم ... صدای آب، نمی گذاشت کسی صدای اشک های من رو بشنوه ... با شرمندگی توی صورتش نگاه کردم ... این همه درد داشت و به روی خودش نمی آورد ... و کاری هم از دست کسی برنمی اومد ... آخرین شب قدر ... دردش آروم تر شده بود ... تلویزیون رو روشن کردم ... تا با هم جوشن گوش کنیم ... پشتش بالشت گذاشتم و مرتبش کردم ... مفاتیح رو دادم دستش و نشستم زیر تخت ... هنوز چند دقیقه نگذشته بود که ... - پاشو مادر ... پاشو تلویزیون رو خاموش کن ... - می خوای بخوابی بی بی؟ ... - نه مادر ... به جای اون ... تو جوشن بخون ... من گوش کنم... می خوام با صدای تو ... خدا من رو ببخشه ... . 🔷🔷🔷🔷🆔 @Modafeaneharaam 💠 : دعایم کن با شنیدن این جمله حسابی جا خوردم ... همین طور مات و مبهوت چند لحظه بهش نگاه کردم ... با تکرار جمله اش به خودم اومدم .... تلویزیون رو خاموش کردم و نشستم پایین تخت ... هنوز بسم الله رو نگفته بودم که ... - پسرم ... این شب ها ... شب استجابت دعاست ... اما یه وقتی دعات رو واسه من حروم نکنی مادر ... من عمرم رو کردم ... ثمره اش رو هم دیدم ... عمرم بی برکت نبود ... ثمره عمرم ... میوه دلم اینجا نشسته ... گریه ام گرفت ... - توی این شب ها ... از خدا چیزهای بزرگ بخواه ... من امشب از خدا فقط یه چیز می خوام ... من ازت راضیم ... از خدا می خوام ... خدا هم ازت راضی باشه ... پسرم یه طوری زندگی کن ... خدا همیشه ازت راضی باشه... من نباشم ... اون دنیا هم واست دعا می کنم ... دعات می کنم ... همون طور که پدربزرگت سرباز اسلام بود ... تو هم سرباز امام زمان بشی ... حتی اگر مرده بودی ... خدا برت گردونه ... دیگه نمی تونستم خودم رو کنترل کنم ... همون طور روی زمین ... با دست ... چشم هام رو گرفته بودم ... و گریه می کردم ... نیمه جوشن ... ضعف به بی بی غلبه کرد و خوابش برد ... اما اون شب ... خواب به چشم های من حروم شده بود ... و فکر می کردم ... در برابر چه بها و و تلاش اندکی ... در چنین شب عظیمی ... از دهان یه پیرزن سید ... با اون همه درد ... توی شرایطی که نزدیک ترین حال به خداست ... توی آخرین شب قدر زندگیش... چنین دعای عظیمی نصیبم شده بود ... - خدایا ... من لایق چنین دعایی نبودم ... ولی مادربزرگ سیدم ... با دهانی در حقم دعا کرد ... که دائم الصلواته ... اونقدر که توی خواب هم ... لب هاش به صلوات، حرکت می کنه ... خدایا ... من رو لایق این دعا قرار بده ... ⬅️ادامه دارد... 🎯💎🎯💎🎯💎🎯💎🎯 @Modafeaneharaam 🌺 🌿🌺 🌺🌿🌺 🌿🌺🌿🌺 🌺🌿🌺🌿🌺