eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.5هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
15.1هزار ویدیو
323 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
💥😱 ترک طبیعی مواد در همان هفته اول💥 و ایجاد بی میلی شدید نسبت به مواد در بیست روز اول💥 و از بین رفتن کامل وسوسه برگشت بسوی مواد💥 بوسیله محلول جادویی 😱💥 🔸 بدون خماری 🔸 بدون از کارافتادگی 🔸 بدون تعریق و آبریزش بینی 🔸بدون نیاز به بستری شدن فقط کافیه عضو کانال زیر بشی 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3880124742C9f1d44bbef https://eitaa.com/joinchat/3880124742C9f1d44bbef یا فرم زیر رو تکمیل کنی تا مشاوره رایگان بشی 👇👇 https://formafzar.com/form/j628r
33.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹شهید حسن اصغری چرا عکس های ما رو برداشتید؟ شهید بزرگوار هشت سال دفاع مقدس، شهید والا مقام بسیجی دلاور حسن اصغری که بعد از عید فطر امسال سه شب متوالی به خواب مدیر مدرسه دخترانه فرقانی ۱ ناحیه یک .استان قم سرکار خانم محبی پور آمد و از اینکه تصاویر شهدا را از محیط مدرسه جمع آوری کرده بودند دلخور بود. @Modafeaneharaam
با سلام خدمت اعضای محترم کانال مدافعان حرم 🔸قرار است که خادمین کانال، به مناسبت ولادت آقا علی ابن موسی الرضا علیه السلام، نذوراتی تهیه کنند و در شب ولادت حضرت،رو به روی حرم مولا توزیع کنند☘ ⭕️ضمن درخواست کمک های نقدی شما عزیزان در این ایام پر برکت ،تقاضا داریم هرچقدر که دوست دارید (حتی به مقدار کم)در این ثواب بزرگ سهیم باشید...🙏 ضمنا تصاویر نذورات ،در کانال بارگذاری خواهد شد... 5859_8312_1418_3062 نازنین فلاح_بانک تجارت برای خشنودی آقا صاحب الزمان عج صلوات🌹 @Modafeaneharaam
🟣با تاییدیه سازمان غذا و دارو و دارای نشان سیب سلامت 🍏 🌸 جدیدترین روش ترک مواد با ایجاد بی میلی شدید نسبت به مواد در ابتدای شروع دوره درمان 🌸 1⃣ تریاک           5⃣شیره 2⃣ هرویین         6⃣شیشه 3️⃣ب۲               7⃣ترامادول 4️⃣ متادون         8⃣ماریجوانا                          9⃣دتا هندی شماره مشکل مدنظرتون رو ارسال کنیدتا کمک کنیم که برای همیشه بدون درد و خماری ترک کنید و در انتها راههای ارتباطی با مشاوه: @darman_etyad_ir کانال رضایتمندی ها 👇 https://eitaa.com/joinchat/2946957691C4d6c0ef12c
💢 بعد از ۱۷۸۹ روز اسارت، اما چه اسارتی 🔻 ۱۰۰ روزش در زندان بیماران اعصاب 🔻 ۲۸ روزش در بونکر آب به صورت عریان 🔻 ۹۰ روزش در سلول انفرادی بدون پنجره 🔻 و این لحظات آخر چه حس وصف ناشدنی ای دارد ✍ همسر اسدالله اسدی (دیپلمات اسیر ایرانی) @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 چشم دیدار ندارم شده ام کورِ رو که رو نیست ولی تشنه‌دیدار توام آرزو بر من آلوده روا نیست ، ولی .. کاش یک روز ببینم که ز انصار توام @Modafeaneharaam
نبی اکرم صلی الله علیه وآله و سلم: "هرکس یکی از فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام را در جایی بنویسد، تا زمانی که نشانه‌ای از آن نوشته به جا بماند، ملائکه برایش استغفار می کنند. " 📚بحارالانوار؛ ج۳۸،ص۱۹۶ @Modafeaneharaam
🇮🇷مرجع فروش لباس های ایرانی _اسلامی.🇮🇷 🇮🇷💞🇮🇷💞اولین کانال قسطی فروشی در ایتا 🌷 🍃 🔴با توجہ بہ منویات مقام معظم رهبرۍ «مدظله» با تمام توان و قدرت؛💪 ⚙️پوشاڪـ اسلامے🧕🏻 را بہ حرڪت در مۍآوریم🚶‍♂️ 🇮🇷🍃 و تولیـد خودمون😌✌️🇮🇷. راحت و خودمونی بگم جنسامون با کیفیت و سودمون پایین پایین ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ http://eitaa.com/joinchat/1911816192C70d41bbdab 🇮🇷🛍🇮🇷🛍🇮🇷🛍🇮🇷🛍🇮🇷🛍🇮🇷🛍
🌷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: ❇️ برادران، خواهران جامعه ای صالح میشود که افراد صالح بر آن حاکم شوند؛ افراد منزه جامعه را منظم میکنند. @Modafeaneharaam
4.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺تصاویر منتشر شده از منزل سرباز شهید محمد مهدی احمدی، ساعاتی پس از اعلام شهادت جانسوز این جوان رشید ▪️کاش این آه و ناله های مادران داغ دار ، همتی در مسئولان مربوطه بوجود بیاره که با استفاده از امکانات و تجهیزات، پرپر شدن جوانان در مرزها رو به پایان برسونه، یعنی میشه؟ ⭕ پیکر شهید« احمدی» سه‌شنبه در بجنورد تشییع می‌شود 🔸️فرمانده مرزبانی خراسان شمالی: 🔹️پیکر پاک این شهید والامقام که در درگیری با نیروهای طالبان به شهادت رسید، روز سه شنبه در بجنورد تشییع می شود. @Modafeaneharaam
بخشی سوزناک از کتاب "حماسه‌ی تپه‌ی برهانی" از عطش یک نوجوان ۱۶ساله 🔷در کنار من برادر محمد اسماعیل صیادزاده که نوجوانی۱۶ساله بود وقبلاً نیز از او یاد کردم بستری بود.وقتی درپادگان سنندج بودیم همه میگفتند،صیادزاده،نمک گردان است.نوجوانی فوق العاده پرشور،بذله گو و خوش اخلاق بود.خنده از روی لبانش محو نمیشد... در پادگان سنندج،شبی همپاس او بودم و در کنار هم،در اطراف پادگان کشیک میدادیم.در ضمن قدم زدن به من گفت: «برادر طالقانی، فکر میکنید من چند ساله باشم؟» گفتم:«حدود۲۰ساله» خندید و گفت:«همه خیال می کنند که من۲۰ساله ام، قد وقواره ام همه را به اشتباه می اندازد، اما اگر راستش را بخواهید من۱۶سال بیشتر ندارم...» صیادزاده نسبت به سن کمش،از قد بلند و هیکلی رشید و مردانه برخوردار بود.او در آن شب،خیلی برای من درد و دل کرد و حتی از زندگی شخصی اش سخن گفت.میگفت:«پدرم ارتشی است و در زمان شاه،در ارتش با دستگاه مبارزه می کرد و به همین جهت او را اذیت می کردند.»از تبعید پدرش برایم تعریف کرد و از ستمی که در تبریز و اصفهان از طرف دستگاه بر او رفته بود و... اکنون صیاد که از ناحیۀ ران و مچ پا و سر و صورت،زخمی شده بود،درست در کنار من بستری بود.گهگاه به چهرۀ معصومش نگاه میکردم تا بلکه از تبسم همیشگی او روحیه بگیرم.لکه های خشک شدۀ خون،تقریباً تمام چهره اش را پوشانیده بود،امدادگران سر او را پانسمان کرده بودند.ضعف و بی حالی و عطش شدید،چهرۀ شاداب همیشگی او را پژمرده کرده بود و تلاش می کرد چشم برهم بگذارد و بخواب رود تا کمتر،درد و عطش را احساس کند. گفتم:«صیاد،چه خوب بود یک چیزی می گفتی تا همه بخندند!» با صدایی ضعیف در حالی که لبخند سردی بر چهره اش نشست گفت:«من حرفی ندارم،اما هیچ کس رمق خندیدن ندارد.» خود او هم رمق حرف زدن نداشت.خدا می داند که این نوجوان۱۶ساله،چقدر مخلص ومعصوم بود.من معتقدم که هیچ منظره ای در جهان خلقت،زیباتر و دیدنی تر ازچهرۀ یک جوان پاک و مخلص نیست.خاطرۀ سیما و کردار صیاد،اکنون سالهاست که مرا به هیجان می آورد و هر گاه او را به یاد می آورم مثل این که از مطالعۀ یک کتاب اخلاقی و عرفانی،به هیجان آمده باشم،نفس خویش را به محکمۀ عقل میبرم. عطش صیاد قابل توصیف نیست.او از مجروحینی بود که خون زیادی از او رفته و وضع بدی را برای او فراهم آورده بود.آن روز صبح،دفعۀ اولی که می خواستم به تقسیم آب بین برادران اقدام کنم،با کمک زانوانم به طرف در سنگر رفتم تا از برادری که در کنار در خوابیده بود شروع کنم.ناگهان متوجه شدم که برادر صیاد نیز به سختی در حالی که خود را بر زمین می کشید،پشت سر من می آید! گفتم:«صیاد!تو چرا از جایت حرکت کردی؟»در حالی که معصومانه در چهره ام نگاه میکرد گفت:«هیچی،همینطوری،شما مشغول کار خودتان باشید.»سر از کار او در نیاوردم،اما نخواستم با تجسس بیشتر،او را ناراحت کنم،مطمئن بودم که دلیلی دارد که همپای من می آید.بالای سر مجروح اول رفتم و یک در قمقمه آب در دهان او ریختم و سپس به طرف مجروح دوم رفتم. در این حال صیاد که در پشت سر من بود به آرامی مرا صدا کرد.بلافاصله بر گشتم و گفتم:«چی شده صیاد؟»او در حالی که با نگاهی معصومانه و تردیدآمیز در چشمان من زل زده بود گفت:«ببینید برادرطالقانی،اگر اشکال ندارد،به هر مجروح که آب دادید،بعد در قمقمه خالی را به من بدهید تا اگر قطره ای در ته آن باقی مانده بود،من بخورم.» همانطور که با تعجب به صورت او خیره شده بودم،ناگهان بغضم ترکید و بی اختیار اشکم ریخت. ۲دستم را بر صورت گذارده و در حالی که سعی میکردم صدای خود را کنترل کنم،گریستم.صیاد که شرمنده شده بود با لحنی معصومانه و با دستپاچگی گفت:«خوب، چرا ناراحت شدید،اگر اشکالی دارد ندهید.»و من با حرکت سر به او نشان دادم که نه،ناراحت نشده ام و بعد در قمقمۀ خالی را به او سپردم.با دستهایی لرزان،در قمقمه را از من گرفت و در حالی که با دقت در آن نگاه می کرد،در را بالای صورتش برد و دهان خود را در زیر آن قرار داده و گشود و لحظاتی صبر کرد تا قطرۀ باقیمانده در ته در،بر زبانش چکید و بعد با اشتهایی زایدالوصف،زبانش را در داخل در قمقمه کرد و آن را چرخانید و بعد در حالی که مزه مزه می کرد،در را به من داد.او بالای سر هر مجروح،این کار را تکرار می کرد. وقتی نوبت آب خوردن،به خود صیاد رسید،سریعاً سر جایش نشست.من آب را درون در قمقمه ریختم و او با ۲ دست گرفت و بعد آهسته گفت:«اگر شمااجازه بدهید،من آهسته آهسته آب رابخورم.»گفتم:«اشکال ندارد».او سپس با کمک زبانش،قطره قطره آب راآشامید و هر بار با لذتی خاص فرو میداد و درست مثل کسی که لیوانی آبِ سرد می آشامد،مضمضه می کرد.صیاد،این آب محدود را حدوداً ظرف چنددقیقه آشامید.این صحنه درطول روز،هرگاه هنگام تقسیم آب،بین برادران مجروح می شد،تکرار گردید. 📚منبع:کتاب "حماسه‌ی تپه‌ی برهانی" صص۱۰۳تا۱۰۶. نویسنده:دکترسیدحمیدرضاطالقانی. @Modafeaneharaam