3.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 شهید حاج قاسم سلیمانی:
حسین سرلشگر نبود، حسین سرتیپ نبود، حسین حکم مسئولیت نداشت. حسین را کسی نیامد بر لشگر معرفی کند. حسین، خود معرّف لشگر بود.
اینقدر حجم تبعیت و اطاعت نسبت به او وجود داشته باشد. حسین یک عارف بود.
حسین وقتی حرف میزد، اول به خودش جسارت میکرد بعد حرف میزد، خودش را کوچک میکرد. حسین بنیانگذار بود.
@Modafeaneharaam
18.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجتبی شریفی از کودکانی بود که بی گناه به دست رژیم منحوس صهیونیستی به شهادت رسید💔
@Modafeaneharaam
❇️#سیره_شهدا
🟣شهید مدافعحرم #علی_امرایی
♻️یک خَیّــــر به تمام معنــــا
💕پدر شهید نقل میکنند: بعد از شهادت پسرم فهمیدیم که او یک خیّر به تمام معنا هم بود. همان اولین روزهای شهادتش مقابل دَر ایستاده بودم که دیدم یک پیرزن آمد و با دیدن اعلامیه علی خیلی تأسف خورد. بدون اینکه بداند پدر شهید هستم با حالت خاصی از من پرسید این جوان کی شهید شده؟
💕پرسیدم علی را از کجا میشناسی؟ پیرزن شروع کرد به گریهکردن و گفت: زمستانِ دوسال پیش ما بخاری نداشتیم و از سرما به زحمت افتاده بودیم. نمیدانم شهید از کجا فهمیده بود بخاری نداریم که یک بخاری برایمان خرید و به خانهمان آورد.
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
@Modafeaneharaam
1.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 تنبلی نکن برای نماز 🔸
🎙 حجتالاسلام والمسلمین عالی
@Modafeaneharaam
@Modafeaneharaam
4.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میراث حاجی زاده ....🫡
@Modafeaneharaam
🌹هدیه سوره قدر در شب جمعه به امام زمان
🟢آیت الله سید علی قاضی (ره):🔻
🔶شب جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخوانید و به امام زمان علیه السلام هدیه کنید.که این عمل در صفا و جلاء دادن قلب اثر بسیار زیادی دارد.
@Modafeaneharaam
1.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
️ لحظاتی از دیدار صمیمانه حضرت آیتالله خامنهای با رزمندگان دوران دفاع مقدس
@Modafeaneharaam
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
یاد حضرت در دقایق زندگی
✨🔮✨🔮✨🔮✨🔮✨
🔴 باید سریعا با تغییر، مقدمات ظهور را فراهم کنیم
🌹شهید چمران:
🔹 از این جنایت ها و خیانت ها و ظلم ها و خونریزی ها که در دنیای ما جریان دارد امام زمان رنج می برد . او آرزو می کند که هر چه زودتر ظهور بفرماید، هر چه زودتر بتواند که ریشه ظلم و فساد را براندازد.
🔹 اما او مشاهده می کند که این انسان ها آمادگی پذیرش او را ندارند. هنوز تغییر و تحول کافی در نفوس آن ها به درجه تکامل نرسیده است که ظهور او را ایجاب کند.
🔹 او منتظر است که ظهور کند،او بیقرار است که هرچه زود تر عدل و داد را در دنیا بگستراند.
🔹 و این وظیفه ماست که این تغییر و تحول را هر چه سریعتر انجام دهیم تا در ظهور او تسریع شود.
📚 علی زیباترین سروده هستی،ص ۷۱
#مهدویت
@Modafeaneharaam
367K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیر لب اسمش رو صدا میزنه، انگار با همین صدا میخواد جـ ون دوباره بهش بده… ولی جوابی نمیاد.
هیچ اشکی وزن این داغو کم نمیکنه. هیچ آغوشی جای اونو پر نمیکنه.
مادره… شکسته، ولی هنوز بغل میکنه. هنوز صدا میزنه. هنوز امیدوار به یه معجزهست!
@Modafeaneharaam
9.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▶️ مدرسه در ایران VS مدرسه در آمریکا
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷 🥀 #قرار_بیقرار 🌹 خاطرات شهید مدافع حرم #مصطفی_صدرزاده قسمت 7
🌷 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌷
🥀 #قرار_بیقرار
🌹 خاطرات شهید مدافع حرم #مصطفی_صدرزاده
قسمت 8⃣0⃣1⃣
سبحان برادر کوچکم که یکی از بچه هایش بود خیلی موافق این وصلت بود و می گفت:
« کی بهتر از آقا مصطفی؟! چقدر خوش بگذره وقتی دامادمون بشه! »
همین شور و شوق سبحان خیلی در جو خانه تأثیر گذار بود. مادرم که می دانست من و مصطفی خیلی رفیق هستیم یک روز که از اراک آمده بودم خانه، مرا صدا کرد کنارش روی مبل نشستم. پرسید:
« نظرت راجع به آقا مصطفی چیه ؟ »
کمی من من کردم یک لحظه تمام خوبیهای مصطفی جلوی چشمم آمد. گفتم:
« بزرگترین ایراد مصطفی کارشه، اما اون قدر پسر خوب و مخلصی هست که این ایراد به چشم نمیاد! »
بعد کمی مکث کردم و گفتم:
« به خصوص که خیلی با جربزه و خلاقه! »
یک دست کت و شلوار برای دانشگاه خریده بودم. بعدها خواهرم گفت:
« کت و شلوار دانشگاهت یادته؟ روز خواستگاری، آقا مصطفی می خواست کت و شلوارت رو قرض بگیره! »
آخه خودش بود و یک شلوار خاکی و پلنگی. یادم هست روز عقدکنان خواهرش یک شلوار خاکی با پیراهن سفید پوشیده بود. روز خواستگاری خودش هم به اصرار مادرش بالأخره یک دست کت و شلوار خرید، بچههایش در جریان خواستگاری بودند و آمدند پای پنجره خانه ما. شعری را که در فیلم اخراجی ها بود میخواندند:
« از آسمون داره میاد یه دسته حوری... »
خلاصه اینکه مصطفی و خواهرم صحبت کرده و نکرده نامزد کردند. یادم است تا قبل از عقدشان هم با هم هیچ حرف و حدیثی نداشتند. تمام کارهای عقد و عروسی هم بر عهده من بود. تا جایی که روز عروسی ماشین عروس را هم من راندم. یادم است قبل از عقدکنان خواهرم از من خواست بروم یک سری مسائل را با ایشان مطرح کنم و نظرشان را بخواهم. من هم مثل یک پیک با مصطفی دم مسجد قرار گذاشتم و تمام حرف ها را زدم و همه چیز تأیید شد.
⬅️ ادامه دارد....
@Modafeaneharaam