eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.6هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
15.1هزار ویدیو
323 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹ازشــام بــلا شــهــیــد آوردنـــد🌹 📣مراسم وداع با پیکر شهید مدافع حرم مرتضی کریمی 📆پنج شنبه هجدهم شهریورماه ۱۴۰۰ ⏰همراه بانماز مغرب و عشا 🗺 الشهدای قزوین @Modafeaneharaam
📣مراسم سومین سالگرد شهادت شهید مدافع حرم اصغر الیاسی 🎙سخنران:استاد فرید نجف نیا 🎤مداحان:ڪربلایی حبیب عبداللهی ڪربلایی سیدامیر حسینی 📆پنجشنبه ۱۸ شهریورماه ۱۴۰۰ ⏰ساعت ۱۷ 🗺 والفجر_بلوارسرداران هیئت انصارالامام(ره) @Modafeaneharaam
📣 🌷به اطلاع دوست داران و دلدادگان شهدا میرساند🌷 🌹امکان زیارت پیکر مطهر شهید مدافع حرم محمد اینانلو هم اکنون تا نماز مغرب و عشاء امروز مهیا می باشد🌹 🕊زائران محترم شهدا می توانند برای زیارت شهید بزرگوار اینانلو به معراج شهدای تهران مشرف شوند @Modafeaneharaam
💔دیدار پدر و دختری بعد از ۶ سال...😭 🥀امروز معراج شهدا وداع با پیکر شهید محمد اینانلو #شهید_محمد_اینانلو #مسافر_خانطومان @Modafeaneharaam
🕊 پیکر مطهر شهید مدافع حرم تیپ فاطمیون "عیوض احمدی" کشف شد 💠 مراسم تشییع و تدفین پیکر شهید تازه تفحص شده مدافع حرم فاطمیون «عیوض احمدی» در روز جمعه نوزدهم شهریور از ساعت ۹ صبح بصورت خودرویی از مقر سپاه شهریار به سمت گلزار شهدای محله رزکان برگزار می‌شود👇 🔗 http://www.tafahoseshohada.ir/fa/news/3010 @Modafeaneharaam
⚘﷽⚘ 📌بازگشت در ششم محرم آخرین تماس فرهاد گفت نگران نباش مادر که ششم محرم برمی‌گردم و همان ششم محرم هم بازگشت و افتخار می‌کنم که پسرم در این راه و به خاطر حضرت زینب (س) شهید شده است. راوی؛ مادر شهیـد 🍂🌺🍂🌺🍂 📌یاور یخی مدافعان حرم شهید طالبی در جبهه مقاومت چندین کیلومتر طی می‌کرد و آب‌خنک برای رزمندگان مدافع حرم تهیه می‌کرد. مدافعان حرم به شهید طالبی می‌گفتند یاور یخی که نمی‌گذاشت رزمندگان تشنه باشند و کم‌تر دیدیم خودش روزها آب بخورد. شهید طالبی در معرفی خودش می‌گفت من ایرانی‌ام و انتخاب‌شده حضرت زینب(س) هستم. راوی: همرزم شهید 🌷 :۱۳۷۲/۳/۱ :۱۳۹۷/۶/۱۸ محل‌مزار:گلزارشهدای‌‌روستای‌ دهنوبخش‌فاضلی‌چاهورز 🕊 @Modafeaneharaam
1.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امان از وقتی دختر، دلش تنگِ بابا می شود... حلما خانوم نازدانه ی 🌷شـ‌هید #محمد_اینانلو @Modafeaneharaam
دختر شهید مدافع حرم در مراسم وداع با پیکر پدرش قیمت این لحظات چند؟؟؟😭 @Modafeaneharaam
✍ راویت؛ مادر شهید ✨مدام می گفت مادر من را کن. من مادر هستم نمی توانستم دعای کنم، تنها از خدا می خواستم هرچه لیاقتش هست به او بدهد. ✨وقت رفتن، گفت مادر اگر بروم بدرقه ام می کنی؟ گفتم تو بدرقه شده خداهستی داده که به سوریه بروی. خواستم بدرقه کنم دیدم قدش آنقدر است که فقط چند سانت تا چهارچوب فاصله دارد. ✨نگاهش نکردم، گفتم نکند وسوسه ام کند که داری چه کار می‌کنی؟ چرا اجازه می‌دهی پسرت برود. ولی اجازه ندادم این افکار در سرم باشد، گفتم پسرم برو خدا به همراهت. تاریخ تولد:۱۳۷۳/۱۲/۱۸ تاریخ شهادت:۱۳۹۷/۶/۱۸ محل شهادت: سوریه_حلب_شقیدله... نام جهادی: 🌷 🕊 🕊 شادی روح شهداء 🌹صلوات @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️(هوالعشق)❤️ #رمان_تنها_میان_داعش 🌹#قِسمَت_پَنجاه_و_هَفتُم🌺 حدود هشتاد روز بود نگاه عاشقش را ندی
❤️(هوالعشق)❤️ 🌹🌺 زمین‌های کشاورزی ابوصالح دور از شهر بود و پیام بعدی حیدر امانم نداد:«نرجس! نمی‌دونم تا صبح زنده می‌مونم یا نه، فقط خواستم بدونی جنازه‌ام کجاست.» و همین جمله از زندگی سیرم کرد که اشکم پیش از انگشتم روی گوشی چکید😢 و با جملاتم به فدایش رفتم:«حیدر من دارم میام! بخاطر من تحمل کن» تاریکی هوا، تنهایی و ترس توپ و تانک داعش پای رفتنم را می‌بست و زندگی حیدر به همین رفتن بسته بود که از جا بلند شدم. یک شیشه آب چاه و چند تکه نان خشک تمام توشه‌ای بود که می‌توانستم برای حیدر ببرم. نباید دل زن‌عمو و دخترعموها را خالی می‌کردم، بی‌سر و صدا شالم را سر کردم و مهیای رفتن شدم که حسی در دلم شکست. در این تاریکی نزدیک سحر با خائنینی که حیدر خبر حضورشان را در شهر داده بود، به چه کسی می‌شد اعتماد کنم؟ قدمی را که به سمت در برداشته بودم، پس کشیدم و با ترس😰 و تردیدی که به دلم چنگ انداخته بود، سراغ کمد رفتم. پشت لباس عروسم، سوغات عباس را در جعبه‌ای پنهان کرده بودم و حالا همین نارنجک می‌توانست دست تنهای دلم را بگیرد. شیشه آب و نان خشک و نارنجک را در ساک کوچک دستی‌ام پنهان کردم و دلم برای دیدار حیدر در قفس سینه جا نمی‌شد که با نور موبایل📱 از ایوان پایین رفتم. در گرمای نیمه‌شب تابستان آمرلی، تنم از ترس می‌لرزید و نفس حیدرم به شماره افتاده بود که خودم را به خدا سپردم و از خلوت خانه دل کندم. تاریکی شهری که پس از هشتاد روز جنگ، یک چراغ روشن به ستون‌هایش نمانده و تلّی از خاک و خاکستر شده بود، دلم را می‌ترساند و فقط از امام مجتبی (علیه‌السلام) تمنا می‌کردم به این‌همه تنهایی‌ام رحم کند. با هر قدم حسرت حضور عباس و عمو آتشم می‌زد😔🔥 که دیگر مردی همراهم نبود و باید برای رهایی عشقم یک‌تنه از شهر خارج می‌شدم. هیچکس در سکوت سَحر شهر نبود، حتی صدای گلوله‌ای هم شنیده نمیشد و همین سکوت از هر صدایی ترسناک‌تر بود. اگر نیروهای مردمی به نزدیکی آمرلی رسیده بودند، چرا ردّی از درگیری نبود و می‌ترسیدم خبر زینب هم شایعه جاسوسان داعش باشد. از شهر که خارج شدم نور اندک موبایل حریف ظلمات محض دشت‌های کشاورزی نمی‌شد که مثل کودکی از ترس به گریه افتادم.😭 ظاهراً به زمین ابوصالح رسیده بودم، اما هر چه نگاه می‌کردم اثری از خانه سیمانی نبود و تنها سایه سنگین سکوت شب دیده می‌شد. ...🌸 @Modafeaneharaam