وصیت نامه شهید احسان قاسمیه دانشجوی ممتاز مهندسی برق دانشگاه تگزاس:
در اسلام تماشاچی نداریم، همه مسلمانان باید به هر نحوی در صحنه نبرد حق و باطل شرکت کنند و گرنه خود نیز باطلند.
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸
@Modafeaneharaam
13.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 در آرزوی شفاعت
رهبر انقلاب اسلامی، شانزده سال قبل در جمع یک خانواده شهید:
این آقای حاج قاسم هم از کسانی است که شفاعت میکند انشاءالله
@Modafeaneharaam
💢نویسنده کتاب «پایکوب»:
شهید رضایی علیرغم اینکه مسئول فرهنگی بود اما همیشه در خط یک درگیری و همراه بچهها بوده است
یاسر محمدینژاد، جوان دهه شصتی و فرزند شهید محمدعلی محمدینژاد متولد شهرستان بردسکن در خراسان رضوی مولف کتاب «پایکوب» است که آبانماه امسال در مشهد با حضور جمعی از مسئولان رونمایی شد.
گفتگوی خبرگزاری کتاب ایران با یاسر محمدینژاد:
ibna.ir/vdcjimetvuqevmz.fsfu.html
@Modafeaneharaam
نماز جمعه تهران
🔹نماز جمعه امروز تهران به امامت آیتالله کاظم صدیقی در مصلی امام خمینی(ره) برگزار شد.
🔹نمازگزارن پس از اقامه نماز پیکر ۱۳ شهید گمنام دفاع مقدس را تشییع کردند.
@Modafeaneharaam
شهدا را که دید اشکش ریخت ...
امروز، تشییع شهدا، خیابان بهشت تهران
با دیدن تابوت شهدا، اشکهاش رو صورت سرمازدهش میریخت.
دلم پر میزد برم بهش بگم دعام کن که میدونم مستجابه...
امروز، تشییع شهدا، خیابان بهشت تهران
فارا
@Modafeaneharaam
🔰بخشهایی از وصیتنامه سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
✍️سردار سلیمانی: شهادت میدهم که قیامت حق است، قرآن حق است، بهشت و جهنّم حق است، سؤال و جواب حق است، معاد، عدل، امامت، نبوت حق است.
خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجستهترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم.
اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بیبهره بودم از دوره مظلومیت علیبن ابیطالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.
خداوندا ! تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری که مظلومیتش اعظم است بر صالحیتاش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیّع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، خامنهای عزیز - که جانم فدای جان او باد - قرار دادی.
پروردگارا ! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونههای بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را - یعنی مجاهدین و شهدای این راه - به من ارزانی داشتی.
خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادر فقیر، اما متدیّن و عاشق اهلبیت و پیوسته در مسیر پا کی بهرهمند نمودی. از تو عاجزانه میخواهم آنها را در بهشتت و با اولیائت قرین کنی و مرا در عالم آخرت از درک محضرشان بهرهمند فرما.
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
نماز جمعه تهران 🔹نماز جمعه امروز تهران به امامت آیتالله کاظم صدیقی در مصلی امام خمینی(ره) برگزار ش
رهبر انقلاب: سلام بر شهیدان گمنام
🔹پیام رهبر انقلاب به مناسبت تشییع شهدای گمنام در روز شهادت حضرت زهرا (س): سلام بر شهیدان گمنام، گمنام در میان خاکیان و معروف در عرصهی افلاکیان. فداکارانی که پس از گذشت سالیان دراز از لحظهی شهادتشان کشور را با رائحهی معنویت و جهاد، معطّر میسازند و پرچم افتخار به خونهای ریخته شده در راه اسلام و قرآن را، بیش از پیش به اهتزاز در میآورند.
🔹تقارن تشییع پیکر این مسافرانِ به خانه برگشته، با روز شهادت صدیقهی طاهره (س) مبشّر ابدیّت یاد و خاطرهی آنان و مژدهبخش خیر کثیری است که از ناحیهی آنان برای کشور امام زمان روحیفداه فراهم خواهد آمد انشاءالله.
🔹به ارواح طیبهی این شهیدان و به چشمها و دلهای منتظر پدران و مادران و همسران آنان سلام و درود میفرستم و فضل و رحمت فزایندهی پروردگار را برای همهی آنان مسألت میکنم.
@Modafeaneharaam
داستان ازدواج دختر ۱۸ ساله آزادشهری و مهریهاش خیلی جالبه😍
👉 redl.ink/hamdam
@Modafeaneharaam
11.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سخنرانی دیده نشده شهید سلیمانی: نباید فقط به قشر مذهبی نگاه کنیم؛ خیلیها ممکن است به این حرف من ایراد بگیرند؛ خب بگیرند!
🔻ما باید مردممان را حفظ کنیم؛ ما با مردم کم حرف میزنیم
🔻ما مدیون مردم هستیم؛ هر چه خدمت کنیم کم است؛ هزاران بار باید پای آنها را ببوسیم!
😔😔😔✋💐
@Modafeaneharaam
انار بخورید تا کرونا نگیرید!
انار و عصارههای موجود در آن میتوانند در برابر عفونتهای سیستم ایمنی مقاومت ایجاد کنند. دو مطالعه همزمان اثر ضد ویروسی عصاره انار را مشخص کرد. این میوه و عصاره آن از جمله پلیفنولهای موجود در آن به مقاومت در برابر کرونا کمک می کند. میوه انار برای دیابت نوع ۲، تصلب شرایین، بیماریهای قلبی عروقی، التهاب و سرطان، کم خونی و برای سوختگی و سو هاضمه توصیه میشود. جای تعجب نیست که دانشمندان این گیاه را در برابر عفونتهای مختلف امتحان کرده اند.
پ، ن: قبل از همه گیری بیماری کرونا، خواب دیدم اتفاقی افتاده بود برای مردم، و حاج قاسم با نیروهاش به کمک اومده بودن، بین مردم انار پخش میکردن
حاجی رو دیدم ایستاده و بکار نیروها نظارت داره
رفتم کنارش، با دست راست اناری بمن داد که پوستش کنده بود، تا حالا اناری به اون خوشمزگی نخوردم💔
یکی از خادمین شهدا
#سردار_دلها
کاش میشد که تو با معجزه ای برگردی😭
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
💐🍃💐🍃💐 🍃💐🍃 💐🍃💐 🍃 💐 ⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌷 #آرزوی_بزرگ 🌷✅ 💠#قسمت_هفتم: دست های کثیف روپوش رو پوشی
💐🍃💐🍃💐
🍃💐🍃
💐🍃💐
🍃
💐
⚡️ادامه داستان واقعی ✅🌷 #آرزوی_بزرگ 🌷✅
💠#قسمت_نهم: برگرد کوین
توی اداره پلیس به شدت با من برخورد می شد ... اما کسی برای شکایت نیومد ... و چون شاکی خصوصی نداشتم چند روز بعد ولم کردن ... .
پدرم جلوی در منتظرم بود ... بدون اینکه چیزی ازم بپرسه با هم برگشتیم ... مادرم با دیدن من، گریه اش گرفت... من رو در آغوش گرفته بود ... هر چند لحظات و زمان سختی رو پشت سر گذاشته بودم اما سعی می کردم قوی و محکم باشم ...
شب، بالاخره مهر سکوت هم شکست ... مادرم خیلی محکم توی چشم هام نگاه کرد ... .
- کوین، دیگه حق نداری برگردی مدرسه ... آخر این همه زجر کشیدن و درس خوندن چیه؟ ... محاله بتونی بری دانشگاه... محاله جایی بتونی یه شغل درست و حسابی پیدا کنی... برگرد کوین ... الان بچه های هم سن تو دارن دنبال کار می گردن ... حتی اگر نخوای توی مزرعه کار کنی ... با این استعدادت حتما می تونی توی یه کارخونه، کار پیدا کنی ... .
.
مادرم بی وقفه نصیحتم می کرد ... و پدرم ساکت بود ... هیچی نمی گفت ... چشم ازش برنداشتم ... اونقدر بهش نگاه کردم تا بالاخره حرف زد ... تو دیگه شانزده سالت شده ... من می خواستم زندگی خوبی داشته باشی اما انتخاب با توئه... اینکه ادامه بدی یا ولش کنی ...
اون شب تا صبح خوابم نبرد ... غم، ترس، زجر و اندوهی رو که توی تمام این سال ها تحمل کرده بودم ... جلوی چشم هام رژه می رفت ... بی عدالتی و یاسی رو که بارها تا مغز استخوانم حس کرده بودم ...
.
فردا صبح، با بقیه رفتم سر زمین ... مادرم خیلی خوشحال شده بود ... چند روز به همین منوال گذشت ...تا روز یکشنبه از راه رسید ... توی زمین، حسابی مشغول کار بودم که ... یهو سارا از پشت سر، صدام کرد ... .
🔷🔷🔷🔷
💠#قسمت_دهم: نبرد برای زندگی
سارا با چند تا از بچه ها اومده بودن ... با خوشحالی اومدن سمتم ... .
- وای کوین ... بالاخره پیدات کردیم ... باورت نمیشه چقدر گشتیم ... یه نگاهی به اطراف کرد ... عجب مزرعه زیبائیه...
کم کم حواس همه به ماها جمع شده بود ... بچه ها دورم رو گرفتت ... یه نگاهی به سارا کردم ... .
- دستت چطوره؟ ...
خندید ... از حال و روز تو خیلی بهتره ... چرا دیگه برنگشتی مدرسه؟ ... .
سرم رو انداختم پایین ... اگر برای این اومدید ... وقتتون رو تلفکردید ... برگردید ... .
- درسهای این چند روز رو بین خودمون تقسیم کردیم ... هر کدوم جزوه یه درس رو برات نوشتیم که عقب نمونی ... مکث کوتاهی کرد و کیفم رو داد دستم ... فکر نمی کردم اهل جا زدن باشی ... فکر می کردم محکم تر از این حرف هایی ... و رفت ...
چند قدمی از ما دور نشده بود که یکی شون گفت ... ما همه پشتت ایستادیم ... اینقدر تهدیدشون کردیم که نزاشتیم ازت شکایت کنن ... سارا هم همین طور ... تهدیدشون کرد اگر ازت شکایت کنن ... ازشون شکایت می کنه ...
دستش 3 تا بخیه خورده اما بی خیالش شد ... خیلی به خاطر اتفاقی که افتاد احساس گناه می کنه ... حس می کنه تقصیر اونه که این بلا سرت اومد ... برگرد پسر... تو تا اینجا اومدی ... به این راحتی جا نزن ...
بچه ها که رفتن ... هنوز کیفم توی دستم بود ... توی همون حالت ایستاده بودم و فکر می کردم ... حرف هاشون درست بود ... من با این همه سختی، هر جور بود تا اونجا اومده بودم ... اما اونها نمی تونستن شرایط من رو درک کنن ... حقیقت این بود که هیچ آینده ای برای من وجود نداشت ...
در حالی که اونها به راحتی می تونستن برن دانشگاه و آینده شون رو رقم بزنن ... فقط کافی بود واسش تلاش کنن ... ولی من باید برای هر قدم از زندگیم می جنگیدم ... جنگی که تا مغز استخوانم درد و زجرش رو حس می کردم ...
⬅️ادامه دارد...
@Modafeaneharaam