eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
31.5هزار دنبال‌کننده
33.9هزار عکس
15.1هزار ویدیو
323 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
این تصویر باید کل دنیا رو تکان میداد اما خب متاسفانه این کودکان سوری هستند !! ‏لعنت به حقوق بشر گزینشیتون! سالهاست به دليل بلایای مختلف، اين جمله در ذهنمان تکرار می‌شود: الشام، الشام، الشام… @Modafeaneharaam
7.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️دسته گل آقای وزیر ارشاد!! لا اقل بزارید حرمت مصلی حفظ بشه! @Modafeaneharaam
سید ابراهیم یکی از همرزمان سردار شهید حاج حسین بادپا از او می گوید؛ از شهیدی که مدافع حرم زینب (س) بود، شهیدی که پیغام شهید شدنش را به گناه ۲۵ دقیقه خواب افتادن در کشیک میله درجه بندی اروند در عملیات بیت المقدس، خیلی بیشتر از ۲۵ سال تاخیر، شنید و چشید. از سید ابراهیم بی صبرانه ازحاج حسین پرسیدم که حالا شهادتش برایم به معما و رازی سر به مهر تبدیل شده بود. سید ابراهیم با اصرار من از لحظه نخست آشنایی، رفاقت و لحظه شهادت سردار شهید حاج حسین بادپا چنین روایت می کند: قبل از اینکه وارد جنگ و مناطق جنگی بشوم از جنگ به اندازه کتاب هایی که خوانده بودم می دانستم. آن زمان که جنگ تحمیلی علیه ایران به پایان رسید، سه یا چهار سال داشتم و آنطور که باید جنگ را درک نکرده بودم. وی ادامه داد: چندی قبل وقتی وارد یک منطقه جنگی و از نزدیک با رزمنده ها آشنا شدم دیدم آنچه را در کتاب ها خوانده بودم با آنچه را می دیدم در همه امور صدق نمی کرد. آن روزها که با حاج حسین آشنا شدم یکی از بهترین روزهای زندگی من بود بعد از اینکه مدتی با حاج حسین بودم تازه فهمیدم او همان کسی است که در کتاب های جبهه و جنگ در موردش خوانده بودم، حاج حسین در واقع همان کسی بود که دنبالش می گشتم. بعد از گذراندن چند عملیات با حضور حاج حسین بادپا بیشتر با شخصیت او آشنا و کم کم متوجه شخصیت متفاوت وی و اتفاق های معجزه آسایی که برایش می افتاد شدم و این امر موجب می شد هر روز بیش از پیش به او ایمان و اعتقاد بیاورم.💔 سردار شهید حاج حسین بادپا🌹 شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده🌹 @Modafeaneharaam
3.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مهدی رسولی رفته پاکستان ، سیل جمعیت برای خوش‌آمدگویی « خمینی ای امام » میخونن! تربیت شده‌ی مکتب حاج قاسمِ که میتونه جشن ۴۴ سالگی انقلاب رو خارج از مرزهامون برگزار کنه شیر مادر حلالت حاج‌مهدی @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📣 آموزش صفر تا صد حسابداری، یعنی افزایش شانس ورود به بازار کار 💢 💯 حسابداری کاری با امنیت شغلی بالا 🤩 🔰 اعطای مدرک پایان دوره 🔰به صورت غیرحضوری ✔️بدون نیاز به پیش زمینه در حسابداری 👌 جهت دریافت اطلاعات بیشتر بر روی لینک زیر کلیک کنید👇👇👇 https://zil.ink/hesabdari124
🎥 ببینید، پس میشه درستش کرد ⏪سرای ایرانی یکی ااز مراکز فروشگاهی بزرگ بود که در طول ماه‌های گذشته، فیلم‌هایی از بی‌حجابی افراد در آن دست به دست می‌شد و در پاسخ به اعتراض‌های مردمی، می‌گفتند که به تذکرات توجه نمی‌شود تا اینکه دادستان تذکر جدی داد و مرکز مهر و ماه پلمپ شد. حالا در فیلم‌های جدید، ببینید وضعیت تذکرات متولیان و واکنش مشتریان بی‌حجاب را ! پس میشه درستش کرد👌 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * #براساس_زندگینامه_شهید_غلامعلی_رهسپار* * #نویسنده_غلامرضا_کافی
*داستان دنباله دار هر روز یک قسمت* * * * * * * خدا میدونه تا صبح روی هم نگذاشتم و مشغول دعا بودم. _خدایا خودت بچه ام را حفظ کن. به حق جد آقای خمینی اگه دستگیرش هم کردن به دلشون بنداز که آزادش کنن. صبح زود صدای فریاد اومد. _آقای رهسپار آقای رهسپار. همین که صدای این مرد بلند شد من دیگه توی حیاط نشستم روی زمین. رنگ مش شده بود مثل پلیته چراغ. دوباره صدای مرد آمد. همینطور می زد توی در. خودم را جمع کردم رفتم توی خونه. _مرد بلند شو ببین کیه  صبح به این زودی داره صدات میزنه شاید از بچه‌ ام خبری شده! دوتامون دویدم به سمت در .همین که در باز شد دیدم دست غلامعلی توی دستش هست آوردش داخل. _وای آقا الهی خیر ببینی!! مامان کجا بودی تا الان؟! مثل پروانه دور غلامعلی می چرخیدم و می بوسیدمش. _الهی بمیرم مادر تو که منو نصفه جون کردی. دیگه نمی گفتم که آقا این کجا بوده؟ چطوری الان پیش شماست. اصلاً دستپاچه شده بودم.این آقای لاریکه فامیلی که بود یک مرد قد بلندی بود و ظاهراً راننده هم بود. _آقای رهسپار این آقا پسر شما دیشب در زد و اومد خونه ما. ساواکی‌ها گرفته بودم اما مثل اینکه از دستشان فرار کرده بود. در خانه ما را زدند و ما نگهش داشتیم و حالا هم آوردمش خدمت شما.می دونستم حتماً نگرانش هستین به همین خاطر صبح به زودی اومدم تا بگم حواستون بیشتر بهش باشه. تازه غلامرضا ساواکی‌ها گرفته بودند و چند تا با تو هم از دستشان خورده بود ولی انقدر نگویید که از دستشان فرار کرده و همون اول کوچه حیدر خونه ها را زده بود رفته بود داخل خونه . خونه به خونه همسایه ها در رو براش باز کرده بودن تا رسیده و خانه متفکر لاری که یک در کوچه‌شان توی کوچه ما باز می شد.غلام علی هم گفته بود که هستم و خونمون کجاست این آقا آورده بودش خونه. _آقای رستگار مواظب بچه هام باش این روزها اوضاع مملکت خیلی خوب نیست رژیم تحت فشار .اینها هم دنبال بهانه هستند مردم را ببرند سربه نیست کنند .این بچه هم نترسه .حالا این دفعه فرار کرده بعد معلوم نیست بتونه فرار کنه و سالم بمونه. غلامعلی سرش را بلند کرد و با متانتی عجیب گفت: به یاری خدا پیروزی نزدیک است. ... @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا