آموزش مقدماتی نرم افزار اکسل بصورت صلواتی
در این مجموعه آموزشی، که شامل 35 جلسه حدودا نیم ساعته می باشد، می توانید اکسل را در سطح مقدماتی و متوسطه آموزش ببینید.
مدرس : مهندس حمیدرضا رنگین کمان
( از شاگردان قدیمی جلسات قرآن مکتب امام زمان (عج) )
لینک جلسات مختلف
مقدمه و فهرست مطالب دوره
https://www.aparat.com/v/f347a3v
جلسه اول
https://www.aparat.com/v/s48656j
جلسه دوم
https://www.aparat.com/v/j711m7o
جلسه سوم
https://www.aparat.com/v/d34ni52
جلسه چهارم
https://www.aparat.com/v/i99tdn5
جلسه پنجم
https://www.aparat.com/v/n00k2zj
جلسه ششم
https://www.aparat.com/v/n62h939
جلسه هفتم
https://www.aparat.com/v/o27yw
جلسه هشتم
https://www.aparat.com/v/7Jz9M
جلسه نهم
https://www.aparat.com/v/x910ht0
جلسه دهم
https://www.aparat.com/v/o43f858
جلسه یازدهم
https://www.aparat.com/v/18qt2
جلسه دوازدهم
https://www.aparat.com/v/w00n40m
جلسه سیزدهم
https://www.aparat.com/v/v35ft2v
جلسه چهاردهم
https://www.aparat.com/v/d02466a
جلسه پانزدهم
https://www.aparat.com/v/i2315rd
جلسه شانزدهم
https://www.aparat.com/v/r8116hd
جلسه هفدهم
https://www.aparat.com/v/e92p634
جلسه هجدهم
https://www.aparat.com/v/nwXl0
جلسه نوزدهم
https://www.aparat.com/v/f71o5r3
جلسه بیستم
https://www.aparat.com/v/k46t17i
جلسه بیست و یکم
https://www.aparat.com/v/d2780ti
جلسه بیست و دوم
https://www.aparat.com/v/e63x08u
جلسه بیست و سوم
https://www.aparat.com/v/v8234w5
جلسه بیست و چهارم
https://www.aparat.com/v/a07gx45
جلسه بیست و پنجم
https://www.aparat.com/v/r76ow6o
جلسه بیست و ششم
https://www.aparat.com/v/t66p20l
جلسه بیست و هفتم
https://www.aparat.com/v/o53p32z
جلسه بیست و هشتم
https://www.aparat.com/v/i43q8tr
جلسه بیست و نهم
https://www.aparat.com/v/05osf
جلسه سی ام
https://www.aparat.com/v/k8400d5
جلسه سی و یکم
https://www.aparat.com/v/J0fuy
جلسه سی و دوم
https://www.aparat.com/v/h27fm5d
جلسه سی و سوم
https://www.aparat.com/v/v1949kl
جلسه سی و چهارم
https://www.aparat.com/v/h712650
جلسه سی و پنجم
https://www.aparat.com/v/r455bq0
جهت استفاده از سایر آموزش ها به صورت صلواتی نیز می توانید به کانال زیر در آپارات مراجعه نمایید:
آدرس کانال در آپارات
https://www.aparat.com/amoozesh_salavati
رأی دادن کافی نیست؛ همدیگر را به رأی دادن تواصی کنید
بعضی فکر می کنند همین که در #انتخابات شرکت کردند، رسالتشان انجام شده است. قرآن خلاف این را می گوید. چرا؟ چون قرآن می گوید: «ان الانسان لفی خسر، الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر». می گوید ایمان و عمل صالح، انسان را از خسران نجات می دهد اما نه به تنهایی!
رأی دادن، مثل ایمان و عمل صالح است. اما «تواصوا بالحق» هم لازم است. رأی دادن لازم است، اما کافی نیست.
اگر کسی خانوادۀ خودش را توصیه به شرکت در انتخابات نکند، همسایه های خودش را توصیه نکند، دوستان خودش را توصیه نکند و برای این کار، تبلیغ نکند، طبق آیه قرآن از جملۀ #زیانکاران است.
هم آن کسی که شرکت نکند و هم آن کسی که شرکت بکند و تبلیغ نکند، زیانکار هستند.
آیت الله حائری شیرازی
#انتخابات
@Modafeaneharaam
3.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکمت سیاسی شهید رئیسی
چرا اینقدر سر پُست گرفتن دعواست؟ مگه خبریه؟!
بله! یه خبرایی هست
@Modafeaneharaam
4.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 بعداز ۵سال دادگاه عالی کانادا، شرکت هوایی اوکراینی را مقصر اصلی سرنگونی هواپیما دانست!
⏪روسیاهی دیگری برای وطنفروشها
✍چقدر دلمان سوخت برای سردار #حاجی_زاده که با مردانگیاش آن روز تمام مسئولیت این حادثه تلخ را برعهده گرفت، آبروی خودش را با خدا معامله کرد و خود را آماج تهمت و تخریبها قرار داد!
✍نگذاریم این خبر فوقمهم در لابلای هیاهوی این روزها گم و بایکوت شود؛ باید روشنگری کنیم و این کلیپ را بدست تمام ایرانیان برسانیم، بلکه سیاهی پروپاگاندای دشمن کمرنگ شود!
#موقعیت_شناس
@Modafeaneharaam
شهید بروجردی آن زمان که کم سن و سال بودنزدیک ایام نوروز برای تماشای لباسهای نو دوستانش نزد مادرش میرود و از اینکه لباسهایش بیشتر از آنها نیست گله میکند. او چند بار به مادرش میگوید که لباس و کفش «نو» میخواهد اما مادرش به دلیل تنگدستی و مساعد نبودن اوضاع اقتصادی نمیپذیرد و ناراحت میشود. پس از آن شهید بروجردی در حالی که گریه میکرد به خواب میرود.
او در خواب امیرالمومنین (ع) را میبیند که از او میپرسند «پسرم چرا مادرت را که در تنگنا قرار دارد ناراحت میکنی؟ از این به بعد هرچه میخواهی از من تقاضا کن». این سردار شهید پس از آن تعریف میکند که از آن زمان تاکنون هیچ رغبت و تمایلی به مال دنیا پیدا نکردم
#شهید_محمد_بروجردی
@Modafeaneharaam
8.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#استوری
شهادت امام محمدباقر علیه السلام
🖤🖤🖤
همزمان با فرارسیدن سالروز شهادت اماممحمد باقر علیه السلام ، ضریح مطهر ، گنبد منور و صحن و سرای حرم مطهر امام رضا علیه السلام سیاه پوش شد .
@Modafeaneharaam
هدایت شده از مدافعان حرم 🇮🇷
🔴موهات میریزه ؟؟؟😢
🔴 هر روز موهات کم پشت تر از قبل میشه؟😭
✅راه حل مشکلت تو کانال زیره👇
👈ریزش موهات رو تو کمتر از ۱۴ روز قطع کن 💯
⭕رفع ریزش و رویش مجدد موها ⭕
🟢کاملا گیاهی 🍃
🟢بدون عوارض ❌
فوری عضو کانالشون شو و رضایت هاشون رو ببین
https://eitaa.com/joinchat/3685614304C322f721276
شهادت_امام_محمد_باقر_ع تسلیت_باد 🏴
هر چه شنیده اید غریبانه دیده ام
باور نمی کنید چه رنجی کشیده ام
کوفه به شام را در ایام کودکی
همپای عمه ام رقیه دویده ام
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
به نام خدا #بدون_تو_هرگز قسم 3⃣ 💫 آتش چند روز به همین منوال می رفتم مدرسه ... پدرم هر روز زنگ
به نام خدا
#بدون_تو_هرگز
قسمت 4⃣
💫 نقشه بزرگ
به خدا توسل کردم و چهل روز روزه نذر کردم ... التماس می کردم ... خدایا! تو رو به عزیزترین هات قسم ... من رو از این شرایط و بدبختی نجات بده ...
هر خواستگاری که زنگ می زد، مادرم قبول می کرد ... زن صاف و ساده ای بود ... علی الخصوص که پدرم قصد داشت هر چه زودتر از دست دختر لجباز و سرسختش خلاص بشه...
تا اینکه مادر علی زنگ زد و قرار خواستگاری رو گذاشت ...
شب که به پدرم گفت، رنگ صورتش عوض شد ... طلبه است؟ ... چرا باهاشون قرار گذاشتی؟ ... ترجیح میدم آتیشش بزنم اما به این جماعت ندم ... عین همیشه داد می زد و اینها رو می گفت ...
مادرم هم بهانه های مختلف می آورد ... آخر سر قرار شد بیان که آبرومون نره ... اما همون جلسه اول، جواب نه بشنون... ولی به همین راحتی ها نبود ... من یه ایده فوق العاده داشتم ... نقشه ای که تا شب خواستگاری روش کار کردم...به خودم گفتم ... خودشه هانیه ... این همون فرصتیه که از خدا خواسته بودی ... از دستش نده ...
علی، جوان گندم گون، لاغر و بلندقامتی بود ... نجابت چهره اش همون روز اول چشمم رو گرفت ... کمی دلم براش می سوخت اما قرار بود قربانی نقشه من بشه ...
یک ساعت و نیم با هم صحبت کردیم ... وقتی از اتاق اومدیم بیرون ... مادرش با اشتیاق خاصی گفت ... به به ... چه عجب ... هر چند انتظار شیرینی بود اما دهن مون رو هم می تونیم شیرین کنیم یا ...
مادرم پرید وسط حرفش ... حاج خانم، چه عجله ایه... اینها جلسه اوله همدیگه رو دیدن... شما اجازه بدید ما با هم یه صحبت کنیم بعد ...
- ولی من تصمیمم رو توی همین یه جلسه گرفتم ... اگر نظر علی آقا هم مثبت باشه، جواب من مثبته ...
این رو که گفتم برق همه رو گرفت ... برق شادی خانواده داماد رو ... برق تعجب پدر و مادر من رو ...
پدرم با چشم های گرد، متعجب و عصبانی زل زده بود توی چشم های من ... و من در حالی که خنده ی پیروزمندانه ای روی لب هام بود بهش نگاه می کردم ... می دونستم حاضره هر کاری بکنه ولی دخترش رو به یه طلبه نده ...
#ادامه_دارد...
Modafeaneharaam